نام انگلیسی: Limbo
نام فارسی: فیلم لیمبو
محصول: ۲۰۲۳ – استرالیا
ژانر: جنایی، رازآلود، درام
امتیاز: ۳ از ۴ – 〇⬤⬤⬤
مصطفی ملکی
سال پیش فیلم «بهسرآمده» را از آقای «ایوان سن» استرالیایی مرور کردیم. او در این اثر انتزاعی همانند دیگر آثارش سعی کرد دورافتادگی کاراکترهای اصلی را در فضایی آخرالزمانی تصویر کند. حال آقای سن دوباره به درون استرالیا بازگشته و سعی دارد از طریق کاراکتری با نام «تراویس هورلی» وارد درونمایهای جنایی شود.
روایت آقای سن در شهری با نام فیلم لیمبو میگذرد. در اولین نماهایی که از این فضای خاکآلود و معدنی و در عین حال وسیع میبینیم، غالب شدن طبیعت بیابانی بر محیط شهری است.
سپس به درون متلی میرویم که راهروهایاش همچون دالانهای معدن عقیق در این شهر کندهکاری شدهاند. تراویس بازرسیست که برای مرور پروندهی مفقود شدن دختری بومی در این شهر قرار است با خانواده و افراد محلی مصاحبه کند.
۲۰ سال پیش، در سال ۲۰۰۳، دختری با نام شارلوت در شبی که بیرون از خانه بوده برای همیشه مفقود میشود و گویا تاکنون هیچ نشانی از او ندارند. کارگردان ابتدا تراویس را برای مخاطب شخصیتپردازی میکند؛ مردی ۵۰ ساله که شبها هروئین تزریق میکند و در ماشین خود به کلام مذهبی یک کشیش گوش میدهد. او کمکم در جستوجوی «چارلی»، برادر شارلون، برمیآید و در نهایت او را در میان بیابانهای بیرون شهر مییابد.
تروایس از طریق چارلی و اما وارد زندگی این خانواده میشود و از آنسو کمکم به شخصیتی با نام «جوزف» که برادر یکی از مظنونین اصلی این پرونده بوده شک میکند. آقای سن در این روایت سعی دارد سفری برزخگونه را همراه با تراویس در شهر برزخهای انسانی آغاز کند.
عنوان فیلم لیمبو و نام شهر گویی در هم تنیده شدهاند. شهر همچون شهرهای کوچک آثار وسترن بوی خاک میدهد و مردمان شهر گویی هر کدام در عزلتی کسالتبار در حال روزمرگی هستند.
تراویس در میان این عزلتها گویی خودش هم از طریق این پروندهها در حال روزمرگی است و چندان تمایلی به عمیق شدن در ماجراهایی که در هر پرونده است ندارد. شهر لیمبو با شاتهایی که کارگردان در اختیار مخاطب قرار میدهد تبدیل به یکی از کاراکترهای اصلی روایت میشود و معماری بناهایی چون کلیسا، متل و معادن شخصی نیز مخاطب را بیشتر و بیشتر به درون دنیای برزخگونهی این شهر هدایت میکنند.
فیلم لیمبو آقای سن شخصیت دارد و همین باعث میشود که دیالوگهای کم بین کاراکترها همانند اثر قبلی ضعف محسوب نشود. آقای سن در این شهر هم تاریخ مردمان بومی و سفیدپوست را مرور میکند و هم نشانههایی تصویری را در اختیار مخاطب قرار میدهد که از طریق آنها بهراحتی پروندهی شارلوت را در ذهن مرور کند؛.
از نقاشی دوگانهای که در خانهی اما و محل سکونت جوزف وجود دارد، از طریق محل کمپ بومیان در زمانهای گذشته که تبدیل به موتیفهای تصویری این اثر میشوند و در نهایت از لابهلای تکجملاتی که هر کدام از کاراکترها در میان دیالوگهایاشان ارائه میدهند.
آقای سن در عین حال سعی دارد در فیلم لیمبو این برزخ را به نقطهای برساند؛ البته نه مانند ضبط صوت کلیسا که برزخ را همچون لبهی جهنم تعریف میکند، بلکه برزخی که قرار است این دورافتادگیها و عزلتهای خودخواسته را از طریق تراویس به خط ثابت زندگی بازگرداند. فیلم لیمبو آقای سن نشان از پختگی کارگردان استرالیایی دارد و نوید این را میدهد که در آینده نیز تصاویری قابل اعتنا را در سینمای این کارگردان استرالیایی تجربه کنیم.