فهرست مطالب
مقدمه: سفری به فراسوی ابرها با بازی بایوشاک بینهایت
در دنیای پر زرق و برق بازیهای ویدیویی، عناوینی هستند که نه تنها به عنوان یک سرگرمی، بلکه به مثابه یک اثر هنری عمیق و چندلایه در ذهن مخاطب حک میشوند. بازی بایوشاک بینهایت (BioShock Infinite)، سومین نسخه از سری محبوب بایوشاک، بدون شک یکی از همین عناوین است.
این بازی که توسط استودیوی Irrational Games توسعه یافته و در سال ۲۰۱۳ توسط 2K Games منتشر شد، تجربهای فراموشنشدنی از یک شوتر اول شخص با داستانی پیچیده و محیطی خیرهکننده را ارائه میدهد.
از همان لحظات ابتدایی، بازی شما را به سفری پرماجرا و تاملبرانگیز به شهر معلق کلمبیا میبرد؛ شهری که در ظاهر آرمانشهری در آسمانهاست، اما در باطن، رازها و تضادهای تاریکی را در خود پنهان کرده است. این مقاله به عنوان یک کارشناس محتوا با تجربه، قصد دارد تا به معرفی جامع و نقد و بررسی دقیق این شاهکار بپردازد و شما را با زوایای مختلف آن آشنا کند.
هدف ما این است که نه تنها ویژگیهای برجسته بازی بایوشاک بینهایت را برجسته کنیم، بلکه به تحلیل لایههای عمیقتر داستانی و فلسفی آن نیز بپردازیم. این بازی فراتر از یک اکشن هیجانانگیز، یک مدیتیشن بر مفاهیمی چون ملیگرایی افراطی، تعصبات مذهبی، نژادپرستی و ماهیت انتخاب و جبر است. اگر به دنبال یک تجربه متفاوت و چالشبرانگیز در دنیای بازیها هستید، بازی بایوشاک بینهایت میتواند انتخابی بینظیر باشد.
معرفی بازی بایوشاک بینهایت: کلمبیا، شهر معلق در آسمان
بازی بایوشاک بینهایت شما را از اعماق اقیانوس و شهر رپچر (Rapture) در دو نسخه قبلی، به آسمانها و شهر کلمبیا (Columbia) میبرد. این تغییر مکان، تجربهای کاملاً جدید و متفاوت را برای بازیکنان به ارمغان آورده است.
کلمبیا شهری است که در اوایل قرن بیستم توسط ایالات متحده آمریکا به عنوان نمادی از استثناگرایی آمریکایی و پیشرفت تکنولوژیکی به آسمان فرستاده شد، اما پس از مدتی از کنترل خارج شده و به یک جامعه بسته و تئوکراتیک تحت رهبری “پدر کامستاک” (Father Comstock) تبدیل میشود.
داستان و شخصیتها
داستان بازی بایوشاک بینهایت در سال ۱۹۱۲ آغاز میشود. شما در نقش بوکر دویت (Booker DeWitt)، یک کارآگاه خصوصی سابق و کهنهسرباز زخمخورده، قرار میگیرید که برای پاک کردن بدهیهایش، ماموریتی به ظاهر ساده را میپذیرد: “دختر را بیاور، بدهی پاک میشود.”
دختری که او باید پیدا کند، الیزابت (Elizabeth) نام دارد؛ زنی جوان و مرموز با قدرتهای خارقالعاده که از بدو تولد در برج یادمان کلمبیا زندانی بوده و توسط موجودی مکانیکی و عظیمالجثه به نام سانگبرد (Songbird) محافظت میشود.
رابطه بوکر و الیزابت هسته اصلی داستان بازی را تشکیل میدهد. الیزابت نه تنها یک شخصیت همراه (NPC) معمولی نیست، بلکه با توانایی باز کردن “اشکها” (Tears) – شکافهایی در زمان و فضا که به ابعاد و واقعیتهای دیگر راه دارند – نقشی کلیدی در گیمپلی و پیشبرد داستان ایفا میکند.
