نام انگلیسی: The Black Phone
نام فارسی: فیلم تلفن سیاه
محصول: ۲۰۲۲ – ایالات متحده
ژانر: هیجانانگیز، جنایی، دلهره
امتیاز: ۱.۵ از ۴ – 〇〇◐⬤
با شنیدن نام «اسکات دریکسن» یاد آثاری از سینمای دلهره و هیجانانگیز مانند «جنگیری از امیلی رز» و «شوم» میافتیم. اما دریکسن روی دیگری نیز دارد و در آن فیلمهایی چون «ما را از شر شیطان رها کن» یا «روزی که زمین از حرکت ایستاد» وجود دارند.
دریکسن بهتازگی روی دیگری به کارنامهاش اضافه کرده است و آن همکاری با مارول است. شاید تا قبل از سال ۲۰۱۶ میتوانستیم دنیایی کادربندیشده در سینمای دلهره و هیجانانگیز را برای دریکسن تصور کنیم.
پس از ساخت «فیلم دکتر استرنج» در سال ۲۰۱۶ حدود ۵ سال خاموش بود تا اینکه با فیلمی دیگری در ژانر دلهره و هیجانانگیز به سینما بازگشت. اثر دنیای مارول در جایجای فیلم تلفن سیاه قرار دارد و دریکسن را از هر نوع خلاقیتی برحذر داشته است.
روایت فیلم تلفن سیاه به دههی ۱۹۷۰ بازمیگردد. دریکسن دوربین خود را روی کاراکتری نوجوان با نام «فینی» و خواهرش، «گوئن»، متمرکز میکند. نکتهی قابل توجه در پردهی اول فیلم آن ون سیاه و فید-اوت آرام و ورود به سکانس بعدی است.
بعضی از پسران مدرسه طی دو سال گذشته ربوده شدهاند و هر روز روی تابلوی اعلانات ورودی مدرسه نام یکی از آنها به چشم میخورد. دریکسن در این پرده ضربآهنگ اثر را بالا نمیبرد و با حوصله روایت خود را تصویر میکند.
اما روایت او تکهپاره است. اگر داستان کوتاه «جو هیل» را که فیلم تلفن سیاه از روی آن اقتباس شده تاکنون نخواندهاید، بهتر است قبل از تماشای فیلم نگاهی گذرا به آن داشته باشید. در قیاس با فیلم آقای دریکسن، داستان جو هیل بسیار سینماییتر است.
نویسنده در داستان خود رابطهی بین فینی و تلفن و ارواح پسران کشتهشده را بهگونهای روایت میکند که خوانندهی داستان دچار هیجان و ترس همزمان میشود. اما فیلم آقای دریکسن نتوانسته ایجازگویی نویسندهی داستان را در فیلم خود رعایت کند. در نتیجه حواشی روایت در فیلم تلفن سیاه بسیار پررنگتر از خود روایت هستند.
فیلم تلفن سیاه 2:ترسی که از گور برمیخیزه! آیا ارزش داره؟
فیلم آقای دریکسن از خلأ منطق روایی رنج میبرد. باز هم اگر به داستان جو هیل مراجعه کنید، شاهد تقدم و تأخرهای کاملاً منطقی در داستان هستید. دریکسن برای اینکه نشان دهد که در خط روایی فیلم وابسته به داستان اصلی نیست، مقدمه و پردهی اول فیلم را از نقطهای دیگر و زاویهای جدید روایت میکند.
زمانی که کلیت هر دو روایت داستانی و سینمایی را مقایسه میکنیم باز هم به همان نتیجهی بالا میرسیم؛ روایت جو هیل بسیار سینماییتر از کارگردان فیلم تلفن سیاه است.
در هر حال این بیمنطقیها را تا پردهی سوم تحمل میکنیم. رابطهای مضحکی که بین فینی و بچهدزد ایجاد میشود و کاراکترهای پخمهی پلیس و آزادگشتن ون سیاه مشکوک در شهر نشان از امید کارگردان به مخاطب برای رسیدن به آن پایان خوش افسانههای جن و پری است.
در اینجاست که باز هم باید از فیلم زندانیان ویلنوو تقدیر کرد. آن روایت هم در باب گم شدن دو دختر کودک بود. اما ویلنوو فیلم را از زاویهدید یکی از پدران روایت میکند. ویلنوو در فیلم خود ترکیبی از هیجان، اضطراب، ناامیدی و تلاش را بهتصویر میکشد.
اما دریکسن از همان ابتدا در نظر دارد فقط بهسراغ دلهره و هیجان برود. او حتی سعی نمیکند کاراکتر پدر دائمالخمر را شخصیتپردازی کند. اگر بازی خوب «اثان هاکس» نبود، بعید بهنظر میرسید که کاراکتر بچهدزد چنین پخته از کار درآید.
اما با همهی تلاشهای هاکس، باز هم میبینیم که یک نوجوان در سینمای هالیوود یک قاتل سریالی زباننافهم و حرفهای را بهراحتی بهقتل میرساند. فیلم تلفن سیاه نه میتواند ارتباطی معنادار بین تلفن سیاه.
ارواحی که در آن زیرزمین میچرخند و کاراکتر ناامید فینی برقرار کند و نه حتی در این سطح از روایت بدون عمق قادر به ارائهی قصهای ساده و قابل قبول است. فیلم تلفن سیاه در نهایت یک اثر ساده و رودهدراز در سینمای بدنهی هالیوود است.



