نام انگلیسی: Seven Veils
نام فارسی: فیلم هفت چادر
محصول: ۲۰۲۳ – کانادا
ژانر: درام
ردهی سنی: ۱۳+
امتیاز: ۲ از ۴
مصطفی ملکی
«اتوم اگوین» یکی از فیلمسازان شناختهشدی کانادایی است که عضوی مهم در سینمای موج نوی کانادا محسوب میشود. بهنوعی آقای اگوین از نسل اول مهاجران ارمنی به این کشور است که همین دغدغه را در بیشتر آثار خود ارائه داده است.
از سویی دیگر روایتهای او را میتوان داستانهایی غیرخطی قلمداد کرد که همزمان مخاطب و کاراکترها را به درون گردابی روایی میکشد. آقای اگوین در اثر جدید خود فیلم هفت چادر سعی دارد از روایت «سالومهی اسکار وایلد» اقتباسی به شیوهی خود داشته باشد.
داستان فیلم هفت چادر در باب کارگردانی جوان با نام «جنین» است. او در اولین کار خود سعی دارد میراث استاد فقید خود را روی صحنه ببرد؛ اپرای سالومه. کارگردان سعی کرده از طریق واگویههای جنین که مخاطب را به گذشتهی او میبرد رابطهای تنگاتنگ با داستان خود سالومه در بین سطور وایلد برقرار کند.
برای این کار آقای اگوین سعی دارد تعریفی جدید و مدرن از سالومه را بازنمایی کند. او جنین را همچون سالومهای خردشده پیش روی مخاطب قرار میدهد. جنین قربانی آزار جنسی پدر و عاشق کور استاد فقیدش بوده است.
بگذارید ابتدا دو روایت سالومه را در کتاب مقدس و در نمایشنامهی وایلد از نظر بگذرانیم تا اینهمانی جنین و سالومه بهتر و بیشتر مشخص شود. آنچه مشخص است رقص هفت چادر سالومه مقابل هرود و در عوض دریافت سر بریدهی یحیی است.
اما در روایت مذهبی سالومه همچون رقصندهای که هیچ هدفی در ذهن ندارد با پیشنهاد مادر درخواست سر یحیی را از هرود میکند؛ بهنوعی او صرفاً کاتالیزور مادر برای رسیدن به اهدافاش بوده است.
اما در فیلم هفت چادر اسکار وایلد این درخواست ریشه در عشق آتشین این دختر به یحیی دارد. اسکار وایلد عملاً مزهی تلخ عشق را در روایت خود پررنگ و خونین میکند. حال جنین تبدیل به سالومهای در دنیای مدرن میشود که قرار است خود را در کالبد سالومه روی صحنه ببرد.
بههمین سبب است که اثر او باید رنگوبوی خودش را داشته باشد و نه صرفاً تکرار میراث استاد. آقای اگوین در این بازنمایی بهخوبی مخاطب را درگیر گذشتهی تلخ و حال سرگردان جنین میکند.
اما آقای اگوین در طول اثر گویی بیش از حد احساساتی میشود. در جایی از فیلم به روایت سالومه اولین تجاوز در کتاب مقدس لقب داده میشود. اما برای من مخاطب فارسیزبان که حتی عهد قدیم و جدید را بهصورت کامل مطالعه نکردهام فراموشی داستان «دینه»، دختر یعقوب، از سوی فیلمسازی چون اگوین غیر قابل باور است.
در هر حال آقای اگوین فیلم هفت چادر را بهخوبی آغاز میکند و با تعلیقهایی میان واگویههای جنین مخاطب را مشتاق به دانستن گذشتهی این کاراکتر میکند، اما در برخی خردهروایتها و بخش پایانی داستان عملاً وارد همان مسیر ابراستودیوهای هالیوودی و بهخصوص دیزنی میشود. به داستان حول کلیا و ریچل توجه کنید.
آقای اگوین کاراکتر کلیا را بهعنوان مجسمهساز و سازندهی سر یحیی معرفی میکند. او در خردهروایت خود از سوی بازیگر نقش یحیی مورد تعرض قرار میگیرد و از آنسو سعی میکند در ازای معامله با مدیران به «ریچل، خوانندهای سیاهپوست، که معشوقهاش محسوب میشود نقش سالومه را برساند.
آقای اگوین این کار را در فیلم هفت چادر خود نکرده، اما زمانی که دیالوگ مضحک کلیا، «نوبت اون هم میشه»، را میشنویم به این فکر میکنیم که آیا برای دلجویی از اجتماعی که طی سالها به آنها آسیب رساندهایم حق این را داریم که تاریخ را دستخوش تغییر کنیم؟ این پرسشی است که آقای اگوین باید به آن پاسخ دهد.
شاید سادهترین پاسخ از سوی هنر این باشد که بگذارید سیاهپوستان فرهنگ خود را داشته باشند و خودشان روایتهای تاریخی را از دل نیاکاناشان به مخاطب هنر ارائه دهند. شاید آنها نیز به این نوع تداخل فرهنگی زردنشان و از سر ترحم نداشته باشند.