در طول بازی، با شخصیتهای دیگری نیز آشنا میشوید که هر یک به نوعی در سرنوشت کلمبیا و قهرمانان داستان تاثیرگذارند، از جمله دیزی فیتزروی (Daisy Fitzroy)، رهبر گروه شورشی واکس پاپولی (Vox Populi) که علیه حکومت کامستاک مبارزه میکند.
محیط و اتمسفر
کلمبیا به خودی خود یک شخصیت در بازی بایوشاک بینهایت است. شهری زیبا و درخشان با معماری الهام گرفته از اوایل قرن بیستم آمریکا، مجسمههای عظیم، بالنهای هوایی و تبلیغات پر زرق و برق که در نگاه اول، تصویری از یک آرمانشهر را به نمایش میگذارد. اما با پیشروی در بازی، لایههای تاریکتر این شهر آشکار میشود: نژادپرستی سیستماتیک، شکاف طبقاتی عمیق، بنیادگرایی مذهبی و کنترل شدید اجتماعی.
این تضاد میان ظاهر فریبنده و باطن فاسد کلمبیا، اتمسفری منحصربهفرد و گیرا را خلق میکند که بازیکن را مجذوب خود میسازد. گشت و گذار در خیابانهای معلق، فروشگاهها، پارکها و حتی مناطق فقیرنشین کلمبیا، تجربهای بصری خیرهکننده و در عین حال تاملبرانگیز است.
بدنه: کاوش عمیق در دنیای بازی بایوشاک بینهایت
بخش اول: گیمپلی و نوآوریها
گیمپلی بازی بایوشاک بینهایت ترکیبی هوشمندانه از المانهای شوتر اول شخص کلاسیک و مکانیکهای نوآورانه است که تجربهای پویا و هیجانانگیز را ارائه میدهد. برخلاف فضای تنگ و تاریک رپچر، کلمبیا محیطی بازتر و عمودیتر را فراهم میکند که به بازیکنان اجازه میدهد از استراتژیهای متنوعتری برای مقابله با دشمنان استفاده کنند.
مبارزات و سلاحها
سیستم مبارزات در بازی بایوشاک بینهایت سریع و چالشبرانگیز است. بازیکنان به طیف وسیعی از سلاحهای گرم رایج در اوایل قرن بیستم مانند هفتتیر، شاتگان، مسلسل و تکتیرانداز دسترسی دارند که هر کدام حس و حال خاص خود را دارند و قابل ارتقا نیز هستند. علاوه بر این، سلاحهای خاصتری مانند “توپ والی” (Hail Fire) یا “موشکانداز خوکی” (Pig Flak Launcher) نیز وجود دارند که تنوع بیشتری به مبارزات میبخشند.
دشمنان بازی، از نیروهای پلیس و ارتش کامستاک گرفته تا اعضای شورشی واکس پاپولی و موجودات مکانیکی قدرتمند مانند “هندیمن” (Handyman)، هر یک نیازمند رویکرد و تاکتیک متفاوتی هستند.
ویگورها (Vigors) و قدرتهای ماورایی
مشابه پلازمیدها (Plasmids) در نسخههای قبلی بایوشاک، در این بازی نیز “ویگورها” (Vigors) به بازیکنان قدرتهای ماورایی میبخشند. ویگورها نوشیدنیهایی هستند که به بوکر تواناییهایی مانند پرتاب صاعقه (Shock Jockey)، احضار کلاغهای قاتل (Murder of Crows)، هیپنوتیزم دشمنان (Possession) یا ایجاد سپر دفاعی (Return to Sender) را میدهند.
ترکیب استفاده از سلاحهای گرم و ویگورها، هسته اصلی مبارزات را تشکیل میدهد و به بازیکنان اجازه میدهد تا سبک بازی خود را شخصیسازی کنند. هر ویگور نیز قابل ارتقا است و میتواند تاثیرات قدرتمندتری داشته باشد.
