50 فیلم جنگی برتر تاریخ که تا به امروز ساخته شده نگاه به ژانری که الهام گرفته از یک قرن سینما میباشد.
50 فیلم جنگی برتر تاریخ
فرانسوا تروفو در سال 1973 با ژین سیسکل از شیکاگو تریبون مصاحبه کرد و نظراتی را عنوان کرد که از آن زمان به بعد فیلم های جنگی را زیر سوال برد، حتی آنهایی که به ظاهر مخالف جنگ هستند.
تروفو در پاسخ به این سوال که چرا در فیلم هایش قتل چندانی وجود ندارد ، پاسخ داد: “به نظر من خشونت در فیلم ها بسیار مبهم است. به عنوان مثال ، برخی از فیلم ها ادعا می کنند ضد جنگ هستند ، اما من فکر نمی کنم که من واقعاً فیلم ضد جنگ دیده باشم. هر فیلمی درباره جنگ در نهایت طرفدار جنگ است.
” شواهد اغلب او را اثبات می کند. در خاطرات آنتونی سوففورد در جنگ خلیج فارس، سوففورد یادآوری می کند که هنگام تماشای فیلم Apocalypse Now و Full Metal Jacket ، دو تا از مشهور ترین فیلم ها درباره وحشت جنگ ، به گروهی که برای جذب شدن نیرو می گیرند پیوست. ( سوففورد در نیویورک تایمز یادبودی را با عنوان “فیلم غلاف تمام فلزی نسل من را اغوا کرد و ما را فرستاد به جنگ. “)
آیا درست است که فیلم ها هرچه را که لمس میکنند ، هر چقدر هم وحشتناک باشند ، جذابتر می شوند؟ و اگر قرار نیست که یک فیلم جنگی هشداری برای جنگ به نظر برسد ، چه هدفی را دنبال می کند؟
حتی اگر Truffaut اشتباه کرده باشد – و سخت است که مشاهده کنید که حداقل در برخی از فیلم های این لیست مشاهده شده است – بهترین راه این است که مسئولیت ساختن جهان به مکانی بهتر از فیلم های جنگی برداشته شود.سوال بسیار است ، به خصوص که جنگ به نظر می رسد در وجود انسان نهادینه شده است.
بنابراین ، مانند سایر عناصر گریزناپذیر از تجربه بشری ، ما داستان هایی راجع به جنگ ، داستان هایی که نگرش ما نسبت به آن را نشان می دهند و چگونگی تغییر آنها در طول زمان را بیان می کنیم.
50 فیلم جنگی برتر تاریخ نشان دهنده انگیزه های هنری سازندگان آنها است ، اما همچنین بیانگر نگرش های زمان و مکان هایی است که در آن خلق شده اند. به عنوان مثال ، یک فیلم جنگ جهانی دوم که در اواسط جنگ ساخته شده است.
ممکن است یک هدف تبلیغاتی داشته باشد تا آنچه پس از پایان جنگ ساخته شده است ، وقتی فضای بیشتری برای ظرافت و پیچیدگی وجود دارد ، اما ممکن است چنین نباشد.
شاید هدف نهایی یک فیلم جنگی این باشد که دیگران نیروی این داستان ها را بشنوند. یک کارگردان دیگر ، سام فولر ، یک بار نقل قول ارائه داد که لزوماً با مشاهدات تروفو مغایرت ندارد اما انگیزه ساخت 50 فیلم جنگی برتر تاریخ را بهتر توضیح می دهد: “هدف یک فیلم جنگی ، مهم نیست چه شخصی یا احساسی باشد ، باعث شود بیننده احساس جنگ کند.
” فیلم هایی که برای این لیست از مهمترین آثار ژانر انتخاب می شوند ، اغلب اشتراکات کمی دارند ، اما آنها این اشتراک را دارند. هر یک چشم انداز ارائه می دهد که از بینندگان می خواهد تجربه جنگ را در نظر بگیرند و درک کنند.
چه در سنگرهای جنگ جهانی اول ، درگیری های بیابانهای شبه نظامیان جنگ داخلی ، یا درگیری های هنوز هم که به تعریف جنگ قرن 21 کمک کرده اند.
