نام انگلیسی: The Great Beauty
نام فارسی: فیلم زیبایی بزرگ
محصول: ۲۰۱۳ – ایتالیا
ژانر: درام، کمدی
ردهی سنی: ۱۴+
امتیاز: ۴ از ۴
مصطفی ملکی
فیلم زیبایی بزرگ نهتنها قلهی فیلمسازی «پائولو سورنتینو» است، بلکه آخرین نفسهای او در ترکیب زیبای فرم بصری و روایی نیز محسوب میشود. سورنتینو در فیلم زیبایی بزرگ همهی آزمونوخطاهای گذشته را در ترکیبی موزون در باب زندگی و مرگ به رخ مخاطب میکشد. فیلم جدید این کارگردان ناپلی با نام «پارتنوپه» بهتازگی منتشر شده است و به این بهانه سعی داریم به درون فیلم زیبایی بزرگ برویم.
فیلم زیبایی بزرگ با برق نور آفتاب در رم خلوت و تحت اشغال توریستها آغاز میشود. نوای گروه کر در یک ساختمان و پلانهای کوتاهی از مجسمهها، بناها، سردیسها و در نهایت هر آنچه رم را این کرده که مقابل لنز دوربین توریستهای پیر و میانسال قرار گرفتهاند افتتاحیهی فیلم را شکل میدهند.
اما قبل از این افتتاحیه با جملاتی از کتاب «در انتهای شب» نوشتهی «لویی فردینان سلین» مواجه میشویم که در باب سفر تخیلی کتاب است که هدیهای ارزشمند به خواننده محسوب میشود. در این جملات با کلیدواژههای آقای سورنتینو مواجه میشویم که قرار است در فیلم پرداخت شوند؛ مرگ، زندگی، نوستالژی، تخیل.
بار دیگر به افتتاحیهی دو قسمتی و بخش اول آن بازگردیم. پس از نماهای بریدهای که اشاره شد گویی مخاطب هم پس از مارش مرگ در این شهر آفتابزده بهدنبال مرگ است. این مرگ رخ میدهد و یکی از توریستها نقش بر زمین میشود. با یک برش قسمت دوم افتتاحیه آغاز میشود؛ اوج لذتگرایی در یک مهمانی در خانهی کاراکتر اصلی داستان.
«جپ گامباردلا» در حال جشن گرفتن تولد ۶۵ سالگی خود است. آقای سورنتینو در بخش دوم افتتاحیه مخاطب را درگیر چنان حقارتهایی در قاب خود میکند که گویی ضربآهنگ بالای این مهمانی را در خود میبلعد. هدونیزم یا لذتگرایی را در تمام این قابها شاهد هستیم و بهنوعی بخش مهمی از روایت فیلم نیز در همین درونمایه خلاصه میشود. این افتتاحیهی دو بخشی و کاملاً متناقض بیشک یکی از بهترین شروعهای سینمایی است.
اما در باب شروع گفتیم. جپ ۴۰ سال است که پس از آخرین داستان خود دیگر دست به قلم نبرده است. او اکنون در یک نشریهی ادبی و هنری مشغول فعالیت است. بارها در طول فیلم از او سوال میشود که چرا دیگر چیزی ننوشته است. اما جپ بهتر از هر کس دیگری میداند که آغاز یک رمان چه رنجها که در پی ندارد.
جپ سالهاست که بهدنبال سوژه است و گویی این سوژه در لذتی که از تن زنان میبرده و مهمانیها خفه شده است. بههمین سبب است که او شبگرد خیابانهای رم در اوج خلوت شبانه است.
بهنوعی رم برای جپ که دههها پیش از ناپل عزم آنجا را کرده دیگر ارمغانی ندارد. در نتیجه او سالهاست که خود را غرق این مهمانیها، گالریها، شبگردیها، همخوابگیها و در نهایت پوچی حاصل از آن کرده است. به آن پلانهای سوررئالی که چپ روی سقف خانهی خود مشاهده میکند بنگرید. گویی آبی دریایی که روی صخرههای منتهی به آن «الیسا»، عشق اول جپ، خندهی شیرین خود را به او هدیه داده همچنان مبهمترین سکانس زندگی این مرد است. خبر مرگ الیسا از سوی همسرش گویی این ابهام نوستالژیک را در وجود او شعلهورتر میکند.
آقای سورنتینو گویی جپ را پس از مرگ الیسا بهسوی برزخی میان این همهمهها میکشاند تا در آنجا رنج خود را جستوجو کند؛ رنجی که گویی ریشه دارد و جز پیدا کردن زیبایی بزرگی که جپ در جستوجوی آن است یافت نمیشود. جپ در این برزخ مرگ را نزدیکتر از هر زمانی مشاهده میکند. اما او چیزی بیشتر از معنای مرگ را میطلبد و آن زندگی است.
جپ بهمحض آشنایی با «رامونا»ی چهل ساله گویی کمکم روزنههایی از زندگی را مشاهده میکند. او با رامونا همچون یک مشاهدهگر به زندگی چهلسالهی خود در رم مینگرد و کمدی گروتسک پنهانشده در آن را بیشتر و بیشتر درک میکند.
جپ در این سفر گویی قرار است چیزی بیش از تراژدی مرگ و زندگی را درک کند. او خود و همهی آنهایی را که در این مهمانیها حضور دارند همچون بازندههایی میبیند که لب پرتگاه پوچی و ناامیدی خیمه زدهاند. از دل این سقوط است که جپ سایهروشنهای تنها ابهام زندگیاش را در اوان جوانی تبدیل به بند آغازین داستان جدید خود میکند.
به صبح پس از افتتاحیه توجه کنید. در این صبح با تنوعی دلپذیر از حرکات دوربین مواجه هستیم؛ از ترکینگ به چپ و راست و جلو و عقب تا قابهای با زاویهی صفر. همهی اینها زاویهدیدهای جپ هستند و آقای سورنتینو از طریق آنها مخاطب را در معرض تیزبینی این کاراکتر آرام قرار میدهد. «زیبایی بزرگ» آقای سورنتینو گذر از یأس حاصل از انکار مرگ تا پذیرش آن و استشمام ترنم غروب دلانگیز زندگی است.