خطوط هوایی (Sky-Lines): گشت و گذار در آسمان کلمبیا
یکی از نوآورانهترین و هیجانانگیزترین ویژگیهای گیمپلی بازی بایوشاک بینهایت، سیستم “خطوط هوایی” (Sky-Lines) است. این خطوط ریلی معلق در آسمان، نه تنها وسیلهای برای جابجایی سریع بین بخشهای مختلف کلمبیا هستند، بلکه به عنوان یک ابزار تاکتیکی در مبارزات نیز کاربرد دارند.
بازیکنان میتوانند با استفاده از “اسکای-هوک” (Sky-Hook) خود روی این خطوط بپرند، با سرعت حرکت کنند، از بالا به دشمنان شلیک کنند یا حتی روی آنها فرود آمده و حملات غافلگیرکننده انجام دهند. این سیستم به مبارزات ابعاد جدیدی از پویایی و هیجان بخشیده و حس آزادی بینظیری را به بازیکن القا میکند.
الیزابت: همراهی فراتر از یک NPC
همانطور که پیشتر اشاره شد، الیزابت نقشی فراتر از یک همراه معمولی دارد. او در طول بازی به بوکر در پیدا کردن مهمات، بستههای سلامتی و پول کمک میکند. اما مهمتر از آن، توانایی او در باز کردن “اشکها” (Tears) است.
این اشکها میتوانند اشیاء، سلاحها، پناهگاهها یا حتی متحدانی از ابعاد دیگر را به دنیای بازی وارد کنند و در مبارزات و حل معماها بسیار مفید باشند. بازیکن میتواند به الیزابت دستور دهد که کدام اشک را باز کند، که این موضوع لایهای استراتژیک به گیمپلی اضافه میکند. علاوه بر این، الیزابت در طول مبارزات هرگز مانع بازیکن نمیشود و نیازی به محافظت دائمی ندارد، که این خود یک طراحی هوشمندانه در زمینه هوش مصنوعی همراه است.
بخش دوم: روایت داستانی چندلایه و فلسفی در بازی بایوشاک بینهایت
بازی بایوشاک بینهایت بیش از هر چیز به خاطر داستان عمیق، پیچیده و چندلایهاش شناخته میشود. کن لوین (Ken Levine) و تیم نویسندگان Irrational Games، روایتی را خلق کردهاند که نه تنها بازیکن را تا انتها درگیر خود نگه میدارد، بلکه او را به تفکر درباره مفاهیم بنیادین و سوالات فلسفی وامیدارد.
مفاهیم و تمهای اصلی: نژادپرستی، مذهب، و استثناگرایی آمریکایی
کلمبیا، با ظاهر آرمانشهری خود، در واقع بستری برای نمایش و نقد تند و تیز مفاهیمی چون نژادپرستی، بنیادگرایی مذهبی، ملیگرایی افراطی و استثناگرایی آمریکایی است.
بازی به شکلی بیپرده نشان میدهد که چگونه این ایدئولوژیها میتوانند به تبعیض، خشونت و سرکوب منجر شوند. تبلیغات، پوسترها، سخنرانیهای کامستاک و حتی مکالمات روزمره مردم کلمبیا، همگی به تصویر کشیدن این جامعه بیمار کمک میکنند. بازیکن در طول ماجراجویی خود با پیامدهای ویرانگر این تفکرات روبرو میشود و به چالش کشیده میشود تا درباره آنها تامل کند.
پیچیدگیهای داستانی و جهانهای موازی
داستان بازی بایوشاک بینهایت به تدریج پیچیدهتر میشود و با معرفی مفهوم “جهانهای موازی” و “ثابتها و متغیرها”، بازیکن را درگیر یک معمای بزرگ میکند. اشکهایی که الیزابت باز میکند، نه تنها یک مکانیک گیمپلی، بلکه دریچهای به سوی درک عمیقتر داستان هستند.