50 فیلم جنگی برتر تاریخ که به عنوان یک لیست شیک و جسورانه از جنگ جهانی اول سام مندس در سال 1917 در سینماها اکران می شود ، یک تعریف تا حدودی باریک از یک فیلم جنگی را انتخاب می کند ، که تمرکز آن بر فیلم هایی است که به تجربیات سربازان در زمان جنگ می پردازند.
این بدان معناست که هیچ فیلمی درباره تجربه بازگشت از جنگ (بازگشت به خانه ، بهترین سالهای زندگی ما ، اولین خون) یا زندگی غیرنظامیان در زمان جنگ (خانم مینیور ، بازی های ممنوع ، امید و جلال) یا داستان های جنگی که عمل آنها بقیه است ، بسیار دور از میدان جنگ (کازابلانکا).
50 فیلم جنگی برتر تاریخ همچنین در درجه اول فیلم های مربوط به هولوکاست را مورد توجه قرار نمی دهد ، زیرا به نظر می رسد ماهیتاً متفاوت از سایر 50 فیلم جنگی برتر تاریخ است.
همچنین فیلمهایی که ژانرها را تار می کنند ، مانند داستان علمی نظامی Starship Troopers and Aliens (حتی اگر مورد آخر در مورد جنگ ویتنام حرف های زیادی برای گفتن داشته باشد) از این فیلم مستثنی هستند.
این بسیاری از فیلم های عالی را از بین می برد ، اما جای بسیاری از فیلم های دیگر را می گذارد ، با فیلم ساخته شده در اوج جنگ جهانی دوم در تلاش برای کمک به جمع آوری یک ملت با یک داستان از عملیاتی که موفقیت آن مستلزم پنهان کاری ، آموزش گسترده و ضرب و شتم بود. شانس قریب به اتفاق.
1. Ran (1985) : آشوب
زمانی که آکیرا کوروساوا فیلم آشوب را ساخت ، می دانست که آخرین فرصت را دارد تا سخنان بزرگی را بیان کند. او سالها برای توسعه این پروژه صرف کرده بود ، بخشی که در آن برای تأمین بودجه برای هر نوع فیلم مشکل داشت ، و کمتر حماسی گسترده که به گرانترین فیلم ژاپنی ساخته شده در آن زملن تبدیل شود. چشمانش متزلزل شده بود و احتمال مرگ هرگز دور از ذهن نبود.
(در واقع ، او همان سال همسرش را هنگام فیلمبرداری از دست می داد.) بنابراین او هرچه داشت را در این فیلم قرار داد ، شاه لیر شکسپیر را در قصه ای با الهام از زندگی موری موتوناری حاکم فئودال قرن شانزدهم قرار داد.
تاتسویا ناکادای در نقش ایچیمونجی هیدتورا بازی می کند ، دایمیوی پیر که تصمیم دارد پادشاهی خود را بین سه پسرش تقسیم کند ، یکی از آنها پیشنهاد احمقانه را رد می کند. دو نفر دیگر از طریق درگیری های خونین که عمدتاً ناشی از بی رحمی حاکمیت هیدتورا بر زمین است ، جنگ را به زمین می آورند.
ران ، که به معنی “آشوب” ترجمه می شود ، هم یک فیلم ماموت و هم یک فیلم کوچک است. کوروساوا ارتشهای اضافی را به کار گرفت – و مجموعه های عظیم را روی زمین سوزاند – تا درگیری ها را به تصویر بکشد.
صرفاً به عنوان یک موفقیت فنی ، باید در لیست 50 فیلم جنگی برتر تاریخ ساخته شده باشد. اما این همچنین داستان پایان غم انگیز یک مرد و عجله تأمل و تأسف او است.
وقتی هیدتورا تخریب همه چیزهایی را که ساخته است تماشا می کند ، خیلی دیر متوجه می شود که دستاوردهای او چقدر بی اهمیت است، چه مقدار فضیلت را برای دستیابی به آنها کنار گذاشته است و چطور زمان حتی با افتخارترین افراد را فروتن می کند. این همه جنگ و مرگ هیچ نتیجه ای نگرفته است.
شاید همانطور که از عنوان آن پیداست ، جنگ نظم طبیعی را به وجود آورده و خونی که می ریزیم زمینی را که برای آن می جنگیم مسموم می کند.
