نام انگلیسی: I Know What You Did Last Summer
نام فارسی: فیلم میدونم تابستون پارسال چه کردید
محصول: ۲۰۲۵ – ایالات متحده
ردهی سنی: ۱۴+
ژانر: دلهره
امتیاز: ۲ از ۴
مصطفی ملکی
در مرور فیلم انتقام بگیر با دنیای سینمایی خانم «جنیفر کیتین رابینسون» آشنا شدیم. حال این کارگردان وارد مسیر یکی از فرنچایزهایی در سینمای دلهرهی آمریکایی شده که مانند «فیلم جیغ» و «فیلم مقصد نهایی» سرآغارش در دههی ۱۹۹۰ است.
داستان خطی این فیلم میدونم تابستون پارسال چه کردید همیشه در باب عدهای تازهجوان است که در یک تابستان مرتکب عملی دهشتناک میشوند و در نهایت سال بعد مردی با پوشش سیاه اقدام به قتل آنها میکند.
این تقابلها و تعقیبوگریزها پردهی دوم روایت را شکل میدهند و در نهایت پردهی سوم تبدیل به تصمیم جدی کاراکترهای باقیمانده برای رویارویی با این فرد میشود.
داستان خانم رابینسون نیز از طریق کاراکتر «ایوا» آغاز میشود و به بهانهی نامزدی دوست صمیمیاش، «دنیکا»، مخاطب را بار دیگر به شهر آشنای «ساوثپورت» میبرد.
داستان خانم رابینسون یک نقطهقوت دارد و آن هم انتخاب بازیگران نقش ایوا و دنیما است. بهنوعی او با سپردن این دو نقش به «چیس سویی واندرز» و «مدلین کلاین» عملاً نیمی از راه جذب مخاطب را طی کرده است.
به نوعی این دو بازیگر کاملاً در دو کاراکتر اصلی داستان حل میشوند و رابطهی صمیمانهی آنها از همان ابتدا مخاطب را درگیر فضای روایت میکند. برای درک بهتر این انتخاب و بازی خوب دو بازیگر باید به سکانس پایانی از مقابل بیمارستان تا ساحل توجه کرد.
اما روایت خانم رابینسون همین را دارد و در باقی موارد و حتی شخصیتپردازی کاراکترهای دیگر چندان قرار نیست از بنبست کلیشهها و تیپسازیها خارج شود.
دنیای روایی فیلم میدونم تابستون پارسال چه کردید جزیرهجزیره است و همین سبب میشود مخاطب در میانهی داستان با کسالت به حدسهای شبهجیغی خود مراجعه کند و اتفاقاً بهراحتی کاراکتر شرور داستان را تشخیص میدهد.
خانم رابینسون از طریق برخی تلههای روایی در دیالوگ و بستن قاب روی چهرهی کاراکترهای مختلف سعی دارد مخاطب را در طول داستان گمراه کند. همین موشوگربهبازی و پهنکردن دامهای مختلف برای مخاطب تبدیل به تنها اسلحهی خانم رابینسون میشود.
زمانی که دست او توسط مخاطب رو میشود گویی کل روایت ساختار خود را از دست میدهد و همچون کلیپهای جدای از هم به درون تقابل کاراکترهای مختلف داستان با شخصیت شرور میرود. خانم رابینسون حتی از دو کاراکتر «جولی جیمز» و «ری برانسون» هم نتوانسته بهره ببرد.
این دو کاراکتر شخصیتهای اصلی و بهجامانده از فیلم اول هستند، اما در اثر جدید صرفاً حضور دارند چون کارگردان حس میکند میتواند از طریق آنها مخاطب را بیشتر و بهتر گمراه کند. خانم رابینسون بهراحتی میتوانست به جای تمرکز روی گمراهی مخاطب به خود قصه بپردازد و داستان را تزیین روایی کند.
اگر بخواهیم داستان خانم رابینسون را با دیگر فیلمهای این فرنچایز مقایسه کنیم، باید اینگونه گفت که خانم رابینسون بهجای بازسازی این بنای فرسوده صرفاً رنگی سفید روی دیوارهای آن زده است و مخاطب را همچون توریست به شهر دعوت کرده است.
اما خانم رابیسنون باید این نکته را در ذهن داشته باشد که ورود به یک بنای فرسوده که تازگی رنگ جدید همهجای آن را گرفته است قرار نیست مخاطب را برای درک بهتر این فضا کمک کند. او بایستی مطابق با نقشههای روایی سینمای حال حاضر مخاطب را در برابر داستانی نو از دنیای یک فرنچایز قرار میداد.
اما این اتفاق رخ نداده است و کارگردان با کمترین میزان ریسک پا به درون اثر جدید گذاشته است. در هر حال تماشای یکبارهی فیلم میدونم تابستون پارسال چه کردید نشان میدهد که تا چه حد انتخاب بازیگر خوب میتواند بار روایت ناقص را به دوش بکشد.