نام انگلیسی: The Monkey
نام فارسی: فیلم میمون
محصول: ۲۰۲۵ – ایالات متحده
ژانر: دلهره، کمدی
ردهی سنی: ۱۶+
امتیاز: ۳ از ۴
مصطفی ملکی
در مرور فیلمهای «گرتل و هانسل» و «لنگدراز» به دنیای سینمایی آقای «از پرکینز» پرداختیم. این کارگردان در اثر جدید خود بهسراغ اقتباسی از داستان کوتاه «استیفن کینگ» با همین نام رفته است. داستان با افتتاحیهای قابل انتظار در سینمای دلهره آغاز میشود؛ مردی با لباس خلبانی به یک مغازهی خنزرپنزر فروشی وارد میشود و سعی دارد یک عروسک میمون طبلزن را به مرد فروشنده واگذار کند.
مردی خلبان با خونی که روی لباسهایاش ریخته آشفته بهنظر میرسد و سعی دارد هر طور که شده از شر این عروسک خلاص شود. اما مغازهدار دلیل این آشفتگی را نمیفهمد. خلبان از طبل زدن میمون میگوید و در همین حال میمون عروسکی شروع به طبلزدن میکند. اتفاقی که رخ میدهد خرده شدن یک طناب توسط موش و سپس رها شدن نیزه بهسوی مرد فروشنده است. با این افتتاحیه وارد سال ۱۹۹۹ و زندگی «هل» و «بیل» میشویم که پسران دوقلوی زنی با نام «لوییس» هستند.
آقای پرکینز در روایت جدید خود فیلم میمون بههیچ عنوان قرار نیست مخاطب را درگیر روایتی همچون «لنگدراز» کند. او در فیلم قبلی خود مخاطب را به سفری انتزاعی در لابهلای ذهن کاراکتر اصلی میبرد و آنقدر ادامه میدهد که مخاطب و کاراکتر اصلی عملاً تسلیم میشوند.
اما در فیلم میمون با روایتی خطی مواجه هستیم که کاراکترها درگیر رخدادهای تصادفی در نتیجهی حضور یک میمون عروسکی شرور در زندگی خود میشوند. او این رخدادها را همچون فیلمهای «مقصد نهایی» جلوه میدهد و عملاً هیچ راهی را جز دوری و انزوا در برابر کاراکترها قرار نمیدهد.
آقای پرکینز با تمرکز روی همین تصادفها و شعار اصلی فیلم میمون، همهچیز یک اتفاقه، واقعاً دست هر ماورایی را از اثر خود کوتاه میکند. بهطور مثال در فیلم «احضار» با عروسکی با نام «آنابل» مواجه بودیم که همهی دنیای پیرامون کاراکترها را تبدیل به نفرینی شوم و در عین حال تاریک و مملو از تعلیق و جامپاسکر میکرد. اما در این اثر با دلهره-کمدیای مواجه هستیم که تصادفها همهچیز را شکل میدهند و کارگردان حتی بهاندازهی یک پلان درگیر تعلیق و جامپاسکر نمیشود.
شیرینی فیلم میمون زمانی بیشتر میشود که آن را با روایت قبلی آقای پرکینز مقایسه کنیم. گویی با شناگری مواجه هستیم که در حال شنای قورباغه است؛ اثر لنگدراز زمانیست که شناگر زیر آب به پیشروی ادامه میدهد و فیلم میمون در هنگامی رخ میدهد که شناگر برای نفسگیری سر خود را بیرون از آب آورده و همچنان پیش میرود. داستان این فیلم تلفیقی از کمدی-ابزورد در پی کلیشههای سینمای دلهره است.
سینماگرانی چون «از پرکینز» و «تای وست» آنقدر روی ژانری که در آن فعالیت دارند مسلط هستند که گاه پرکاری آنها بهجای از نفس انداختن روایتها، مخاطب را درگیر تنوعی ژانری میکند. فیلم میمون در دنیای سینمایی آقای پرکینز شاید سادهترین روایت او محسوب شود، اما کارگردان در عین حال روایت را در فضایی کاملاً وسیع و پهناور بهپایان میرساند تا مخاطب ناخودآگاه خود را آمادهی ادامه یا شروع فرنچایزی دیگر کند.
این پایان هم داستان فیلم میمون را بهانتها میرساند و هم با دوری از ادامههای کلیشهی پس از تیتراژها در بسیاری از روایتهای دلهره مخاطب را وادار به رؤیابافی در باب داستانهای پیش رویی میکند که شاید این میمون و دنیای رخدادهای پیرامون بیشتر خودنمایی کنند.