2. Paths of Glory (1957) : راه های افتخار
ارزش این را دارد که هنگام فکر کردن در مورد فیلم Paths of Glory ، جمله معروف تروفو را (که در سال 1973 به شیکاگو تریبون گفته شد) در ذهن داشته باشید.
اگر حتی صلح طلبانه ترین فیلمهای جنگی غالباً جنگ را پر زرق و برق می کنند – و تروفو به طور خاص پیشنهاد می کند که بعداً در همان مصاحبه انجام دادند – اقتباس استنلی کوبریک از رمان همفری کاب در جنگ جهانی اول در سال 1957 نزدیک به سقوط در آن دام است.
فراتر از به تصویر کشیدن وحشیانه محض جنگ خندق ، به عنوان کیفرخواست خود عمل جنگ عمل می کند. در طول فیلم ، افسران در نبردی که می دانند قادر به پیروزی نیستند ، سربازان را به مرگ می کشند ، یک سرباز برای سرپوش گذاشتن بر یک جنایت به دیگری خیانت می کند و فیلم با ایثار کمتر به عنوان یک فضیلت نجیب برخورد می کند تا یک ارزش بزرگ.
به دلیل سودمندی نظامی قهرمانانه هرگز وارد تصویر نمی شود ، جدا از تمایل سرهنگ داکس با بازی کرک داگلاس برای تلاش برای افشای ریاکاری و خلافکاری در اعدام سه مرد برای بزدلی. کوبریک بینندگان را در زندگی خندق غرق می کند و صحنه های ماموریت های مجدد و نبرد با هر زرق و برق را تخلیه می کند.
فقط وحشت باقی مانده است. اما این توانایی او در به تصویر کشیدن هزینه های انسانی است – در مورد سربازان محکوم شده ، در مورد داکس ، و در مورد کسانی که از عدالت فرار می کنند – که باعث می شود فیلم تا حدی ساخته شود که در یک صحنه نهایی فوق العاده ساخته شود.
آخرین لحظات آن شامل اجرای مهیبی از یک ترانه توسط یک خواننده آلمانی است (با بازیگری بازیگر زن معروف به سوزان کریستین اما بعد از ازدواج با کارگردان به زودی به کریستین کوبریک معروف می شود) ، منجر به یک لحظه اتصال و آسیب پذیری برای افرادی که وی را مجبور به آواز خواندن. تفاوت ها ذوب می شوند ، فقط و فقط برای طول آهنگ. سپس جنگ دوباره آغاز می شود.
3. The Thin Red Line (1998) : خط باریک سرخ
در ادامه لیست 50 فیلم جنگی برتر تاریخ میرسیم به اقتباس ترنس مالیک از رمان جیمز جونز در سال 1962 بر اساس تجربیات وی در جنگ جهانی دوم که در مبارزات گوادالکانال جنگیده بود ، با ورود به صفحه تغییر شکل داد.
اولین فیلم مالیک پس از 20 سال ، خط باریم سرخ توجه ستاره های تثبیت شده و در حال ظهور را به طور یکسان جلب کرد ، برخی از آنها دیدند که نقش های آنها از برش نهایی کاهش یافته یا حتی حذف شده است.
در جایی نسخه دیگری از فیلم وجود دارد که در آن بیل پولمن ، میکی رورک و لوکاس هاس ظاهر می شوند و آدرین برودی به جای ظاهر شدن برای چند دقیقه از زمان نمایش ، نقش اصلی را بازی می کند.
تدوین گران مالیک ، در مصاحبه ای که در نسخه های مجموعه معیارها قرار دارد ، بهترین توضیح را در مورد تصمیم گیری وی ارائه می دهند.
مالیک فیلم را نه برای سرویس دادن به داستان بلکه برای ایجاد فضای برای صداپیشگی های فیلم قطع کرد. آنها همراه با تصاویر خیره کننده از جنگ در اقیانوس آرام ، تأملاتی تغزلی درباره تجربیات شخصیت ها در زمان جنگ و از دست دادن بی گناهی همراه با این تجارب ارائه می دهند.
مالیک از فرماندهی کامل توانایی امضای خود در گرفتن شگفتی ، از غیبت حرکت خود بازگشت ، اما در به تصویر کشیدن نوعی جهنم بر روی زمین ، از این توانایی برای اثر گمراه کننده استفاده می کند.