بازی به زیبایی نشان میدهد که چگونه انتخابهای کوچک میتوانند منجر به واقعیتهای کاملاً متفاوتی شوند و چگونه گذشته، حال و آینده به شکلی جداییناپذیر به هم مرتبط هستند. کشف هویت واقعی بوکر و الیزابت و رابطه آنها با کامستاک، هسته اصلی این پیچیدگی داستانی را تشکیل میدهد.
پایانبندی تکاندهنده و تاثیرگذار
پایانبندی بازی بایوشاک بینهایت یکی از بحثبرانگیزترین و در عین حال تحسینشدهترین پایانها در تاریخ بازیهای ویدیویی است. این پایان، تمام قطعات پازل داستانی را به شکلی غافلگیرکننده و تکاندهنده در کنار هم قرار میدهد و بسیاری از سوالات ایجاد شده در طول بازی را پاسخ میدهد، در حالی که سوالات جدیدی را نیز مطرح میکند.
درک کامل پایانبندی نیازمند توجه به جزئیات، سرنخها و حتی بازبینی مجدد برخی از صحنههای بازی است. این پایان، تا مدتها ذهن بازیکن را درگیر خود نگه میدارد و او را به بحث و گفتگو با دیگران درباره معانی و تفاسیر مختلف آن ترغیب میکند.
بخش سوم: هنر، موسیقی و صداگذاری: شاهکاری دیداری و شنیداری
جذابیت بازی بایوشاک بینهایت تنها به گیمپلی و داستان آن محدود نمیشود؛ بلکه جنبههای هنری، موسیقی و صداگذاری آن نیز در سطح بسیار بالایی قرار دارند و به خلق تجربهای کامل و تاثیرگذار کمک شایانی کردهاند.
طراحی هنری خیرهکننده کلمبیا
طراحی هنری کلمبیا یکی از نقاط قوت برجسته بازی است. این شهر معلق با معماری ویکتوریایی و آرت نوو، رنگهای روشن و شاد، مجسمههای باشکوه و جزئیات فراوان، چشمنواز و بهیادماندنی است.
تضاد بین این زیبایی ظاهری و فساد درونی جامعه کلمبیا، تاثیرگذاری بصری بازی را دوچندان میکند. هر منطقه از شهر، از خیابانهای اصلی و مراکز خرید گرفته تا محلههای فقیرنشین و کارخانهها، با دقت و ظرافت خاصی طراحی شده و داستانی را در خود روایت میکند. طراحی شخصیتها نیز، به ویژه بوکر، الیزابت و کامستاک، بسیار دقیق و متناسب با شخصیتپردازی آنها انجام شده است.
موسیقی متن و تاثیر آن بر اتمسفر
موسیقی متن بازی بایوشاک بینهایت که توسط گری شایمن (Garry Schyman) ساخته شده، نقشی کلیدی در ایجاد اتمسفر و انتقال احساسات بازی ایفا میکند. از قطعات ارکسترال حماسی در لحظات پر زد و خورد گرفته تا ملودیهای آرام و احساسی در صحنههای داستانی، موسیقی به خوبی با ریتم بازی هماهنگ است.
یکی از نکات جالب توجه در موسیقی بازی، استفاده از نسخههای بازخوانی شده از آهنگهای محبوب مدرن با تنظیمات متناسب با دوران اوایل قرن بیستم است که به شکلی هوشمندانه به مفهوم جهانهای موازی و اشکها اشاره دارد. این آهنگها که از طریق گرامافونها و اجراهای زنده در محیط بازی شنیده میشوند، به غوطهوری بیشتر بازیکن در دنیای کلمبیا کمک میکنند.
