نام فرانسوی: L’amour Ouf
نام انگلیسی: Beating Hearts
نام فارسی: فیلم قلبهای تپنده
محصول: ۲۰۲۴ – فرانسه، بلژیک
ژانر: عاشقانه
ردهی سنی: ۱۶+
امتیاز: ۳.۵ از ۴
مصطفی ملکی
«ژیل لولوش» در قامت یک بازیگر مقابل دوربین بسیاری از سینماگران و بهخصوص «کانتن دوپیو» رفته است. او در یک دههی اخیر و پیش از این اثر یک اثر بلند سینمایی با نام «غرق شو یا شنا کن» را در سال ۲۰۱۸ روی پرده برده است. حال آقای لولوش در دومین اثر بلند سینمایی خود فیلم قلبهای تپنده قرار است مخاطب را همراه با خانم «آدری دیوان» بهعنوان نویسنده به سفری بیست ساله در زندگی دو کاراکتر ببرد؛ «ژاکلین» و «کلوتر».
فیلم قلبهای تپنده با پایان خود آغاز میشود و بهنوعی مخاطب را در خنثیترین شکل ممکن با دو کاراکتر اصلی خود آشنا میکند و در عین حال تصویری را در پس ذهن او قرار میدهد که طی ۲ساعت آینده باعث میشود مخاطب دائم حس کند ابتدای فیلم جایی دیگر و در دنیایی دیگر است. پس از این افتتاحیه به جایی در شمال فرانسه و حول و حوش دههی ۱۹۸۰ میلادی میرویم.
مخاطب از دو زاویه با زندگی کلوتر و ژاکلین مواجه میشود. تکهتکههای زندگی این دو کودک مخاطب را در برابر کاراکترهایی قرار میدهد که هر کدام در حال زیست در دنیاهایی متفاوت هستند. کلوتر پسری رامنشدنی است که حتی کتکهای پدر نیز قرار نیست او را وارد آرامش کند. اما در عین حال او در خانوادهای زیست میکند که گویی نزدیکی بین اعضای آن دوستداشتنیتر از خشونت ابتداییای است که شاهد آن بودیم.
از آنسو با دختری با نام ژاکلین مواجه میشویم که گویی بهتازگی مادر خود را از دست داده و همراه پدری زندگی میکند که دختر را تا حد توان در پر قو نگاه میدارد و سعی دارد حسرت نبود مادر را برای او جبران کند. پس از این شروع در کودکانهی این دو وارد مهمترین بخش از زندگی ژاکلین و کلوتر میشویم؛ نوجوانی آنها. در این بخش گویی قرار است کل فیلم رقم بخورد و کارگردان با وسعت بیشتری به زندگی این دو میپردازد. فاصلهی بین عشق، تراژدی و کمدی در همین بخش است که رقم میخورد.
آقای لولوش در فیلم قلبهای تپنده خود داستانی ساده و گیرا را به مخاطب ارائه میدهد که طی نزدیک به سه ساعت زمان فیلم مخاطب در هیچ جایی از قصه احساس کسالت نمیکند. ضربآهنگ روایی در این اثر را باید بزرگترین نقطهقوت آن دانست. روایت در این اثر بهگونهای پیش میرود که مخاطب گویی بدون توجه به سالهای در حال گذر و حتی دورهی زمانی خود را در دنیایی میبیند که کلوتر و ژاکلین در آن احساس مشترکی را در حال بنا نهادن هستند.
بهنوعی در این روایت با نوستالژی گذشته هم مواجه نیستیم و صرفاً با گذری روبهرو میشویم که در آن تصمیمها و انتخابها در نقاط مختلف از زیست این دو کاراکتر شاید ورق را برمیگرداند.
در فیلم قلبهای تپنده گویی نوستالژی در مخاطب زودتر از کاراکترها شکل میگیرد و همین باعث تزریق هیجان به آن میشود. شخصیتپردازیهای ابتدایی روایت بهخوبی مخاطب را با دنیایی که کلوتر در آن نفس میکشد روبهرو میکند. گویی همهی تلاش ژاکلین در دورهی نوجوانی و بر اساس تواناییاش دوری کلوتر از بحرانهاییست که با از دست دادن کنترل و هیجان کاذب ایجاد میکند.
نگارش زیبای سناریو توسط خانم دیوان بار دیگر ثابت میکند که این نویسنده-کارگردان در جان بخشیدن به کاراکترهای یک روایت تا چه حد خبره است. آقای لولوش نیز با انتخاب مناسب بازیگران و از آنسو بازیگرانی چون «ادل اگزارکوپولوس»، «فرانسوآ سویل» و حتی «رافائل کونار» با بازیخوانی خوب در این کاراکترها مخاطب را درگیر روایتی میکنند که در دل کلیشهی روایتهای دورهای و فراز و فرودها توانسته داستان عاشقانهی خود را بیرون بکشد.
در فیلم قلبهای تپنده حتی کمدی نیز بهگونهای ظریف حضور دارد؛ آنقدر ظریف و موتیفوار که پس از پایان روایت شاید مخاطب یا جملهی «کلوتر دیگه چهجور اسمیه؟!» خندهای تلخ روی چهرهاش بنشیند. از سوی دیگر موسیقی متن و انتخاب درست ترانهها کمک بسیار زیادی به حفظ ضربآهنگ مد نظر کارگردان کرده است.
آقای لولوش در ابتدا و انتهای روایت خود مخاطب را با سوررئالیسمی رئالیستی مواجه میکند که از درون اگزیستانسیالیسم موجود در روایت و انتخابها سرچشمه میگیرد. او به مخاطب نشانههای دردناکی را در همان ابتدا میدهد که آن تلفن هیچگاه پاسخ داده نخواهد شد اما همچون حسرت موجود در خوان هشتم اخوان «اگر پاسخ داده میشد» یا «اگر کلوتر برای یکبار هم که شده در برابر خود میایستاد» آن پایان رنگی و سادهی این عاشقانه شکل میگرفت.
اگر همهی این اگرها شکل میگرفت شاید کلوتر میتوانست خود ۴۷۶ واژهاش را در وصف ژاکلین با صدای بلند بخواند. آقای لولوش اجازه میدهد مخاطب برای دقایقی هم که شده بپذیرد که چیزی تمام نشده است.