در اینجا ، جنگ همه چیز را لمس می کند ، از کسانی که در آن شرکت می کنند تا کسانی که در آن حضور دارند تا خود سرزمین. از نظر مالک ، این یک عمل سرکشی وحشتناک در برابر خلقت است.
4. Grand Illusion (1937) : فیلم توهم بزرگ
در ادامه لیست 50 فیلم جنگی برتر تاریخ میرسیم به فیلم توهم بزرگ برای مشخص کردن تأثیر این شاهکار ژان رنوار درباره اسیران جنگ جهانی اول فرانسوی و اسیرکنندگان آلمانی آنها ، جای بررسی دارد که چه کسی نمی خواست این فیلم دیده شود.
جوزف گوبلز از آن متنفر بود ، خصوصاً نحوه انتقاداتش از جنگ جهانی اول به آلمان كه جنگ جهانی دوم را آغاز كرد ، اعلام كرد “دشمن عمومی سینمایی شماره 1”. اما فقط آلمان نبود که فیلم را دردسرساز قلمداد میکرد. این فیلم که مجدداً در سال 1946 در فرانسه اکران شد ، مورد استقبال بسیاری از منتقدان فرانسوی قرار نگرفت ، زیرا آنها تصور می کردند روابط بین افسران فرانسوی و آلمانی و نگرش صلح طلبانه آن خارج از زمان است.
این واکنش در بلافاصله پس از جنگ پر از جنایات در مقیاسی که قبلاً هرگز دیده نشده بود منطقی است. اما سالها بعد ، کیفیت غم انگیزی که در فیلم پدید آمده این نگرانی ها را برطرف می کند. رنوار توهم بزرگ را پر از پیشنهادهای امیدوارکننده می کند که یک بشریت مشترک می تواند ناسیونالیسم را غالب کند ، اما همچنین این احساس را دارد که این نوع اتصال به گذشته می رود – همراه با هر حس اینکه جنگ می تواند یک تمرین نجیب باشد. این یک بیان خیره کننده از انسان گرایی است ، اما پر از هشدار در مورد اینکه چقدر برای از بین رفتن چنین ارزش هایی لازم است.
5. Saving Private Ryan (1998) : فیلم نجات سرباز رایان
در ادامه لیست فیلم جنگی برتر تاریخ : پایان قرن بیستم تأمل بسیاری در مورد آنچه در وسط آن به ویژه در طول جنگ جهانی دوم اتفاق افتاد ، برانگیخت. گذشت زمان کار چندانی نکرده بود تا جنگ جهانی دوم کمتر به یک مبارزه برای روح این کره خاکی شباهت داشته باشد ، جنگی که به راحتی می توانست در چندین نقطه عطف از بین برود – حمله روز D به نرماندی در میان آنها. فیلم Saving Private Ryan اثری که در لیست فیلم جنگی برتر تاریخ از استیون اسپیلبرگ با ایجاد دوباره ای دلخراش از آن حمله ، با ارائه دیدی غم انگیز از هرج و مرج و تأکید یک فیلم زامبی بر خونسردی آغاز می شود. (اگر فیلمی می توانست فقط با به تصویر کشیدن وحشت نبرد به جنگ خاتمه دهد ، این صحنه به تنهایی باعث صلح در زمین می شد.) این سکانس چنان خارق العاده ای است که غالباً فیلم بعدی را تحت الشعاع قرار می دهد ، که تجربه های یک مشت سرباز را به طرز ماهرانه ای به تصویر می کشد به رهبری کاپیتان سرسخت میلر تام هنکس. نتایج حاصل از تجربیات زمان جنگ بدون اشاره ای به عاشقانه یا نوستالژی است. این واقعیت ها در مورد واقعیت های جنگ کاملاً واضح است و حتی مأموریت این گروه را زیر سوال می برد – جستجوی یک سرباز تنها برای جلوگیری از از دست دادن مادرش در جنگ هر چهار پسر خود – این یک عملیات حیاتی کمتر از یک تمرین روابط عمومی است. هرگز اهمیت جنگ را زیر سال نمی برد و به عنوان یک ادای احترام برای کسانی که برای نجات جهانی که اکنون در آن زندگی می کنیم ، جان خود را از دست دادند ، ظاهر می شود.