صداگذاری شخصیتها و محیط
صداگذاری شخصیتها در بازی بایوشاک بینهایت در سطح بسیار بالایی قرار دارد. تروی بیکر (Troy Baker) در نقش بوکر دویت و کورتنی دری (Courtnee Draper) در نقش الیزابت، اجرایی فوقالعاده و بهیادماندنی را ارائه دادهاند و به خوبی توانستهاند احساسات و پیچیدگیهای شخصیتهای خود را به مخاطب منتقل کنند.
سایر صداپیشگان نیز، از جمله الیور ویدال (Oliver Vaquer) در نقش برادران لوتس (Lutece Twins)، عملکردی درخشان داشتهاند. علاوه بر صداپیشگی، صداهای محیطی مانند صدای باد، حرکت خطوط هوایی، تبلیغات و مکالمات مردم در پسزمینه، به زنده بودن و باورپذیری دنیای کلمبیا کمک شایانی کردهاند.
بخش چهارم: تاثیرات و میراث بازی بایوشاک بینهایت
بازی بایوشاک بینهایت نه تنها در زمان انتشار خود با استقبال گسترده منتقدان و بازیکنان روبرو شد، بلکه تاثیرات قابل توجهی نیز بر صنعت بازیهای ویدیویی و فرهنگ عامه گذاشت و به عنوان یکی از آثار مهم و جریانساز دهه ۲۰۱۰ شناخته میشود.
بازخورد منتقدین و جوایز
این عنوان پس از انتشار، موفق به کسب نمرات بسیار بالا از سوی وبسایتها و مجلات معتبر بازی شد. منتقدان به اتفاق داستان عمیق و پیچیده، طراحی هنری خیرهکننده، گیمپلی نوآورانه و شخصیتپردازی قوی، به ویژه رابطه بوکر و الیزابت را ستودند.
بازی بایوشاک بینهایت جوایز متعددی را از مراسمهای مختلف دریافت کرد، از جمله جوایزی برای بهترین بازی سال، بهترین داستان، بهترین طراحی هنری و بهترین شخصیت. این موفقیتها نشاندهنده کیفیت بالای بازی و توانایی آن در ارائه تجربهای کامل و چندوجهی بود.
جایگاه بازی بایوشاک بینهایت در تاریخ بازیهای ویدیویی
بازی بایوشاک بینهایت به دلایل مختلفی جایگاه ویژهای در تاریخ بازیهای ویدیویی دارد. این بازی نشان داد که شوترهای اول شخص میتوانند فراتر از اکشن صرف باشند و داستانهایی عمیق، فلسفی و تاملبرانگیز را روایت کنند.
پرداختن به موضوعات حساس و پیچیدهای چون نژادپرستی، مذهب و سیاست در قالب یک بازی پرمخاطب، جسورانه و تاثیرگذار بود. همچنین، شخصیت الیزابت به عنوان یک همراه هوشمند و مستقل، استانداردهای جدیدی را برای طراحی هوش مصنوعی همراه در بازیها تعریف کرد. پایانبندی بازی نیز به یکی از موضوعات داغ بحث و تحلیل در میان جامعه بازیکنان تبدیل شد و نشان داد که یک بازی میتواند تا چه حد مخاطب را درگیر خود کند.
الهامبخشی برای آثار دیگر
موفقیت و نوآوریهای بازی بایوشاک بینهایت، الهامبخش بسیاری از بازیسازان و آثار دیگر در سالهای بعد شد. تمرکز بر روایت داستانی قوی، خلق دنیاهای باورپذیر با جزئیات غنی، و ترکیب گیمپلی اکشن با مفاهیم عمیق، به روندی تبدیل شد که بسیاری از بازیها سعی در پیروی از آن داشتند.
تاثیر این بازی را میتوان در نحوه شخصیتپردازی، طراحی محیط و حتی مکانیکهای گیمپلی برخی از عناوین نسلهای بعدی مشاهده کرد. بازی بایوشاک بینهایت ثابت کرد که بازیهای ویدیویی میتوانند رسانهای قدرتمند برای بیان ایدهها و داستانهای پیچیده باشند.
