« فیلم شنای پروانه » فیلمی دراماتیک و مرموز به کارگردانی محمد کارت است. این فیلم در بخش سودای سیمرغ و نگاه نو در جشنواره فیلم فجر 1398 به نمایش درآمد و یکی از موفق ترین فیلم های جشنواره به شمار می رود.
محمد کارت کارگردان جدیدی است که کار خود را با تئاتر آغاز کرد و پس از تجربه بازیگری و کارگردانی وارد دنیای فیلم شد. او ابتدا به عنوان بازیگر در فیلم ها کار کرد و با کارگردانان بزرگی کار کرد. بازی در فیلم بیخود و بی جهت ساخته عبدالرضا کاهانی، چه خوبه که برگشتی به کارگردانی داریوش مهرجویی و “عصبانی نیستم” از آثار بازیگری او می باشد. محمد کارت علاوه بر بازیگری در زمینه مستند نیز فعالیت داشته است.
همچنین میتوانید از مقاله بهترین فیلم های ایرانی نیز بازدید کنید.
نقد فیلم شنای پروانه
با نقد و بررسی فیلم شنای پروانه به کارگردانی محمد کارت در خدمت شما هستیم. محمد کارت جوانی است که فعالیت هنری خود را با تئاتر در شهر شیراز آغاز کرد، سپس به عرصه بازیگری رفت و در ساخت کارگردانانی چون مهرجویی، کاهانی، درمیشیان و فیلم هایی چون «چه خوبه که برگشتی » شرکت کرد. «باش». «بی خود و بی جهت» و «عصبانی نیستم» بازیگر است، بعد مستندهای بسیار خوبی ساخت و جوایز مهمی برای آن ها گرفت و حالا اولین فیلمش را ساخت.
این داستان متعلق به یک فیلم اجتماعی در ایران امروز است. فیلم هایی که سال هاست «مد» شده و به «فروش» می رسند. فیلم شنای پروانه از انتقام صحبت می کند. حجت به خاطر خون همسر برادرش پروانه و برادر زندانی اش هاشم به دنبال علت همه این اتفاقات است تا از آنها انتقام بگیرد.
در سی و هشتمین جشنواره جهانی فیلم فجر، « فیلم شنای پروانه » در 14 رشته نامزد شد و 6 جایزه از جمله بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (امیر آقایی)، بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (طناز طباطبایی) و بهترین فیلم برای تماشاگران را از آن خود کرد.
کارگردان نقش مخاطب را از ابتدای فیلم تعیین می کند. به دلیل مستندهایش، کارت پذیرای آثاری است که به عنوان مخاطب برای ما تبلیغ می کند و این چیز خوبی است زیرا مخاطب را آزاد می کند تا روی داستان و روابط بین شخصیت ها تمرکز کند. از سیلی هایی که مشتری به سر و پشت به حجت زد، مشخص است که فیلم و ماجرای شنای پروانه، حجت را به عنوان شخصیت اصلی داستان شوکه و شگفت زده خواهد کرد.
ادامه نقد فیلم شنای پروانه ممکن است داستان فیلم را برایتان لو بدهد.
فیلمساز از همان دقایق ابتدایی، کاملاً بصری و بدون دیالوگ برای مخاطب توضیح می دهد که فیلم شنای پروانه در مورد چیست. اتفاقی که باعث شروع فیلم می شود قبلاً بدون هیچ پیش زمینه یا به اصطلاح زیرساختی رخ داده است. در سکانس پیش از عنوان، دوربین دور پروانه (با بازی طناز طباطبایی) ایستاده در خیابانی شلوغ می چرخد و خرابی او را نشان می دهد.
و چهره ای که فرو می ریزد در حال نگاه کردن به مردم در تلفن است. به نظر می رسد اتفاقی که برای او افتاده ربطی به لباس هایش دارد (از قیافه اش می توان فهمید که متعلق به یک خانواده مذهبی است. به خصوص که در یک ثانیه چندین بار موهایش را می پوشاند. )
در سکانس اول بعد از عنوان فیلم پنهان کردن هیچ چیز، عوامل فیلم به وضوح موضوع را برای مخاطب تعریف می کنند و ویدئویی از پروانه در استخر که به کودکان آموزش شنا می دهد در اینترنت دست به دست می شود. و اینجاست که کابوس برای او و شخصیت اصلی فیلم، حجت (با بازی جواد عزتی) آغاز می شود.
