نام انگلیسی: Dying for Sex
نام فارسی: سریال کشتهمردهی سکس
محصول: ۲۰۲۵ – ایالات متحده
ژانر: درام، کمدی
ردهی سنی: ۱۶+
امتیاز: ۲ از ۴
مصطفی ملکی
بسیاری از آثار سینمایی را میتوان مثال زد که در پاسداشت زندگی گام برداشتهاند. از آنسو در برخی از این آثار مرگ همچون روی دیگر زندگی یا محرک اصلی انسان برای زیستن تصویر میشود و شاید حتی در برخی از آثار درونمایهی اصلی روایت باشد. در مینیسریال «کشتهمردهی سکس» با زنی با نام «مالی» مواجه هستیم که پس از دو سال دوری از سرطان سینه و بهبودی نسبی حال با این خبر مواجه میشود که سرطان او در مغز استخوانش رخنه کرده و بازگشتی مرگبار دارد.
او بهیکباره در برابر مرگ قرار میگیرد و از این پس میداند که هر نفسی که میکشد خودآگاهانه او را به مرگی که دیگر در جایی ناشناخته نیست نزدیکتر میکند. این فیلم بر اساس پادکستی است که مالی واقعی در دنیای بیرونی بر اساس زندگی خود ساخته بود و حال قرار است طی هشت قسمت آن مواجههی دنیای بیرونی را در قالب یک داستان مشاهده کنیم.
اولین پرسشی که پس از پایان قسمت هشتم سریال کشتهمردهی سکس به ذهن خطور میکند این است که هدف از سریال کشتهمردهی سکس چه بود؟ آیا قرار بود گامبهگام با مالی همراه شویم تا آخرین نفسی که قبل از مرگ میکشد؟ آیا کاراکتر «نیکی» همان کاراکتری است که شخصیت اصلی داستان لقب میگیرد؟ آیا صرفاً سریال کشتهمردهی سکس و مسیری که مالی طی میکند.
گذر از بحرانیست که او از کودکی بهعنوان قربانی تجاوز با آن دستوپنجه نرم میکرده؟ یا در نهایت آیا با داستانی کمدی مواجه هستیم که کاراکتر مالی طی آن قرار است از طریق شناخت تن خود و ارضاشدن فیزیکی به ارگاسمی روحی و روانی برسد؟ مخاطب در طول روایت شاهد این است که سازندگان دستوپا میزنند تا همهی پرسشها را پاسخ دهند.
اما در نهایت با پاسخهایی یکخطی به هر کدام از پرسشها سریال کشتهمردهی سکس را رها میکنند. آنها گویی حتی درک درستی از مواجهه با مرگ توسط کاراکتر اصلی ندارند. گویی بخش اول روایت که قسمتهای یک تا چهار را شامل میشود اصلیترنی هدف آنها بوده است؛ ملغمهای از سیتکامها و کمدیهای جنسی که در نهایت قرار است تراپی شخصی کاراکتر برای ترومای چنددههایاش باشد.
در این چهار قسمت سریال کشتهمردهی سکس بههیچعنوان در برابر کاراکتری قرار نمیگیریم که مرگ را نزدیکونزدیکتر حس میکند و در حال گذر از درد فیزیکی و روحی برای خلاصی از مردی بیچهره در اینسو و آنسوی ذهن خود است. کمدی چهار قسمت اول همان ساختار مضحک و کودکانهی کمدیهای جنسی و میانهی هالیوودی را دارد و حتی در برخی از نقاط روایت طی این قسمتها ممکن است منتظر خنده حضار در پشت دوربین نیز باشیم.
اگر بهدنبال درامی در باب مرگ، رهایی از تروما و در نهایت پاسداشت زندگی هستید باید گفت که سریال کشتهمردهی سکس از قسمت پنجم شروع به شکوفایی میکند. طی چهار قسمت دوم با درامی مواجه هستیم که ضربآهنگ ملایمی دارد و عملاً سازندگان به این میاندیشند که قرار است مخاطب را با شخصیتپردازی نیز مواجه کنند.
در این چهار قسمت سوررئالیسمی سریال کشتهمردهی سکس که منتظرش بودیم حلول پیدا میکند. انتظار ما برای مواجهه با انتزاع ذهنی مالی از این جهت است که در چهار قسمت ابتدایی بههیچعنوان نشانی از فلشبکها را شاهد نیستیم و سازندگان اصرار دارند تا همهی این ترومای ذهنی را از طریق دیالوگها به مخاطب انتقال دهند.
در نتیجه تنها راهی که برای تصویر کردن بار سنگین این تروما در زندگی مالی باقی میماند همین سوررئالیسم است که باید گفت بهخوبی خود را بروز میدهد. اما در این چهار قسمت حضور نیکی بهعنوان کاراکتری که در روایت زاویهدید خود را دارد پررنگتر میشود؛ کاری که باید از همان قسمت ابتدایی صورت میگرفت. حتی اگر روایت از همان ابتدا از زاویهدید نیکی ماجرا را تصویر میکرد بعید میدانم باعث دافعهی مخاطب میشد.
اما دو قسمت آخر و همآغوشی مالی با مرگ؛ یکی از فرصتهایی که سازندگان میتوانستند ورود به احتضار را در یک مینیسریال با کمی تأمل تبدیل به فرآیندی تلخ و ماندگار قاب تصویر کنند بهراحتی از دست میرود. اینکه خانم «شنون» بهیاد دارد که آلت پروانهای را به بیرون از پنجره هدایت کند شاید اهمیت بیشتری نسبت به لحظهلحظه آبشدن جسمی مالی داشته است.
بهنوعی سازندگان اثر هیچ درکی از اهمیت درونمایهی مرگ، زندگی و در نهایت مواجهه با تروما نداشتهاند و در اقتباس خود از واگویههای فردی که دیگر نیست خود را ناتوان نشان دادهاند. در نهایت میتوان گفت با ترکیبی از سیتکامی که گاهی غیرقابلتحمل بود، کمدی جنسیای که جسارت و پویایی نداشت و در نهایت درامی در باب احتضار و گذر از تروما مواجه بودیم که هیچگاه نتوانست متعادل شود.