نقد کوتاه و بررسی اجمالی بازی بایوشاک بینهایت
بازی بایوشاک بینهایت بدون شک یکی از برجستهترین عناوین نسل هفتم کنسولها و کامپیوترهای شخصی است که تجربهای چندلایه و فراموشنشدنی را ارائه میدهد. این بازی با ترکیب هوشمندانه اکشن، داستانسرایی عمیق، و طراحی بصری خیرهکننده، توانست نظر مثبت منتقدان و بازیکنان را به خود جلب کند.
نقاط قوت
- داستان پیچیده و چندلایه: روایتی پر از رمز و راز، مفاهیم فلسفی و پایانبندی تکاندهنده که تا مدتها در ذهن باقی میماند.
- شخصیتپردازی فوقالعاده: به خصوص رابطه پویا و باورپذیر بین بوکر و الیزابت. الیزابت یکی از بهترین همراهان هوش مصنوعی در تاریخ بازیهاست.
- طراحی هنری و بصری خیرهکننده: شهر معلق کلمبیا با جزئیات فراوان و معماری چشمنواز، یکی از زیباترین و بهیادماندنیترین محیطها را در بازیهای ویدیویی خلق کرده است.
- گیمپلی هیجانانگیز و نوآورانه: ترکیب سلاحها، ویگورها و سیستم خطوط هوایی (Sky-Lines) مبارزاتی سریع، پویا و تاکتیکی را به ارمغان آورده است.
- موسیقی متن و صداگذاری عالی: موسیقی تاثیرگذار و صداپیشگی حرفهای به غوطهوری بیشتر در دنیای بازی کمک شایانی کردهاند.
- پرداختن به مفاهیم عمیق: نقد هوشمندانه مسائلی چون نژادپرستی، بنیادگرایی مذهبی و استثناگرایی آمریکایی.
نقاط ضعف
- محدودیت در حمل سلاح: بازیکن تنها میتواند دو سلاح را همزمان حمل کند که ممکن است برای برخی آزاردهنده باشد، هرچند این موضوع به انتخابهای تاکتیکی بیشتر کمک میکند.
- سادگی نسبی برخی مبارزات در درجات سختی پایینتر: با وجود تنوع دشمنان، گاهی اوقات مبارزات میتوانستند چالشبرانگیزتر باشند، البته درجات سختی بالاتر این مورد را برطرف میکنند.
- پیچیدگی بیش از حد داستان برای برخی مخاطبان: اگرچه داستان نقطه قوت اصلی بازی است، اما پیچیدگی آن، به خصوص در بخش پایانی، ممکن است برای همه قابل درک و رضایتبخش نباشد و نیازمند توجه و حتی تحلیل بیشتر باشد.
در مجموع، نقاط قوت بازی بایوشاک بینهایت به مراتب بر نقاط ضعف جزئی آن میچربد و این عنوان را به یک تجربه ضروری برای علاقهمندان به بازیهای داستانی و شوترهای اول شخص تبدیل کرده است.
جمعبندی: چرا بازی بایوشاک بینهایت یک تجربه فراموشنشدنی است؟
بازی بایوشاک بینهایت چیزی فراتر از یک بازی ویدیویی صرف است؛ این یک سفر هنری، فلسفی و احساسی است که بازیکن را به چالش میکشد، او را به تفکر وامیدارد و در نهایت، خاطرهای ماندگار در ذهن او به جا میگذارد. از شهر مسحورکننده کلمبیا و رازهای پنهان در پس کوچههای آن گرفته تا داستان پیچیده و شخصیتهای عمیقش، همه و همه دست به دست هم دادهاند تا تجربهای منحصربهفرد را خلق کنند.
این بازی با موفقیت توانست مرزهای داستانگویی در مدیوم بازیهای ویدیویی را جابجا کند و نشان دهد که یک شوتر اول شخص نیز میتواند بستری برای روایت داستانهای پیچیده و پرداختن به مفاهیم عمیق انسانی و اجتماعی باشد.
