نام اصلی: Exhuma
نام فارسی: فیلم نبش قبر
محصول: ۲۰۲۴ – کرهی جنوبی
ژانر: دلهره
امتیاز: ۳ از ۴ – 〇⬤⬤⬤
مصطفی ملکی
«جانگ جائه هیون» تا قبل از فیلم «کشیشها» در سال ۲۰۱۵ بهعنوان دستیار کارگردان در برخی از آثار سینمایی فعالیت میکرد. این کارگردان کرهای در سال ۲۰۱۷ با فیلم «انگشت ششم» بار دیگر نشان داد که بهخوبی فرم بصری و روایی روایتهای دلهره و رازآلود را در بستر سینمای شرق آسیا میشناسد. حال او در جدیدترین اثر خود با گروهی از ستارگان سینمای کره به درون شمنیسم شرقی رفته است.
فیلم نبش قبر آقای جانگ از همان ابتدا ضربآهنگی کنترلشده دارد و حتی ممکن است در حین ۲۰ دقیقهی اول مخاطب دلهرههای کلاسیک و هالیوودی را از تماشای خود منصرف کند. اما داستان این کارگردان از همان شاتهای ابتدایی نشان میدهد که قرار نیست با دلهرهای معمول سر و کار داشته باشیم.
کارگردان همهی عناصر یک دلهره را از طریق کاراکترهای خود در اختیار مخاطب قرار میدهد، اما او را پشت این در نگاه میدارد تا بهخوبی جهان فیلم نبش قبر را درک کند. این کارگردان کرهای در بخش اول فیلم نبش قبر دوبخشی خود هیچ عجلهای ندارد و همهی تلاش خود را روی این متمرکز میکند که داستان بر همهچیز غلبه کند.
آقای جانگ برای شخصیتپردزای چهار کاراکتر اصلی خود آنها را به دو گروه تقسیم کرده است؛ ابتدا «ها-ریم» و «بونگ-گیل» وارد داستان میشوند. ها-ریم یک شمن جوان است که به درخواست یک خانوادهی ثروتمند کرهای به آمریکا سفر میکند تا مشکل آنها را از طریق واسطهگری روحانی خود برطرف کند.
او در همان ابتدای ورود متوجه نسیم سردی در عمارت مدرن این خانواده میشود و گزارهی اصلی فیلم نبش قبر را هم از این طریق به گوش مخاطب میرساند؛ روح یکی از نیاکان این خانواده تلاش میکند تا نوادگان را به تسخیر در آورد.
از این طریق دالان بهسوی دو کاراکتر اصلی دیگر فیلم نبش قبر یعنی «سانگ-دوک» و «یونگ-گون» باز میشود. سانگ-دوک یک استاد فنگشویی است و یونگ-گون نیز مراسم کفن و دفن انجام میدهد.
پس از بیان گزارهی ابتدایی این چهار نفر بدون هیچ کدام از آن افههای معمول در سینمای تجاری گرد هم جمع میآیند تا به مقبرهی جد بزرگ خانوادهی مذکور سر بزنند؛ لوکیشنی که دیگر قرار است بخش عمدهای از فیلم نبش قبر را به خود اختصاص دهد.
داستان این فیلم تا ساعت اول به تلاش این چهار نفر برای رهایی از روحی شرور اختصاص دارد و در همان بخشهای میانی احساس میشود فیلم در حال به انتها رسیدن است.
اما زمانی که ساعت فیلم را نگاهی دوباره میاندازیم، درست زمانی که یک ساعت و ۱۳ دقیقه به انتهای فیلم باقی مانده مسیر اصلی فیلم نبش قبر آغاز میشود. گویی همهی این یک ساعت برای شخصیتپردازی کاراکترهای اصلی بوده است و مخاطب نیز در این بین با نحوهی کار آنها آشنا شده است.
اما چرا این دلهرهی کاری میتواند به یک اثر بدعتگذار در ژانر وحشت تبدیل شود؟ در ساعت ابتدایی فیلم و در ست در زمانی که کاراکترهای فیلم حضور یک روح سرگردان را در پشت سر خود احساس میکنند، با تصویری محوشده درون قاب مواجه میشویم و دائم انتظار داریم از طریق یک برش مستقیم و جامپاسکر بعدی این سکوت دیوانهوار بشکند.
اما چنین اتفاقاتی رخ نمیدهد. کارگردان در عوض این محوشدگی را ادامه میدهد و اینبار از طریق تغییر زاویهی دوربین و نماهای مختلف تقابل کاراکترها را به تصویر می کشد. در اصل آن روح حضور فیزیکی بازیگری است که با طراحی چهرهی خارقالعادهی تیم چهرهپردازی جای جلوههای ویژهی کامپیوتری را گرفته است.
شاید در آثار بسیاری شاهد بازیگری با گریم سنگین در کالبد یک روح شرور بوده باشیم، اما این تکنیک زیبا و تغیر نماها برای دوری از آن برشهای مستقیم کلیشه در ژانر دلهره آزمونوخطای زیبای کارگردان کرهای است که بهخوبی روی اثر نشسته و باعث رازآلودگی بیشتر فیلم نبش قبر میشود.
فیلم جدید آقای جانگ نشان میدهد که ژانر دلهره با کمی جسارت فیلمساز در استفاده از تکنیکهای ساده بهخوبی میتواند شاخ و برگ بیشتری پیدا کند.
آقای جانگ در بخش دوم فیلم نبش قبر بهشیوهای اقتصادی از جلوههای ویژه استفادهای بهینه میکند تا مخاطب دلهره پس از تماشای اثر او گذری زیبا در ناتورالیسم شرقی، شمنیسم، مراسمهایی که جزئیات در آنها رعایت شده داشته باشد و در نهایت یک وحدت روایی را از سر گذرانده باشد.