نام انگلیسی: Wild Diamond
نام فارسی: فیلم الماس وحشی
محصول: ۲۰۲۴ – فرانسه
ژانر: درام
ردهی سنی: ۱۵+
امتیاز: ۲.۵ از ۴
مصطفی ملکی
برای درک بهتر فضای فیلم الماس وحشی بگذارید مثالی بیاوریم که شاید برای بسیاری از افراد جامعه طی این روزها قابل لمس باشد. بهتازگی یک ریلیتی شو در یوتوب با نام «عشق ابدی» گل کرده و از هر سو شاهدیم که افراد مختلف در حال صحبت در باب این دمل چرکین تصویری هستند.
از آن جهت این شو را یک دمل چرکین باید نامید که عملاً هیچ ارزش افزودهای برای جامعه نداشته است، جز غربالشدن بخشی از جامعهی فارسیزبان که عملاً همیشه در همهی شئون مدنی و اجتماعی گم هستند و فقط در مواردی که باید پمپ بنزینها شلوغ شود.
مرزهای ارمنستان برای واکسن کرونا باز میشود و احیاناً تورهای دبی و آنتالیا در کنسرت خوانندههای فارسیزبان و در نهایت سالنهای پر کنسرتهای صدمنیکغاز داخلی حضورشان در جامعه حس میشود.
بههمین سبب است که دیدن گلچین چنین افرادی در یک قاب بیهنری خاصی میطلبد. اما باید اینگونه گفت که این ریلیتی شو در همهی جهان برگزار میشود و دقیقاً نمونههای دیگری از این موجودات دو پا به زبانهای مختلف درون یک قاب قرار میگیرند.
حال خانم «آگاته ریدینگر» در اولین تجربهی بلند فیلمسازی خود بهسراغ دختری ۱۹ ساله با نام «لیَن» رفته که یکی از همین افراد توصیفشده است. او همراه مادر و خواهر کوچکش زندگی میکند و تقریباً هیچ کار خاصی در زندگی ندارد، جز تیکتاک و اینستاگرام و تلاش برای دیدهشدن.
داستان فیلم الماس وحشی آنقدر در نماهای ابتدایی برادران داردنی آغاز میشود که گویی در حال تماشای «رزتا»ی این دو برادر هستیم. اما کارگردان در برشی مستقیم و زیر برق خورشید جنوب فرانسه لین را در قطار مقابل چشم مخاطب قرار میدهد.
۱۶ دقیقه برای شخصیتپردازی این دختر، مشکلاتش و معرفی دنیای پیرامون او زمانی کافیست. در دقیقهی ۱۶ تماسی از سوی یک ریلیتی شوی معروف با لین صورت میگیرد مبنی بر اینکه او را از طریق صفحهی اجتماعیاش و رقصهایی که انجام داده انتخاب کردهاند.
اما باید تلاش بیشتری برای جذب دنبالکننده داشته باشد تا شانس حضور نهایی او در این برنامه بیشتر شود. پس از این تماس است که خانم ریدینگر سعی دارد سقوط این دختر جوان را بهتصویر بکشد.
لین همهی تخممرغهای خود را در سبد این برنامه میگذارد و به امید تماس سریع آنها و رها کردن او از دست زندگی مصیبتبار کنونی دستوپا میزند. داستان فیلم الماس وحشی در پردهی دوم عملاً همین دستوپا زدن در باتلاق را بهتصویر میکشد.
خانم ریدینگر تا چند سکانس پایانی عملاً هبوط دختری جوان را بهتصویر میکشد که گویی خود او در مقام کارگردان بیش از هر شخص دیگری رو به زندگیاش نقد دارد.
دختری که همانند او را در صورتی میتوانیم بسیار زیاد مشاهده کنیم که سبک زندگیامان ما را به مکانهایی هدایت کند که این بخش از جامعه در آنجا زیست شهری دارند؛ کنسرتهای پاپ، خیابانهای مشخصشده برای دور-دور ماشینها و پیادههای جذاب، سالنهای کاشت ناخن، تایملاینهای مشخصی از شبکههای اجتماعی.
اگر سبک زندگی شما حتی شبیه این موارد نیست، بهطور حتم شخصیت لین برای شما عملاً ناشناس است و حضور امثال او را در جامعه حس نمیکنید. زیبایی فیلم الماس وحشی خانم ریدینگر در این است که تا قبل از همان چند سکانس پایانی کاراکتر خود را به بیرحمانهترین شکل ممکن در معرض مراحل سقوط دردناکش قرار میدهد.
اما مشکل کجاست؟ زمانی که خانم ریدینگر در سکانسهای پایانی آب روایت خود را گلآلود میکند و موضع خاصی در برابر این کاراکتر نمیگیرد. او راه درروی لین را همچون عروجی بهسوی سقوطی دیگر تصویر میکند.
(مقصود نگارنده شات پایانی درون هواپیما و زیر برق آفتاب است که اینهمانی با شات ابتدایی درون قطار را مقابل چشم ما قرار میدهد) یا واقعاً او را به رستگاری در همین ساختار تعریفشده در زندگیاش رسانده است؟ خانم کارگردان هیچ پاسخ مشخصی از دکوپاژ نماهای پایانی ندارد؛ این یعنی همان عقبنشینی از تمام نماهای انتقادی پردههای قبلی فیلم الماس وحشی.