نقد فیلم چه کسی لیبرتی والانس را کشت
جان فورد و جان وین با هم بسیاری از اساطیر غرب قدیم را که در ذهن خود حمل می کنیم ، ایجاد کردند. شروع با ” فیلم دلیجان ” (1939) ، ادامه از 1948 تا 1950 با سه گانه سواره نظام (“Fort Apache” ، “او یک روبان زرد پوشید” و “Rio Grande”) ، و در نهایت به سال 1962 و ” فیلم چه کسی لیبرتی والانس را کشت ، “با هم در 10 ویژگی آنها تا حد زیادی الگوهای هالیوود وسترن را تشکیل دادند. از میان این ” فیلم چه کسی لیبرتی والانس را کشت ” متفکرترین و بهترین بود.
فیلم چه کسی لیبرتی والانس را کشت در آن نقطه عطف در غرب اتفاق می افتد زمانی که حاکمیت زور جای خود را به حاکمیت قانون داد و سوادآموزی جای خود را از دست داده است . این سوال را مطرح می کند: آیا مرد برای مخالفت یا اظهار نظر نیاز به حمل اسلحه دارد؟ این اتفاق در شهر شینبون ، در قلمرو ناشناسی رخ می دهد که به سمت رأی گیری برای ایالت شدن پیش می رود. کشاورزان خواهان ایالت شدن هستند. دامداران این کار را نمی کنند. در چند شخصیت و یک داستان جذاب ، فورد بحث در مورد اسلحه را که هنوز در بسیاری از ایالت های غربی ادامه دارد ، نمایشی می کند. اینکه او این کار را با درهم آمیختن تاریخ ، شخصیت های پشتیبانی طنز و یک عاشقانه حساس انجام می دهد ، امری معمول است. فیلم های او به گونه ای کامل و خودمختار بودند که به کمال نزدیک می شدند. بدون اینکه ظاهراً عجله داشته باشد ، او حتی یک شوت بلاعوض هم در بر نمی گیرد.
سه مرد در مرکز داستان ایستاده اند: استودارد ، دونیفون و والانس. با آغاز فیلم ، سناتور U. S. Ransom Stoddard (جیمز استوارت) با همسرش هالی (ورا مایلز) برای شرکت در مراسم تشییع جنازه مردی به نام تام دونیفون (جان وین) از طریق راه آهن جدید وارد شینبون می شود. جسد را در یک جعبه کاج ساده نگهداری می کنند و وقتی او را مشاهده می کند ، استودارد با دیدن سرقت چکمه ها عصبانی می شود. یک گاوچران پیر سیاه پوست به نام پومپی (وودی استرود) هالی را با سوار شدن به بوکر سوار می کند و به حومه شهر می رود ، آنجا که بقایای سوخته کلبه دونیفون را در نظر می گیرند. مشخص است که آنها او را دوست داشتند.
در یک فلش بک طولانی که بیشتر فیلم را درگیر می کند ، فورد وقایع منتهی به آن روز را به یاد می آورد. سالها پیش شینبون توسط لیبرتی والانس سادیست (با بازی لی ماروین در یک اجرای ظلم وحشیانه وحشی) در چنگال وحشت گرفتار کرده است. وی وجدان خود را به قتل های فراوانی رساند و از استفاده از شلاق گاو نر چرمی بسیار لذت برد. تام دونیفون یک کشاورز محلی است که مشاهده می کند ، “لیبرتی والانس سخت ترین مرد جنوب پیکت وایر – کنار من است.” والانس و دو یار اضافی وی در مسیر رسیدن به شهر مربی صحنه را بالا می گیرند و هنگامی که یکی از مسافران ، رانسوم ، در مقابل او ایستاد ، لیبرتی تقریباً وی را با شلاق می زند تا بمیرد.
در شهر ، او توسط نورا و پیتر اریكسون ، دو مهاجر سوئدی اخیر كه اداره خانه محلی را اداره می كنند ، به سلامت بازگشت. ما همچنین با Link Appleyard (Andy Devine) ، مارشال شهر مست ملاقات می کنیم. Doc Willoughby (کن موری) ، پزشک مست شهر ، و Dutton Peabody (ادموند اوبراین) ، سردبیر مقاله. هر سه بیشتر وقت خود را صرف معاشرت در آشپزخانه رستوران می کنند. کار در رستوران هالی جوان است.
استودارد با کیسه ای پر از کتاب های حقوقی به شهر آمده و تابلو خود را در دفتر روزنامه آویزان کرده است. لیبرتی والانس نمی تواند کسی را که در مقابل او ایستاده است ، تحمل کند و زونا یک توهین است. والانس به او یک انتخاب می دهد: شهر را ترک کنید ، یا در یک تیراندازی در خیابان اصلی با او روبرو شوید. تام دونیفون با یک طرف نگه داشتن همه چیز را مشاهده می کند اما کند عمل می کند. قدرت او در سکوت پیچیده است. علاوه بر این ، یک عارضه وجود دارد. تام مدت هاست که هالی را “دخترم” می داند و در حال آماده سازی برای روزی است که شک ندارد که او با او ازدواج خواهد کرد ، یک اتاق به خانه مزرعه خود اضافه می کند که یک ایوان زیبا با یک صندلی گهواره ای دارد. اکنون هالی این مرد وکیل اهل شرق را که یک مدرسه مدرسه یک اتاقه را راه می اندازد و به مردم آموزش خواندن می دهد ، دوست دارد. از دانشجویان بی سواد وی می توان به هالی اشاره کرد.
