نام انگلیسی: The Surfer
نام فارسی: فیلم موجسوار
محصول: ۲۰۲۵ – استرالیا، ایرلند
ژانر: هیجانانگیز
ردهی سنی: ۱۶+
امتیاز: ۳.۵ از ۴
مصطفی ملکی
با دنیای آقای «لورکان فینگان» از طریق مرور فیلم «زهردارو» برخورد داشتهایم. اگر دو اثر قبلی این کارگردان با نامهای «بینام» و «محل سکونت» را دیده باشید کموبیش با دنیای این فیلمساز ایرلندی آشنا هستید؛ دنیایی که خردشده در برابر شما آغاز میشود و در نهایت همچون سازهای معنادار به تیتراژ پایانی میرسد. حال آقای فینگان در اثر جدید خود فیلم موجسوار دست به قماری قابل احترام زده است.
تصور کنید قرار است سفری را به درون ذهن مردی ۵۰ ساله آغاز کنید که از ۱۵ سالگی با ترومایی ویرانگر دستوپنجه نرم میکند و راهی برای رهایی از آن ندارد. پدر این مرد در ۱۵ سالگی در استرالیا و کنار ساحل با اسلحه خودکشی کرده است.
این مرد در آن سن اولین فردی بوده که بالای سر پدر حاضر شده است؛ پدری که گویی ناتوان از تحمل شکستها در زندگی بوده و سادهترین راهحل را برای رهایی از آنها پیدا کرده بود.
حال آن نوجوان تبدیل به مردی شده که همهی شروعهایاش پایانی معنادار و ساختارمند ندارند. پس از آن واقعه او همراه مادر خانهی مشرف به ساحل را فروخته و راهی ایالات متحده شدند.
حال آن نوجوان تبدیل به مردی ۵۰ساله شده که سعی دارد با خرید دوبارهی خانهی پدری و موجسواری در ساحلی که پدر جانش را گرفت بر این تروما غلبه کند و حداقل برای یکبار هم که شده فریاد برآورد که میتواند. آنچه در فیلم موجسوار شاهد هستیم تقلای ذهن این مرد برای غلبه بر این تروماست.
آقای فینگان در اثر خود همهچیز را زیر تیغ آفتابی میبرد که قرار است کاراکتر اصلی را تا لحظهی پارهشدن همهی بندها وارد جهنمی انتزاعی کند. مخاطب در پردهی اول در برابر داستانی قرار میگیرد که گویی قرار است در ادامه تبدیل به خشونتی ابزورد و ویرانگر شود.
اما اگر با قابهای آقای فینگان آشنایی داشته باشید، منتظر این خواهید بود که او خشونت مد نظر شما را باز هم بهصورتی کاملاً انتزاعی در ذهن کاراکتر اصلی نمایان کند. کاراکتر بینام فیلم موجسوار نیز در پردهی دوم چنان در این خشونت درونذهنی گرفتار میشود که گاه مخاطب را وادار به دزدیدن نگاه از قاب تصویر میکند.
زمانی که این قوام روایی را شاهد هستیم نباید نقش پررنگ تکنیکهای تصویری آقای فینگان برای شکل دادن به ظرف فرمی اثر را نادیده بگیریم. استفادهی او از نور آفتاب ساحلی در نیمکرهی جنوبی و بهره بردن از تغییر فصلها نشان از وحدت وجود در پاردوکسهای او در فیلم موجسوار دارد.
بگذارید مثال دیگری از این پاردوکسها را بزنیم تا بهتر روایت را در ذهن مرور کنیم. موسیقی متن فیلم موجسوار گویی آنقدر سبک و لذتبخش است که مخاطب انتظار تماشای حمام آفتاب کنار ساحل یا معلق شدن در آبی بیکران اقیانوس و روی موجهای روان را دارد.
اما در قاب تصویری که آقای فینگان در برابر ما قرار میدهد شدت عذابی ناگهانی و ناخواسته است که ذرهذره واقعیت و انتزاع را در برابر کاراکتر و مخاطب درهمتنیده میکند.
هدف اصلی کارگردان نیز همین است که مخاطب نیز پابهپای کاراکتر اصلی در پردهی دوم میان این انتزاع گم شود تا در نهایت همراه با او و زمانی که اولین لمس با آن موجهای آرام و موردانتظار ابتدایی را دارد خود را درون این اثر زیبا رها کند؛ اثری که در شلوغی و بینظمی خود سازهای محکم از روایتی را بهتصویر میکشد که هر انسانی نوعی از آن را بارها درون ذهن خود تجربه کرده است.