نام انگلیسی: The Match
نام فارسی: فیلم مسابقه
محصول: ۲۰۲۵ – کرهی جنوبی
ژانر: درام، ورزشی
ردهی سنی: ۱۳+
امتیاز: ۱.۵ از ۴
مصطفی ملکی
بازی «گو» که در کرهای به آن «بادوک» میگویند به قول بسیاری قدیمیترین بازی جهان است؛ یک بازی ساده اما استراتژیک که بهنوعی همانند شطرنج است. آقای «هیونگ-جو کیم» در دومین اثر بلند داستانی خود بهسراغ بخشی از زندگی دو تن از مشهورترین بازیکنان این بازی تختهای رفته است؛ «چو هون-هیون» و «لی چانگ-هو».
فیلم مسابقه ابتدا از دههی ۱۹۸۰ و اولین بازی فینال جهانی یک کرهای با رقبای بینالمللی آغاز میشود. هون-هیون پس از این افتتاحیه تبدیل به ستارهی بازی گو در کرهی جنوبی میشود.
اما کارگردان از همان ابتدا فیلم مسابقه گویی نمیداند قرار است چه بعدی از زندگی این فرد حقیقی را ارائه دهد؛ انزوای او، غرور و زندگی شخصیاش و هر رخداد منحصربهفردی که مخاطب را مجاب به تماشای زندگی این فرد در قاب سینما کند. آقای کیم سعی دارد رابطهی بین چانگ-هو بهعنوان شاگرد خصوصی هون-هیون را درونمایهی اصلی روایت قرار دهد. اما این اتفاق هم رخ نمیدهد.
آنچه فیلم مسابقه دارد ستارههایی چون لی بیونگ-هون است که بهخوبی در قالب کاراکتر هون-هیون فرو رفته است. او و دیگر ستارههای فیلم مسابقه بهخوبی از عهدهی نقشها برآمدهاند، اما در نهایت آنها تا انتهای پارهی اول فیلم قادر هستند داستان را برای مخاطب جذاب نگاه دارند.
در پارهی دوم فیلم مسابقه کارگردان سعی دارد طبق کلیشههای درامهای ورزشی حرکت کند و با یک افت در زندگی کاراکتر اصلی مخاطب را به اوج او در پردهی سوم برساند. اما این اتفاق نیز رخ نمیدهد.
فیلم مسابقه در پارهی اول بهگونهای پیش میرود که کارگردان برای جذاب نگاه داشتن عملاً بیونگ-هون را از ماجرا خارج میکند و از آنسو توان تسلط روی زندگی و ناامیدیهای حاصل از شکست در زندگی هون-هیون را ندارد. در نتیجهی پارهی دوم داستان تبدیل به ملغمهای از چهکنمهای کارگردان میشود.
چنین درامهای ورزشیای که در جغرافیایی خاص معروف هستند، نیاز به احتیاط بیشتری در ساختار روایی دارند. بهنوعی کارگردان این فیلم بهراحتی میتوانست از طریق شعارها و سبک بازی دو کاراکتر مخاطب را وارد دنیایی کند که شخصیت هر کدام از آنها را شکل داده است.
تغییر رفتار شاگرد جوان در فیلم مسابقه بهخوبی از طریق بازی خوب بازیگر به مخاطب ارائه میشود، اما از آنسو داستان توانایی و ظرفیتی برای همگام کردن این تغییر و شیوهی بازی او را ندارد.
در سوی مقابل استاد این شاگرد نیز گویی مسیری معکوس را در حال درنوردیدن است. اما کارگردان آنقدر در طول روایت دچار سردرگمی است که حتی قادر نیست برای لحظاتی زندگی شخصی این مرد و رابطهی معنادارش با همسری که خود را وقف این زندگی کرده بهتصویر بکشد.
او دائم در فیلم مسابقه سعی دارد رخدادها را در اوج تصویر کند و در عین حال تعلیق و هیجان را نیز از درون آنها بیرون بکشد. بهطور حتم چنین اتفاقی رخ نمیدهد و در نتیجه پارهی دوم داستان تبدیل به مسیری باتلاقی بهلحاظ زمانی برای مخاطب میشود.
روایتی که چنین عاقبتی را برای مهمترین بخش خود تجربه کند، بهطور حتم دافعهی مخاطب را بههمراه خواهد داشت. در هر حال تماشای این اثر برای مخاطبی که بازی گو را میشناسد و حتی آن را تجربه کرده شاید خالی از لطف نباشد.