همانطور که مسابقه بین استودارد و والانس فورد اجتناب ناپذیر به نظر می رسد ، فورد تنش قابل توجهی ایجاد می کند. من به جزئیات نمی پردازم زیرا تعلیق نباید خراب شود. در عوض به بحثی که بین وکیل و کشاورز درباره اسلحه ادامه دارد ، نگاه کنید. رانسوم استودارد اعتقاد به قانون اساسی ایالات متحده ، حاکمیت قانون ، اعتماد به دولت دارد. تام دونیفون به او می گوید که بدون اسلحه در دست و تجربه استفاده از آن ، دیر یا زود مطمئناً توسط والانس کشته خواهد شد. استودارد چنان قاطعانه به قانون اعتقاد دارد که مایل است جان خود را برای اصول خود از دست بدهد. مارشال مست از او محافظت نمی کند. سردبیر روزنامه حقایق والانس را چاپ می کند ، و به خاطر دردسرهای او دفتر او را خراب می کند و تقریباً مرده است.
این فاشیسم علیه دموکراسی است: استبداد فرد قدرتمند بر مردم عادی. همه در Shinbone از Liberty Valance متنفر هستند ، اما آنها در برابر او و دو یار اضافی او ، که یکی از آنها احمق غر زدن است ، ناتوان هستند. تام می توانست در مقابل والانز بایستد ، اما اگر استودارد را از سر راه خود دور کند ، برای او مناسب است تا بتواند هالی را با صندلی گهواره ای به آن ایوان بیاورد.
سبک جان فورد یک خلوص دارد. ترکیب او کلاسیک است. او شخصیت های خود را در قاب تنظیم می کند تا پویایی قدرت را منعکس کند – یا گاهی اوقات پیشنهاد می کند تعادل در حال تغییر است. مناظر باشکوه غربی او همیشه در آنجا هستند ، اما به عنوان محیط زیست ، سفرنامه نیستند. او بیشتر روی صحنه فیلمبرداری می کند ، اما ما از این موضوع آگاهی خاصی نداریم. در فیلمی با صدای غر زدن لی ماروین ، صدای جیر جیر اندی دیوین و لهجه سوئدی ها ، جان وین طبق معمول مرکز آرامش را فراهم می کند و هرگز برای اثری تلاش نمی کند. (یک لمس سبک شناختی: در این فیلم ، او عادتاً Stoddard را “زائر” می خواند ، که بیانگر بینشی از شخصیت وکیل است.)
نگاه فورد به زنان جالب است. شین بون تنها شهر غربی است که من در یک فیلم بدون روسپی دیده ام. در واقع هالی و نورا اریكسون (ژانت نولان) تنها دو زن قابل توجه در شهر هستند. تعجب آور نیست که عشق تام به هالی شدید است. با بازی جیمی استوارت ، استودارد بیشتر فیلم را با پوشیدن پیش بند و شستن ظرف ها در رستوران می گذراند و به سختی پیامی مبهم درباره مردی که اسلحه به دست ندارد ارسال می کند.
روشی که فورد از پمپی آمریکایی آفریقایی تبار استفاده می کند قابل مشاهده است. وودی استرود با اعتماد به نفس ، در پنج تصویر فورد ظاهر شد ، از “فیلم دلیجان ” تا فیلم آخر فورد ، “7 Women” (1966). در “فیلم چه کسی لیبرتی والانس را کشت ” روشن شده است که تفکیک عملی در این قلمرو بوده است. وقتی جلسه ای برای رأی دادن به دولت برگزار می شود ، پمپی در بیرون ایوان می نشیند. هنگامی که او برای آوردن تام وارد یک میله می شود ، متصدی بار او را سرو نمی کند و تام با شدت به میله برخورد می کند: “یک نوشیدنی به او بدهید.” اما پمپی نوشیدنی نخورد. او صاحب مزرعه تام است و به نظر می رسد تنها فرد معتمد او ، حضور محافظت کننده است. او همیشه پشت تام است. فورد در مورد نژادپرستی اظهار نظری نمی کند ، اما مطمئن است که ما متوجه آن شده ایم.
اگر مراقب باشیم توجه کنیم چیزهای زیادی در فیلم وجود دارد. ریچارد برودی اهل نیویورک می نویسد: “مردی که لیبرتی والانس را شلیک کرد ، بزرگترین فیلم سیاسی آمریکا است.” وی توضیح می دهد: “وسترن” ذاتاً سیاسی ترین ژانر فیلم است ، زیرا مانند “جمهوری” افلاطون مربوط به تأسیس شهرهاست و از این رو کارکردهای انتزاعی مختلف دولت را به عنوان کنش های مستقیم و فیزیکی به تصویر می کشد. همه اینها قابل مشاهده است: نقش مطبوعات آزاد ، عملکرد جلسه شهر ، بحث درمورد دولت ، تأثیر تمدن آموزش.
این نکته زیادی نیست که توجه داشته باشید که رانسوم استودارد به عضویت سنا در ایالات متحده انتخاب می شود زیرا “مردی است که شلیک آزادی والان” را بر عهده دارد. بله ، اما چیزهای فراتر از این وجود دارد و از نظر جان فورد ، مالکیت اسلحه بسیار یک سوال باز است. فیلمنامه جیمز وارنر بلا و ویلیس گلدبک شامل یکی از شناخته شده ترین خطوط گفتگو در هر فیلم فورد است که سالها بعد توسط سردبیر روزنامه جدید شهر با استودارد گفت: “این غرب است ، آقا. وقتی افسانه واقعیت پیدا کرد ، افسانه را چاپ کن. “
همچنین پیشنهاد میکنیم در مورد فیلم خوشه های خشم یکی دیگر از آثار جان فورد را ممطالعه بفرمایید.
نقد فیلم چه کسی لیبرتی والانس را کشت به قلم راجر ایبرت.