رابطه بین بوکر و الیزابت، با تمام فراز و نشیبهایش، یکی از بهترین نمونههای شخصیتپردازی و همکاری در دنیای بازیهاست. گیمپلی نوآورانه با استفاده از خطوط هوایی و ویگورها، هیجان و پویایی خاصی به مبارزات بخشیده و طراحی بصری و شنیداری بازی نیز در بالاترین سطح ممکن قرار دارد.
حتی سالها پس از انتشار، بازی بایوشاک بینهایت همچنان موضوع بحث و تحلیل است و این نشان از عمق و غنای محتوایی آن دارد. اگر تاکنون این شاهکار را تجربه نکردهاید، فرصت را از دست ندهید. خود را برای غرق شدن در دنیای شگفتانگیز و در عین حال هولناک کلمبیا آماده کنید و داستانی را تجربه کنید که تا مدتها شما را رها نخواهد کرد.
نظر شما درباره بازی بایوشاک بینهایت چیست؟ کدام بخش از بازی بیشتر شما را تحت تاثیر قرار داد؟ آیا پایانبندی آن برای شما قانعکننده بود؟ تجربیات و نظرات خود را در بخش کامنتها با ما و دیگر خوانندگان به اشتراک بگذارید. مشتاقانه منتظر خواندن دیدگاههای شما هستیم!
بهترین آثار مشابه بازی بایوشاک بینهایت
اگر از تجربه بازی بایوشاک بینهایت لذت بردهاید و به دنبال آثاری با اتمسفر، داستانپردازی یا گیمپلی مشابه هستید، لیست زیر میتواند برای شما مفید باشد:
- BioShock (بایوشاک ۱ و ۲): اگر هنوز نسخههای قبلی این سری را تجربه نکردهاید، حتما به سراغ آنها بروید. شهر زیرآبی رپچر، اتمسفری به همان اندازه گیرا و داستانی فلسفی و تاریک دارد.
- Dishonored (سری بازیهای دیسآنرد): این سری بازیها با گیمپلی مخفیکاری و اکشن، قدرتهای ماورایی متنوع و دنیایی با طراحی هنری خاص، شباهتهایی به بایوشاک دارد. انتخابهای بازیکن در داستان و گیمپلی تاثیرگذار است.
- Prey (2017) (پری): یک بازی علمی-تخیلی با المانهای ترس و بقا که در یک ایستگاه فضایی جریان دارد. داستان پیچیده، آزادی عمل در گیمپلی و اتمسفر سنگین از ویژگیهای آن است.
- Deus Ex: Human Revolution و Deus Ex: Mankind Divided (دئوس اکس: انقلاب بشری و دئوس اکس: بشر دو نیم شده): این بازیها در دنیایی سایبرپانک جریان دارند و بر انتخابهای بازیکن، داستان چندلایه و گیمپلی ترکیبی از اکشن، مخفیکاری و نقشآفرینی تمرکز دارند.
- Control (کنترل): یک بازی اکشن-ماجراجویی با داستانی رازآلود و سورئال و قدرتهای ماورایی جذاب که در یک ساختمان دولتی عجیب و غریب به نام “قدیمیترین خانه” اتفاق میافتد.
- NieR: Automata (نیر: اتوماتا): اگرچه از نظر ژانر (نقشآفرینی اکشن) متفاوت است، اما از نظر داستان عمیق، فلسفی و پایانبندیهای چندگانه، میتواند برای طرفداران داستانهای پیچیده جذاب باشد.
- The Last of Us (سری بازیهای آخرین ما): این سری بازیها به خاطر داستانسرایی سینمایی، شخصیتپردازی قوی و اتمسفر پساآخرالزمانی تاثیرگذار، شهرت دارند و تجربهای احساسی و بهیادماندنی ارائه میدهند.