نام انگلیسی: Sabrina
نام فارسی: فیلم سابرینا
محصول: ۱۹۵۴ – ایالات متحده
ژانر: عاشقانه، کمدی
ردهی سنی: ۱۳+
امتیاز: ۳.۵ از ۴ – ◐⬤⬤⬤
مصطفی ملکی
در میان بزرگان هالیوود کلاسیک «بیلی وایلدر» را به داستانهای ساده، مفرح و در عین حال ساختارمندش میشناسند. شاید باید وایلدر را در نقطهی مقابل فیلمسازانی چون «هیچکاک» و «اورسن ولز» جای داد.
او در توصیف سینمای خود چنین میگوید که اگر شاتهای سینمایی توجه را بیشازحد به خود جلب کنند، مخاطب را از قصه دور میکنند. در گذری دیگر در سینمای کلاسیک به سراغ یکی از آثار وایلدر رفتهایم؛ «سابرینا».
شاید فیلم سابرینا یکی از همان مثالهایی باشد که در سینمای وایلدر آن را به یک کمدی-عاشقانهی تراز کلاسیک میشناسیم. در این اثر وایلدر از همان ابتدایی که مونولوگ سابرینا بهعنوان راوی قصه آغاز میشود مخاطب را در برابر اصطلاح «روزی روزگاری…» قرار میدهد.
با این اصطلاح قراردادی نانوشته بین مخاطب و فیلمساز بسته میشود که در آن مخاطب انتظار دارد کارگردان یک قصه را برای او بازگو کند و نه چیز دیگری. شاید برخی بگویند کل سینما قصه است، اما زمانی که با بازسازی «سیدنی پولاک» در سال ۱۹۹۵ از سابرینا مواجه میشویم بهراحتی میتوانیم تفاوت قدرت قصهگویی وایلدر را با دیگران احساس کنیم. فیلم سابرینا داستان دختری است که بههمراه پدر خود در عمارتی در لانگآیلند نیویورک زندگی میکند.
پدر سابرینا رانندهی این خانواده است. در همان روایت ابتدایی فیلم سابرینا عنوان میکند که این عمارت مربوط به خانوادهی لاربی است که دو فرزند دارند؛ «لاینس» و «دیوید».
در همان ابتدا و از طریق خیرگیهای سابرینا به مهمانی این خانواده شاهد دلدادگی یکسویهی او به دیوید هستیم. آقای وایلدر پس از این سعی دارد سابرینا را همچون عاشقپیشهای رویابین تصویر کند که برخلاف اصرار پدر که او را از این رویابافی منع میکند خود را در قامت یک عاشق درون خیالهایاش غرق میکند.
فیلم «سابرینا» یکی از آن مثالهایی است که بهراحتی میتوان از طریق آن به قدرت دیالوگها و موتیفهای متنی و در نهایت موقعیتهای کمدی خاص وایلدر پی برد. بهطور مثال به سکانسهایی که پدر سابرینا در آشپزخانه و در کنار دیگر خدمهی این خانه مشغول خواندن نامههای سابرینا از پاریس است توجه کنید که آقای وایلدر چگونه از طریق مکثهای بین جملات و واکنش دیگر خدمهی این عمارت شما را ناخودآگاه وادار به خندیدن میکند.
بیلی وایلدر در سینمای خود به بازیگردانی و شخصیتپردازی و سناریوی منعطفاش مشهور است. در فیلم سابرینا نیز شاهد هستیم که او چگونه بهزیبایی و سادگی از آقای «هولدن» و «بوگارت» و در میان آنها خانم «آدری هپبورن» بازی میگیرد.
اگر به دیگر آثار آقای وایلدر توجه کرده باشید (بهطور حتم بسیاری از خاطرهانگیزترین خاطرهها را در سینمای کلاسیک با آثار بیلی وایلدر داریم؛ مانند «ایرما خوشگله»، «بعضیها داغاش رو دوست دارن» و…) به ماندگاری دیالوگهایی که بین کاراکترها رد و بدل میشود پی بردهاید.
در فیلم سابرینا و لاینس مخاطب را در موقعیتهایی قرار میدهند که حتی سالها پس از تماشای فیلم هم مرور این موقعیتها جز خنده و دلتنگی برای تماشای مجدد فیلم او را در بر نمیگیرد؛ نمونهی آن را میتوان در دیالوگ بین سابرینا و لاینس در ماشین شاهد بود.
در این فیلم آقای وایلدر به زیبایی از کلیشههای یک زن اغواگر بهره میبرد و در نهایت سابرینا را پس از عزم راسخاش برای انتقام دیدهناشدنها باز هم در حد همان کودک خیالباف و ساده نگاه میدارد و همین زیبایی روایت فیلم سابرینا است.
از چنین اثری نمیتوان انتظار یک اثر فرمالیستی و مملو از جزئیات را داشت، چرا که بیلی وایلدر هم قصد ندارد مخاطب را درگیر این جزئیات کند و فقط از او غرق شدن درون قصهای شیرین را میخواهد.