نام انگلیسی: Mountainhead
نام فارسی: فیلم سرکوه
محصول: ۲۰۲۵ – ایالات متحده
ژانر: درام، کمدی هجو
ردهی سنی: ۱۳+
امتیاز: ۱.۵ از ۴
مصطفی ملکی
آثاری که بر پایهی تخیل نویسنده و کارگردان قاببندی شدهاند همانهایی هستند که در طول تاریخ سینما جادوی این هنر را عرضه میکنند؛ از فانتزیهای کودکانه تا دلهرههای جسمی. اما گاهی این نوع انتزاع برآمده از تفکری خاص برای ضربه زدن به ساختار فعلی جامعه است.
همه در این مورد توافق داریم که گستردگی شبکههای اجتماعی و اعتیاد مردمان به پیگیری اخبار روزانه از آنها باعث شده قبل از اینکه مقامات در باب یک حادثه اظهارنظر کنند، مردم با دیدن ویدیوهای زنده از محل حادثه پیشقضاوتهای خود را کرده باشند، استدلال را هم به میان کشیده باشند و در نهایت بهسراغ خبر بعدی رفته باشند.
حال آقای «جسی آرمسترانگ» در جدیدترین اثر خود که برخلاف سریالهای قبلیاش، یک اثر سینمایی محسوب میشود سعی دارد از طریق چهار میلیاردر حوزهی فنآوری که دو تن از آنها شباهت عجیبی با ایلان ماسک و سم آلتمن دارند به گزارهای که اشاره کردیم بپردازد.
اینکه آقای آرمسترانگ انتزاع ذهنی خود در باب پشتپردههای سیاست را با استدلالهای کانتی و هگلی درمیآمیزد از آن دست سخنهاست که به عقل جن هم نخواهد رسید.
این کارگردان بی آنکه حتی برای لحظهای در باب فیلم سرکوه خود تحقیقات میدانی کند به این نتیجه رسیده که باید در باب پشتپردههای ادارهی جهان فیلم بسازم. پس چه فیلمی بهتر از اینکه آلتمن و ماسک و بیزوس را زیر یک سقف جمع کنم و از آنها کودتاگرانی علیه نظم موجود بسازم. او در این انتزاع تخیلیاش هر آنچه که نامش را تئوریهای توطئه مینامیم به کار میگیرد تا درام را پیش ببرد.
بگذارید قبول نکنیم که با اثری بیطرف و صرفاً بر اساس تخیلهای نویسنده و کارگردانش مواجه هستیم. آقای آرمسترانگ در اثر جدید خود عملاً مانند بسیاری از دموکراتها طی یک سال اخیر به «اکس» و ماسک حملات وحشیانهای میکند و سعی دارد همهی بدبختیهای جهان را بر دوش او بیندازد.
این نوع سلب مسؤولیت از همه و سنگین کردن بار یک نفر جز از حزب خاصی با نگاه سیاسی مشخص برنمیآید. آقای آرمسترانگ گزارهی اشتباهی را انتخاب کرده است. اگر او صرفاً از دنیای قصهاش یک انتزاع داستانی میساخت، اکنون در حال صحبت از فرم روایی و بصری فیلم سرکوه بودیم.
حتی اکنون میتوانستیم بهراحتی از تکنیک قابل اعتنای او در حرکت دوربین بگوییم که چگونه بهجای زوماین و زوماوت از نزدیک کردن دوربین با گامبرداشتن سریع اپراتور استیدیکم به چهرهی کاراکتر بهره برده است.
میتوانستیم از تعیین مرز اخلاقی برای ارتکاب یک عمل در منظر کانت و هگل و معلمهای سهگانهی فلسفه بگوییم و عصیانگری علیه آنها از طریق نیچه را شاهد باشیم.
اما گزارهی غلط و سوگیری مضحک فیلم سرکوه بهسویی که باعث دافعهی مخاطب میشود همهی این زیباییها را از اثر آقای آرمسترانگ گرفتهاند. او حداقل نشان میدهد که اگر بخواهد اثری سینمایی بسازد توانایی ترکیب فیلم سرکوه و تکنیکهای تصویری را دارد.
اما این ترکیببندی از سوی چنین کارگردانی باید با نگاهی مستقل و نه وابسته شکل بگیرد، چرا که مخاطب امروزی نسبت به چنین داستانهایی دافعه دارد. آقای آرمسترانگ در فیلم سرکوه عملاً روی موج تئوریهای بیربط در باب ادارهی جهان سوار میشود.
بههمین سبب است که در انتهای فیلم سرکوه از این تعجب میکنیم که چرا بهیکباره کاراکترها به این نتیجه نرسیدند که جهانی که در آن زیست میکنیم تخت است و این ما هستیم که ذهن مردم را با کروی بودن زمین گول زدهایم.