نام انگلیسی: When Fall Is Coming
نام فارسی: فیلم وقتی پاییز فرا میرسد
محصول: ۲۰۲۴ – فرانسه
ژانر: درام
ردهی سنی: ۱۳+
امتیاز: ۳ از ۴
مصطفی ملکی
از سینمای آقای اوزون بعد از سال ۲۰۲۰ آثار «پیتر فون کانت»، «جنایت مال منه»، «همهچیز خوب پیش رفت» و در نهایت فیلم «تابستان ۸۵» را مرور کردهایم. در هر کدام از این آثار با تلفیق زیبایی از کمدی و درام مواجه بودهایم که گاه در یک اثر شهری و گاه در اثری با ضربآهنگ بالا مخاطب را درگیر روابط بین فردی کاراکترها میکرد. آقای اوزون در سینما مخاطب را با دنیای پهناوری از مفاهیم اجتماعی و انسانی در فرمی ساده مواجه میکند.
فیلم وقتی پاییز فرا میرسد با روتین زندگی زنی سالخورده با نام «میشل» آغاز میشود. میشل در روستایی کوچک مشغول زندگی است. او هر روز خود را با گذر در جنگل و باغچهی کوچک و در نهایت همراهی دوست صمیمیاش، ماری، میگذراند. اما آقای اوزون ابتدای این روتین را با ورود کاراکتر میشل به کلیسا و همزمانی خطبهی کشیش در باب مریم مجدلیه آغاز میکند. زمانی که کشیش از گناهکاران میگوید، قاب دوربین روی چهرهی میشل فریز میشود.
این نشانه تا زمانی که والری، دختر میشل، بههمراه فرزندش، «لوکا» وارد روستا میشوند با ذهن مخاطب بازی میکند. در چند سکانس قبل نیز چیدن قارچهای وحشی توسط میشل و ماری را شاهد بودهایم و در ادامه سرگردانی میشل را در تشخیص قارچها هنگام پاک کردن از نظر گذراندهایم. سینمای آقای اوزون را همین اتفاقات و در نهایت اشتباهات ساده شکل میدهند که نتیجهاشان پیامدی برای ورود به بطن اصلی داستان است.
مخاطب از همان ابتدای ورود والری و نحوهی برخورد او با مادر گویی بذر شک در باب گذشتهی این مادر و دختر را در ذهن خود میکارد. والری با بیرحمی تمام میشل را همچون مردهای متحرک میپندارد که صرفاً باید مخارج زندگیاش را تأمین کند.
آقای اوزون بیآنکه قصد داشته باشد تعلیق را در فیلم وقتی پاییز فرا میرسد همچون آثار جنایی و هیجانانگیز قوت ببخشد، خیلی ساده مخاطب را وا میدارد که نسبت به این گذشته خودخوری کند. از اثر و قابی که کارگردان بسته نیز بهراحتی میتوان انتظار داشت که قرار نیست فلشبکی را شاهد باشیم و همهچیز باید از دل تقابلها بیرون کشیده شود.
سینمای آقای اوزون در فیلم وقتی پاییز فرا میرسد همانند آثار دیگرش ساده و خطیست. اتفاقها رخ میدهند و کاراکترها گویی بدون اینکه انتخابی داشته باشند در میان آنها گرفتار میشوند.
آقای اوزون یک حفرهی مملو از ابهام زیبا را در این اثر باقی میگذارد و گویی همهی رخدادهای پس از این اتفاق با دو نگاه میتوانند معنایی مستقل به خود گیرند. این اتفاق سر زدن یکبارهی پسر تازه از زندان برگشتهی ماری با نام «ونسان» به خانهی والری در پاریس است.
گوشی او در خانه جا مانده، میشل که برای او کاری در باغچهاش دستوپا کرده دائم نگران اوست و با ماری تماس میگیرد. از آنسو لوکا در حین خروچ از خانه با ونسان مواجه میشود. ونسان و والری با یکدیگر شروع به مکالمه در باب گذشتهی مادران خود میکنند. مخاطب در اینجا با دو دیدگاه از سوی دو فرزند مواجه میشود؛ فرزندانی که کل دورهی خردسالی تا جوانی را با برچسب مادران تنفروش از سر گذراندهاند.
زیبایی سینمای فرانسوآ اوزون در همین است که گویی مخاطب قرار نیست با شعارهایی جنسیتی در باب این موضوع مواجه شود. مخاطب از کارگردان قصه میخواهد و آقای اوزون این قصه را به او تقدیم میکند. نقطهی ابهام این روایت درست زمانی است که والری برای کشیدن سیگار به تراس میرود و ونسان نیز در پی او میرود.
آقای اوزون در فیلم وقتی پاییز فرا میرسد سعی دارد نقشها را جابهجا کند و گویی در مسیری خطی کاراکترها خود را جایگزین دیگری میکنند. در این فیلم با کاراکترهایی مواجه هستیم که در سکوتی معنادار و مونوتونگونه آن سقوط را تبدیل به فرصتی برای ادامهی زندگی بدون نفرت کردهاند. میشل در مرکز این رخدادها قرار دارد و حتی ماری با شکی که مثل خوره همهی وجودش را در بر گرفته از این دایره خارج میشود.
مثلثی که با حضور لوکا، ونسان و میشل شکل میگیرد گویی با خارج کردن فیزیکی والری از روند شکل گرفتن رخدادها، زندگی این سه را در مسیری قرار میدهد که همهاشان لبخند را بر لب دارند. ابهام نهفته در آن سقوط است که باعث میشود مخاطب تا انتهای فیلم بهدنبال پیدا کردن راهی برای حذف یکی از قضاوتهای خود باشد. اما آقای اوزون در عوض زندگی را برای او تصویر میکند. در پایان باید گفت زیرکی آقای اوزون در گذری به حفرهی روایی فیلم «واکاوی یک سقوط» نیر در این اثر قابل اعتناست.