6. فیلم اینک آخرالزمان (1979)
اقتباس آزادانه فرانسیس فورد کوپولا از قلب تاریکی جوزف کنراد در مورد استفاده کنراد از سفر رودخانه به عنوان سفر به منع محدود کننده ترین روان های انسان در حالی که اقدام را به جنگ تازه ویتنام منتقل می کرد ، صادق است. مارتین شین در نقش کاپیتان ویلارد ، یک سرباز ویژه عمل می کند که متهم به پایان دادن به حرفه کلنل کورتز دیوانه ، توهین گر ، کاریزماتیک (مارلون براندو) با “تعصب شدید” است.
انجام این کار به معنای سفر خطرناک به اردوگاهی است که کورتز مانند یک خدا بر آن فرمانروایی می کند ، با توقف هایی در طول مسیر که شامل زمان با یک فرمانده مشتاق موج سوار جنگ یک واحد هلی کوپتر (رابرت دووال) ، یک ظاهر USO از برخی از Playboy همبازیانی که جنون را برمی انگیزد و با محلی ها برخورد می کند که ناشی از مه جنگ غم انگیز است.
(نسخه های گسترده منتشر شده در سال های 2001 و 2019 شامل قسمت های بیشتری می شود ، از جمله یک سکانس کاشت فرانسوی که ارتباطی حتی قوی تر با استعمار کتاب کنراد و ریشه های استعمار جنگ فراهم می کند.) معروف کاپولا ساخت فیلم سخت بود ، آنقدر دشوار که تجربیات او الهام بخش ساخت مستند Hearts of Darkness: A Apocalypse یک فیلمساز است.
ممکن است ایجاد هرج و مرج برای ایجاد احساس دنیایی که از کنترل خارج می شود لازم نبود ، اما شاید صدمه ای ندید. شین در نقش ویلارد نقش آدمی را بازی می کند که همیشه در آستانه تحقق جنون دنیای اطراف خود است ، دنیایی که هرچه به کورتز نزدیک می شود کمتر قابل توضیح و ظالمانه می شود. فیلم کوپولا گمراه کننده و ناراحت کننده است ، با استفاده از ویتنام برای به دست آوردن جنون همه جنگ ها و با استفاده از کنراد نشان می دهد که جنگ ممکن است فقط یک نتیجه وحشت در هسته اصلی بشریت باشد.
7. فیلم زندگی و مرگ کلنل بلیمپ
فبلم بعدی لیست 50 فیلم جنگی برتر تاریخ : اولین کاریکاتوریست دیوید لاو در سال 1934 در دیون لوک استاندارد ، سرهنگ Blimp پیر ، گلدان ، سبوس دار و سبوس دار ، شروع به تجسم همه چیزهایی کرد که خارج از تماس و از رده خارج هستند در نوع خاصی از نظامیان انگلیسی.
مایکل پاول و امریک پرسپورگر با عنوان “زندگی و مرگ سرهنگ بلیمپ” که در جنگ جهانی دوم منتشر شد ، به عنوان نوعی داستان مبدا برای این شخصیت محسوب می شود ، بلکه بیش از هر چیز به عنوان دفاعی از جایگاه وی در تاریخ و شکل دادن به شخصیت ملی راجر لیوسی در نقش کلایو کندی ، یک سرباز مادام العمر انگلیس ، پس از اینکه حریف جوان خود تصمیم گرفت که طبق قوانین بازی نکند ، در یک بازی جنگی باخت. این فیلم دوباره به روزهای جوان Candy باز می گردد که هنوز این قوانین اعمال می شود.
این او را از تلاش برای دفاع از انگلیس در برابر تبلیغات آلمان در اواخر قرن از طریق فراز و نشیب های بعدی دنبال می کند. در طول راه او عاشق یک سری زنانی می شود که دبورا کر آنها را بازی می کند و با یک افسر آلمانی (آنتون والبروک) دوست می شود که با تغییر شرایط کشورش نگرش او تغییر می کند.
