نقد فیلم نگهبانان کهکشان : اگر بخواهید بدانید «جیمز گان» چه جایگاهی در سینمای معاصر دارد، خیلی ساده میتوان اینگونه پاسخ داد که او ترکیبی از نولان و گاسپار نوئه است. جیمز گان همانقدر که هنر سینما را میشناسد، به همان میزان شامهی خوبی برای ساخت بلاکباسترهای سینمایی دارد.
جیمز گان بهیکباره سریالی اینترنتی را در باب هرزهنگاری جنسی میسازد، آثار دلهره روی پرده میبرد و سپس تمام تمرکز خود را روی کمیکبوکها میگذارد و کاراکترهایی را خلق میکند که در نطر نوجوانان دیروز و امروز ایالات متحده تنهبهتنهی کاراکترهای جنگ ستارگان میزنند و چه بسا بسیار باورپذیرتر از آنها باشند.
نقد فیلم نگهبانان کهکشان
جیمز گان در طول فعالیت هنری خود ثابت کرده که هم کمدی را میشناسد، هم دلهره و هم میداند چگونه از درون برهوت مارول و دیسی توجه همهی مخاطبان سینما را به خود جلب کند. بههمین سبب است که او همزمان هم در دنیای دیسی حضور دارد و هم در دنیای مارول. گان هم «جوخهی انتحار» میسازد و هم « فیلم نگهبانان کهکشان ». برای بسیاری از دنبالکنندگان مارول و دیسی که در فرومها به خون یکدیگر تشنهاند این نگاه همچون خنجری زهرآلود از سوی خدایاناشان بهنظر میرسد، اما واقعیت این است که هر دو استودیو میدانند که جیمز گان آخرین سنگر آنها برای ماندن در سینماست.
اتفاقات سال ۲۰۱۸ را یکبار دیگر در ذهن مرور کنید تا به اهمیت حضور گان در این دو استودیو پی ببرید. جنبش نوپای میتو جیمز گان را بهسبب توئیتهای چندین سال قبل زیر بار حمله برد و درخواست کرد این فیلمساز از همهی پروژههای هالیوودی کنار گذاشته شود؛ همان کاری که با امثال اسپیسی، لوئی و کیسی افلک کردند.
قرار بود جیمز گان از پروژهی نگهبانان کهکشان بهطور کامل کنار گذاشته شود و در نهایت دیگر نامی از او در این مجموعه وجود نداشته باشد. اما مگر میشود به خالق یک اثر بگویی دیگر نیستی؟ مارول و دیسی حداقل آنقدر باهوش هستند که اسیر جو بهوجود آمده نشوند. در نتیجه جیمز گان ماند و حال نسخهی سوم نگهبانان کهکشان روی پرده رفته است.
جیمز گان پس از فیلم «انتقامجویان: نبرد ابدیت» تبدیل به اولین منتقد آن اثر شد. او بهشدت نسبت به کاراکترهایی مانند «گروت» که در نگهبانان کهکشان خلق کرده بود حساسیت داشت و تیغ تند انتقاد خود را روانهی این زبالهی تصویری کرد. بسیاری از مخاطبان سینمای او نیز همین نظر را داشتند. حال قسمت سوم فیلم نگهبانان کهکشان با همان کاراکترها و همان قابهایی که برای دنبالکنندگاناش بههمین زودی تبدیل به نوستالژی شده روی پرده رفته است.
فیلم نگهبانان کهکشان
گان در این بخش روی کاراکتر «راکت راکون» تمرکز میکند و افتتاحیه را به زمان کودکی او میبرد. مخاطب هم ناخودآگاه تمرکز بیشتری روی این کاراکتر دارد و در نتیجه انتظار دارد رخدادهای پیش رو حول این کاراکتر تصویر شوند. اما سری فیلمهای نگهبانان کهکشان، حداقل برای من، روی دیگری دارد و آن هم چیزی جز همان پلیلیست معروف موسیقی راکت و پیتر نیست که با هر بار فشار روی دکمهی پخش آن گویی ترانهای نوستالژیک از دل تاریخ قرن بیستم ذهن را در بر میگیرد. همین پلیلیست یکی از امضاهای قدرتمند گان در این اثر است.
دومین نکتهای که اثر جیمز گان را تبدیل به یک روایت دوستداشتنی و جذاب میکند، کاراکترهای آن است که در طول این هفت سال آنقدر خوب پرداخت شدهاند که جملهی «من گروت هستم» در هر موقعیتی مخاطب را به خنده وا میدارد. کریس پرت برعکس بسیاری دیگر از بازیگران مارولی که حتی بهاندازهی یک سکانس هم تلاش نمیکنند، تمام توان خود را در این فیلمها گذاشته است.
فیلم نگهبانان کهکشان شبیه هیچکدام از مارولیها نیست و همین باعث جذابشدناش میشود. نگهبانان کهکشان یک اثر جذاب، سرگرمکننده، مملو از کاراکترهای پرداختشده و موقعیتهای کمدی واقعاً کمدی است. بههمین دلیل به مخاطبی که فیلم سوم اولین تجربهی رویارویی او با فیلم نگهبانان کهکشان است توصیه میشود دو فیلم قبلی را حتماً تماشا کند و سپس بهسراغ این فیلم برود. جیمز گان در این اثر در ناکجاآبادی میان کهکشانها کاراکترها و موقعیتهایی خلق میکند که داستان دارند و همین باعث جدایی فیلم نگهبانان کهکشان از دیگر آثار مارول میشود. پیش از ما این دو استودیو به ذکاوت گان پی بردهاند که قبول کردهاند او ستارهی هر دو دنیا باقی بماند و داستانسرایی کند.