نام انگلیسی: Inside
نام فارسی: فیلم درون
محصول: ۲۰۲۵ – استرالیا
ژانر: درام
ردهی سنی: ۱۶+
امتیاز: ۳.۵ از ۴
مصطفی ملکی
باور کنید ساخت یک اثر درام بدون اینکه احساسات سازنده و فشار استودیوها را درگیر داستان خود نکند کار بسیار سختیست؛ بهخصوص در یک دههی اخیر و انبوهی از جنبشهای بیهویت هنرمندان را بهطور غیرمستقیم تهدید به بایکوتهای گسترده میکنند.
در این میان هنوز فیلمسازانی وجود دارند که بدون توجه به این حواشی پر سر و صدا مخاطب خود را در برابر روایتهایی از جنس انسان قرار میدهند. اولین تجربهی بلند سینمایی آقای «چارلز ویلیامز» استرالیایی نیز روایتی در باب سقوط است و مخاطب خود را با این پرسش مواجه میکند که آیا در حین این سقوط میتوان به چیزی برای رستگاری چنگ زد؟
آقای ویلیامز فیلم درون را با جوانی ۱۸ ساله با نام «مل» آغاز میکند که از دارالتأدیب به زندان بزرگسالان منتقل میشود. اولین حفرهی روایت فیلم درون تقابل او با «مارک» در یک سلول اشتراکی است.
مارک دائم از این میگوید که اخبار بهتازگی در باب او است و چرا با وجود این همه خبر باز هم مل به این سلول آمده است. در این نقطه نه مخاطب و نه مل نمیدانند دنیای پیرامون مارک چیست. او در کلیسایی که درون زندان تدارک دیده قرار است خود را به رستگاری برساند.
اما کارگردان در مل بهدنبال چیز دیگریست. او این تازهجوان را کوهی در حال ریزش و سقوط از تروماها تعبیر میکند؛ پسری که در ابتدای نوجوانی یا حماقتی کودکانه باعث شد نفس خواهر و مادرش برای همیشه قطع شود.
آقای ویلیامز بهصورتی کاملاً قطرهچکانی مخاطب را در برابر این رخدادها قرار میدهد؛ از طریق فلشبکهایی تحت تأثیر قاببندی و ترکیببندی «ترنس مالیک» با واگویههایی گرهگشا.
در دقیقهی ۱۰ برای اولین زاویهدید فیلم درون تغییر پیدا میکند و با کاراکتر «وارن» و تعریف دیگری از سقوط مواجه ميشویم؛ مردی که دائمالخمر، معتاد به قمار و در نهایت عیاش بوده و حال بهسبب زیر گرفتن یک عابر پیاده در حالت مستی سالهاست پشت میلههای زندان اسیر است. نقطهي مشترک مل و وارن در کلید واژهی «آزادی مشروط» است.
مل با همهی دلایل روشن و روانیای که کارگردان از طریق فلشبکها و واگویههای این کاراکتر مقابل چشم مخاطب قرار میدهد دائم در حال پسزدن این آزادیست و شعارش خطاب به فردی که جانش را گرفته این است: «هیچکس عوض نمیشه؛ مخصوصاً از درون.»
در مقابل او وارن قرار دارد که به هر طریقی میخواهد خود را به تنها پسرش برساند. آقای ویلیامز پردهی دوم فیلم درون را به این دو نگاه اختصاص میدهد و در این بین برای رسیدن به پردهی سوم خود کاراکتر مارک را پررنگ و پررنگتر میکند.
مارک در فیلم درون برزخیست که این دو کاراکتر برای رستگاری مد نظرشان به آن نیاز دارند. فردی که در نگاه اول مخاطب را بهیاد فیلم «مسیر سبز» میاندازد. آقای ویلیامز شخصیتپردازی این کاراکتر را بهگونهای انجام داده که مخاطب تا آخرین لحظهی اعترافات غیرمستقیم او گویی قرار است شاهد معجزهای باشد.
اما در اینجا فانتزی رستگاری در کار نیست و با درامی در باب مردمانی مواجه هستیم که یا در پی سقوط بیشترند یا رستگاری از میان لجنزار جنایت! مارک در فیلم درون برزخ مل و وارن است برای اقدام نهایی.
آقای ویلیامز همهی شخصیتهای درگیر در فیلم درون را تبدیل به کوهی از تروماها کرده و شاید کلام خود را در جملهی پزشک زندان به وارن ارائه میدهد: «میدونی قبل از اینجا ۱۵ سال توی مهدکودک کار کردم. فکر میکنی فرقی با اینجا داره؟»