بلافاصله کمیک و الژیا ، در مورد تغییر زمانهایی که باعث شده اند Candy در مورد روش مناسب برای مبارزه خطرناک و قدیمی از بین برود ، کاملاً واضح است. اما همچنین تحسین می کند که او بهترین ویژگی های یک انگلیس را که به مدنیت و بازی جوانمردانه حتی در جنگ افتخار می کند ، تجسم می بخشد – دیدگاهی از خود که در حال تغییر است و به زور توسط خواسته های دشمن تغییر می یابد که هیچ فضیلتی در چنین چیزی پیدا نمی کند.
8.بیا و ببین (1985)
دلخراش Come and See کارگردان روسی Elem Klimov با حضور یک نوجوان بلاروسی به نام فلایورا (الکسی کراوچنکو) با تقلید از یک سرباز در حالی که او و یکی از دوستانش در سنگر به دنبال اسلحه می روند ، باز می شود. در این روند ، او به نظر می رسد جنگ را به روستای خود احضار می کند ، ابتدا در قالب یک شبه نظامی پارتیزانی که او را برای جنگ با مهاجمان آلمانی دعوت می کند ، سپس در قالب خود آلمانی ها ، که نه تنها به عنوان فاتح بلکه به عنوان یک سادیست سرگرم کننده با هیچ توجهی به زندگی انسان عنوان آخر اشاره می کند که 628 روستای بلاروس در جنگ “همراه با همه ساکنان آنها” ویران شده است و کلیموف با همکاری الس آداموویچ فیلمنامه را نوشت و کتابی را براساس تجربیات آداموویچ در یک شبه نظامی بلاروسی اقتباس کرد. برای ضبط این وحشت ، کلیموف هم از یک دوربین بی قرار و هم استفاده سنگین از Steadicam استفاده می کند و در حومه ویران شده و همیشه ابری پرواز می کند و حادثه ای ناراحت کننده را یکی پس از دیگری به تصویر می کشد. در طول فیلم ، صورت فلایورا به نقشه ای از تروما تبدیل می شود (تاثیری که کراوچنکو 13 ساله آن زمان تا حدی از طریق هیپنوتیزم به دست آورد). این تصویری شگفت انگیز و بی روح از بین رفتن بی گناهی است که حول ایجاد پیوندهای جدیدی از جنایات جنگ جهانی دوم ایجاد شده است. اما همچنین مسحورکننده است – یک تور سینمایی در جهنم پر از تصاویر سورئال (نگاه کنید به: یک افسر نازی که یک لمور بر دوش دارد) و صحنه های طاقت فرسای هرج و مرج. این بدترین جنبه های جنگ را به گونه ای ضبط می کند که توانایی نگاه کردن را از بین می برد. ( 50 فیلم جنگی برتر تاریخ )
9.یکی بزرگ سرخ (1980)
سام فولر پیش از این که کارگردان شود ، گزارشگر جنایی ، داستان نویس پالپ ، فیلمنامه نویس و سرباز بوده است. در حالی که وی تجربیات خود در جنگ جهانی دوم را برای بسیاری از فیلم های خود آورده بود ، فولر بیشتر عناصر زندگینامه خود را در این پروژه نوشت ، یک فیلم جنگی گسترده بر اساس تجربیات خود در لشکر 1 پیاده ارتش. او برای اولین بار در دهه 1950 سعی در فیلمبرداری The Red Red One داشت اما نتوانست این اتفاق بیفتد. به نظر می رسید که تحقق آن با گذشت سالها کمتر پیش می آید ، اما فولر همیشه بی باک همچنان پابرجاست.
او که به کار در بودجه های کم عادت داشت ، به سختی اسرائیل را ترک کرد تا داستانی جنگ طلبانه ایجاد کند که به دنبال یک گروه پیاده نظام از شمال آفریقا ، از طریق ایتالیا ، روز D ، و سرانجام به یک اردوگاه کار اجباری چک برود. رابرت کارادین در نقش یک جانشین فولر در کنار مارک همیل و لی ماروین همبازی می شود ، دومی در نقش یک جانباز سرسخت هر دو جنگ جهانی بازی می کند.
فولر راه های خلاقانه ای را برای صحنه پردازی جنگ با بودجه – استفاده به خصوص استفاده هوشمندانه از ساعت در سکانس نرماندی – پیدا می کند و محدودیت های آن در نهایت به فیلم کمک می کند و تمرکز خود را روی تجربیات گروه سربازی متمرکز می کند. قاره به قاره و در نهایت به قلب تاریک خود جنگ. در طی این روند ، فولر ویرانی های جنگ را هم به سربازان و هم به غیرنظامیان دست می یابد و در عین حال به تصویر می کشد که چرا گاهی اوقات جنگ تنها گزینه است.
