نام انگلیسی: BA
نام فارسی: فیلم بابایی
محصول: ۲۰۲۴ – ایالات متحده
ژانر: دلهره، فانتزی، درام
ردهی سنی: ۱۴+
امتیاز: ۱.۵ از ۴
سینمای مستقل در هر کجای دنیا باید حمایت شود. این حقیقت بر کسی پوشیده نیست. اما گاهی در همین سینما با آثاری مواجه میشویم که گویی کارگردان حتی از همان حداقل بودجهای که داشته، نتوانسته بهرهای ببرد و در نهایت دچار خماریِ حضور نداشتن در بطن سینمای جریان اصلی باقی میماند و این را در اثر خود فریاد میزند.
«بنجامین وونگ» در اولین اثر بلند سینمایی خود فیلم بابایی دست روی درونمایهای فاوستی گذاشته و سعی دارد در دل یک درام اجتماعی و شهری، مخاطب را با فانتزیِ سیاهی مواجه کند.
اینکه در بند بالا از فاوستی بودن روایت نوشتم، به این علت بود که در اینجا هم مبادلهای شکل میگیرد. اما در فیلم بابایی تفاوت عمدهای وجود دارد. «دنیل» برعکس فاوست از سرِ ناچاری اسیر معاملهای با مرگ میشود.
او در آخرین لحظهای که قرار است بندِ زندگیِ خود و دخترش برای همیشه پاره شود و در لحظاتی که همچون یک بیخانمانِ فراری بههمراه دختر، شب را در ماشین به صبح میرساند، ناگهان تصمیم میگیرد به سراغ کیفی برود که در آن متن قراردادی با مرگ وجود دارد. دنیل در ازای گرفتهشدنِ صورتِ ظاهری در نظر دیگران و در قامتِ مرگ درآمدن، به پولی که میتواند زندگیِ او و دخترش را نجات دهد، دست پیدا کند.
آنچه کارگردان در فیلم بابایی به تصویر میکشد، قابهای ناقصی از مصیبتهای اجتماعیِ یک پدر و دختر است که در آسیبپذیرترین شرایط زندگیِ خود وارد مرحلهای جدید و ناشناخته میشوند. اما در کمال تعجب، واقعیتِ اجتماعیِ این پدر و دختر برای مخاطب تبدیل به ابهامی بزرگ میشود.
کارگردان حتی در دیالوگی ساده به آن هم اشاره نمیکند. از سوی دیگر، کنش و واکنش این دو نفر در محلهای که زندگی میکنند و همسایگانی که میشناسند نیز از نظر آقای کارگردان چندان قابل اهمیت نیست.
این مینیمالیسمِ اشتباه، گردنِ اثرِ آقای وونگ را میبرد و در نهایت مخاطب تا انتهای روایت با پرسشهایی مواجه است که نه شخصیتپردازیِ دنیل و نه موقعیتشناسیهای کارگردان قادر نیستند به آنها پاسخ دهند.
داستانِ آقای وونگ و قرار گرفتنِ یک انسان در کالبد مرگ، لذتی روایی در نظر مخاطب ایجاد میکند. او حتی در طول روایت خود، مرگ را تبدیل به کسبوکار کرده و همین امر میتوانست کمی کمدی-ابزورد را نیز به روایت اضافه کند.
جلوههای ویژهی استفادهشده در فیلم بابایی بهقدری قابل اعتناست که کارگردان قادر به عریض کردنِ فضای روایت باشد. اما آقای وونگ با استفاده از موسیقیِ متنِ کاملاً آزاردهنده و غیرمتناسب با فضای فیلم بابایی وارد کالبدی شترگاوپلنگی شده که حتی پیچیدگیِ پلاتِ فیلم بابایی در انتهای روایت و وارونه کردنِ بخشی از فانتزی هم نمیتواند به اثر او کمک کند. در نهایت این اثر مستقل تا حدودی تبدیل به بخشی از سینمای گروه «ب» میشود، اما در تعاریف قابل اعتنای این سینما در ژانر دلهره.
آقای وونگ تکلیفِ مشخصی در فیلم بابایی ندارد. او حتی در استفاده از تاریکی شب و نورهای موضعیِ شهری در طول شب نیز دچار افراط و تفریط میشود و قادر نیست فضای روایت خود را از این طریق به مخاطب انتقال دهد.
گویی او مرز میانِ دلهره و فانتزیِ سیاه را نمیشناسد و با اصرار سعی دارد این دو را در ساختارِ یک درام اجتماعی از زندگی و مصائب یک پدر و دختر حل کند. باید دید این کارگردان در ادامه، به دیواری محکم تکیه خواهد داد یا خیر.



