صفحه اصلی > نقد فیلم : نقد فیلم ناهار لخت | Naked Lunch 1991
ads

نقد فیلم ناهار لخت | Naked Lunch 1991

فیلم ناهار لخت

نام انگلیسی: Naked Lunch

نام فارسی: فیلم ناهار لخت

محصول: ۱۹۹۱ – کانادا، بریتانیا، ژاپن

ژانر: دلهره، علمی – تخیلی

رده‌ی سنی: ۱۷+

امتیاز: ۳.۵ از ۴

مصطفی ملکی

آنچه در ذهن داشتیم مرور فیلم ناهار لخت قبل از فیلم جدید «کوییر» بود؛ چرا که هر دو اثر اقتباسی از دنیای تودرتوی رمان‌های «ویلیام باروز» هستند. اما به‌سبب اینکه آقای کروننبرگ خود اثر جدید «کفن‌ها» را در لیست انتشار داشت، بهتر آن دیدیم که «ناهار لخت» را قبل از «کفن‌ها» مرور کنیم.

آنچه در «کوییر» دیدیم ناتوانی محض کارگردان در رها کردن مخاطب میان دالان‌های ذهنی کاراکتر اصلی رمان با نام «ویلیام لی»‌ بود. در آن اثر هم شاهد بودیم که بازی ویلیام تل (همان بازی خطرناکی که از گذشته سیبی روی سر یک نفر قرار می‌دادند و تیرانداز باید با ریسک بالا تیر را نشانه می‌رفت) نقش پررنگی داشت.

فیلم ناهار لخت

این اتفاق مربوط به زمانی بود که این دو در مکزیک زندگی می‌کردند و یک شب بر اثر نشئگی و مستی همزمان «جون»، همسر باروز، لیوانی بالای سر خود می‌گذارد و از باروز می‌خواهد ویلیام تل بازی کنند. این اتفاق منجر به مرگ ناگهانی جون و بازداشت موقت باروز می‌شود.

همین رخداد است که گویی برای همیشه در ذهن پریشان باروز باقی می‌ماند و در دو رمان کوییر و ناهار لخت دائم به آن اشاره می‌کند. حال آقای کروننبرگ در ابتدای دهه‌ی ۱۹۹۰ تصمیم به ساخت اثری گرفته که مخاطب را به سفری زیبا درون ذهن همان ویلیام لی معروف می‌برد.

داستان فیلم ناهار لخت از سال ۱۹۵۳ و در شهر نیویورک آغاز می‌شود. ویلیام لی در یک شرکت سمپاشی مشغول به کار است و به‌نوعی بدون توجه به دنیای بیرون خود را سرگرم این کار کرده است. اما مشکل آنجاست که سم‌های او کم می‌آید. پس از اینکه شرکت او را مسؤول مستقیم این کمبود می‌داند، ویلیام در نهایت متوجه می‌شود که همسرش از این سم‌ها به‌عنوان یک مخدر بهره می‌برد.

فیلم ناهار لخت آقای کروننبرگ از اولین لمس زبان ویلیام با این سم‌ها روایت را همچون ویلیام باروز به درون دنیای انتزاعی بیرون از واقعیت ویلیام لی می‌برد. او به‌زیبایی از ابتدا تا انتهای روایت، جز در چند پلان و سکانس، قرار نیست وارد دنیای واقعی و رئالیستی بیرون شود.

نقد فیلم چشم‌قلبی | Heart Eyes 2025
بیشتر بخوانید

آیا این خط روایی برای شما آشنا نیست؟ در مرور فیلم «مگس» هم اشاره کردیم که خاصیت بیشتر روایت‌های آقای کروننبرگ در همین بخش قرار دارد که گویی میان رفت‌و‌آمدهای قابل لمس آثار درام جایی در انتزاع برای خود باز می‌کنند.

اقتباس آقای کروننبرگ تا حدی وفادار به رمان باروز است. اما اگر رمان را مطالعه کرده باشید (به زبان فارسی هم ترجمه شده است) متوجه این نکته می‌شوید که اقتباس آقای کروننبرگ امضای خاص خودش را دارد.

مخاطب وقتی این دو اثر هنری را مطالعه و تماشا می‌کند، به‌راحتی می‌تواند مسیر روایی هر دو هنرمند را در ساختارهایی از هم جدا به ذهن بسپارد. اما آنچه در هر دو اثر مشترک است وفاداری آقای کروننبرگ به ذات نویسندگی است. به‌نوعی زمانی که فیلم به انتها می‌رسد گویی با اثری مواجه بوده‌ایم که رنج نویسنده را در ردیف کردن واژه‌ها پشت سر یکدیگر به زیبایی تصویر کرده است.

اگر داستان کوییر در آمریکای جنوبی می‌گذشت و به‌نوعی اتوبیوگرافی دقیق‌تری از رنج باروز بود، ناهار لخت را می‌توان اتوبیوگرافی پیچ‌درپیچ او در خلق واژه‌ها دانست. آقای کروننبرگ نیز در فیلم خود سعی دارد این رنج را بدون پرده و عریان در برابر مخاطب قرار دهد. او ماشین تایپ را تبدیل به کاراکتری انتزاعی می‌کند که هویت مسخ‌گونه‌ای از جنس سوسک کافکا را در خود دارد. آقای کروننبرگ مسخ کافکایی و سوررئالیسم باروزی را در هم می‌آمیزد تا روایت خود را پیش ببرد.

«کلارک نوآ» در فیلم ناهار لخت به کاراکتری می‌شود که گویی شخصیت ویلیام لی لحظه‌به‌لحظه محتاج آن می‌شود و باید مأموریت خود را در دنیای خیالی «اینترزون» به سرانجام برساند.

فیلم ناهار لخت

فاکتورهای سینمایی آقای کروننبرگ نیز در این مسیر به کمک ویلیام لی می‌آیند و این‌بار به‌جای دخیل شدن‌ در ساختار یک دلهره‌ی جسمی، کاملاً در خدمت سوررئالیسم هستند. یکی از زیبایی‌های این اثر هوادهی رئالیستی آقای کروننبرگ است که باعث می‌شود در نقاطی از فیلم مخاطب وادار به مرور دوباره‌ی اتفاقات و ترسیم انتزاع ویلیام لی شود.

آقای کروننبرگ در این اثر بسیاری از خاستگاه‌های سیاسی و به‌نوعی کمدی روایت باروز را که از درون نوعی نگاه اکستریم به سکس و سیاست بیرون می‌زند حذف کرده تا مخاطب درگیر تک‌کاراکتر محوری روایت شود.

نقد فیلم آخرین رقاص | The Last Showgirl 2024
بیشتر بخوانید

اما با این‌حال او داستان روتین عجیب و غریب «مردی که به مقعد خود یاد داد حرف بزند» را حذف نمی‌کند و حتی در طراحی کاراکترهای سوررئال از این داستان بهره می‌برد.

دیدگاهتان را بنویسید

ده − پنج =