10.The Hurt Locker (2008)
عموم تماشاگران فیلم تا حدود زیادی در برابر فیلمهای مربوط به جنگ عراق مقاومت نشان داده اند ، شاید به این دلیل که حتی با شروع نمایش فیلم ها (و امروزه نیز همچنان ادامه دارد) همچنان موضوع بحث برانگیز باقی ماند. یک استثنا: بهترین فیلم کاترین بیگلو- و برنده بهترین کارگردان The Hurt Locker ، که سیاست درگیری را نادیده نمی گیرد بلکه به تجربیات وحشتناک تیم انفجار مواد منفجره به رهبری ویلیام جیمز (جرمی رنر) نیز توجه دارد. بیگلو شدت شغلی را ثبت می کند که در آن کوچکترین اشتباهی به معنای مرگ است و اینکه چگونه این تجربه آنقدر دربرگیرنده می شود که احساس غیرممکن بودن هر شیوه زندگی دیگر است.
11. Dunkirk (2017)
گزارش جسورانه کریستوفر نولان از تخلیه دانکرک – عقب نشینی تحقیرآمیز سال 1940 که باعث پیشرفت آلمان شد – تلاش می کند تا با به تصویر کشیدن وقایع از طریق سه جدول زمانی متفاوت همزمان ، دامنه کامل این رویداد را به دست آورد.
یکی ، داستان برخی از سربازان سرگردان ، طی یک هفته اتفاق می افتد. مورد دوم ، به دنبال غیرنظامیانی که برای نجات سربازان با قایق تلاش می کنند ، در طی یک روز تعیین می شود. یک سوم ، که در آن یک خلبان از طریق هوا به ساحل حمله می کند ، فقط یک ساعت را پوشش می دهد. آنچه ممکن است یک تمرین مغزی باشد ، با دقت باعث ایجاد تنش در سه جبهه می شود. یک اوج عمیقاً احساسی و انعطاف پذیر ، روح ملتی را جلب می کند که ناامیدانه در تلاش برای یافتن بارقه های امید در شرایط ناگوار است.
12.چنگ برمه ای (1956)
کن ایشیکاوا قصد نداشت The Burp Harp و Fires on the Plain را به عنوان قطعات همراهی بسازد ، اما دو فیلم او در مورد سربازان ژاپنی در آخرین روزهای جنگ جهانی دوم به خوبی با هم همخوانی دارد. به عنوان یک ویژگی دوتایی برنامه ریزی شده ، بهتر است ابتدا از آتش سوزی در دشت دیدن کنید تا به ناامیدی پایان ندهید. ایجی فوناکوشی در نقش تامورا بازی می کند ، سربازی که فیلم را با سل شروع می کند و زندگی اش فقط از آنجا بدتر می شود.
با پذیرش نکردن در بیمارستان صحرایی ، مجبور شد در یک منظره جهنمی از مردگان ، ناامیدان و گرسنگی ها گشت بزند. ایچیکاوا جنگ را حمله ای بی امان به وحشت از طریق داستانی نشان می دهد که در آن بقا همیشه به مرگ ارجح نیست. چنگ برمه ای که سه سال زودتر منتشر شده بود ، از طریق داستان یک فرد خصوصی ژاپنی (شوجی یاسویی) که در هنگام تبدیل شدن به یک راهب برای زنده ماندن ، وظیفه بالاتری را تحقق می بخشد ، یادداشت های ضعیفی از امید را در محیطی مشابه به نظر می رسد.
این فیلم از ناراحتی جنگ گریزان نیست ، اما همچنین احتمال بیداری معنوی را که به سختی به دست آورده و برخی ارتباطات ناآرام بین دشمنان زمان جنگ را نشان می دهد ، می تواند اکنون پس از پایان جنگ قدرتمندتر شود. آنها انباشته از خوش بینی هستند ، اما فیلم نشان می دهد که آنها ممکن است گسترش یابد و شاید روزی جنگ پایان یابد.
دیدگاه کاربران (2 دیدگاه)