این فرصت در کارگاه پولیش حجت افتتاح شد. این فروشگاه صحنه برخی از مهمترین رویدادهای تاریخ است. حجت در این زمینه تصمیمات مهمی می گیرد. او گفت که تصمیم به بردن پروانه نزد هاشم اشتباه بوده و باعث مرگ او شده است. اینجاست که سرنوشت مصیب و هاشم رقم می خورد. مثل اوایل، حجت توسط آن مشتری عصبی مورد ضرب و شتم قرار میگیرد (اول تصمیم میگیرد مغازه، در کدام قسمت شهر زندگی کند، متعلق به کدام طبقه است).
به دلیل تفاوت ابتدای فیلم با نگاهی متواضع و غمگین به مشتری عصبانی نگاه می کند و در پایان فیلم زن (آبان عسگری) قوی اما همچنان غمگین به نظر می رسد. از اینجا فیلم از نگاه حجت روایت می شود و کارگردان توانسته این تاکید را در طول فیلم شنای پروانه حفظ کند. بیننده با حجت در طول فیلم سفر می کند و رازها و وقایع را تجربه می کند. انتخاب این نوع پرسپکتیو و نگه داشتن آن و انجام آن تاثیر غیرمنتظره ای در مخاطب ایجاد می کند و او را به انتها می کشاند. اگرچه به گفته نویسنده با کمی دقت می توان این قسمت غیرمنتظره را از بین برد!
حضار وقتی متوجه شدند شوهر پروانه کیست و چه شخصیتی دارد سیلی دوم را دریافت کردند. علت افتادن صورت پروانه در ثانیه اول فیلم با دیدن هاشم (با بازی امیر آقایی) مشخص شد. تماشاگران هنوز شخصیت هاشم را کاملاً هضم نکرده بودند و آن جنگ استخر بلافاصله سیلی بعدی را دریافت کرد. هاشم پروانه را جذب کرد.
قدرت صحنه شکار پروانه در ناگهانی بودن آن نهفته است. در کمال تعجب فیلمساز – با پیشرفت داستان تا اینجا – این صحنه را نیز به جلو می برد. شخصیت اصلی داستان با مرگ پروانه و اسیر شدن هاشم تعریف می شود. بار تمام اتفاقات فیلم را حجت از اینجا به دوش می کشد. بازی جواد عزتی متمایز و کنترل شده است با چهره ای سرد و صدایی که اغلب از ته حلق می آید و قدرتی به کمک شخصیتی صبور و باهوش.
نمونه ای از شخصیت حجت را در فیلم های دیگر را دیده ایم. به ویژه در فیلم معروف کیمیایی «فیلم قیصر». مردی متعلق به طبقه پایین، آرام و ساکت که زندگی اش مانند جرقه ای از تغییر اتفاق می افتد. برای قیصر این جرقه مرگ برادرش فرمان بود، برای حجت – مرگ پروانه و البته برادرش هاشم که در آستانه اعدام بود.
فیلمنامه نویسان برای اینکه تبدیل حجت را از فردی ساکت و مخفی به فردی خشن و انتقام جو باورپذیر کنند، شخصیت ها و اتفاقات بعدی را قرار داده اند که هم داستان را پیش می برد و هم شخصیت را تا حدودی در طول داستان تغییر می دهد. استدلال را تدوین می کند. برای اینکه مخاطب این تغییر نقش را بهتر درک کند، پیشینه حجت (چگونه به زندان رفت ) این است که انتقام نهایی حجت را از برادرش هاشم در پایان فیلم بگیرد) و این بهطور ظریفی از طریق گفتوگوهای درون فیلم، بین شخصیتها (خانم حجت) برای مخاطب آشکار میشود، اما در میانهی فیلم در قالب یک مونولوگ احساسی از زبان خود حجت روایت میشود.
به شکلی ناهنجار که به هیچ وجه به تولید فیلم نمی خورد. به نظر می رسد نویسندگان اثر از هشدار مخاطب غافل بوده و یا به آن شک کرده اند و این قسمت را در وسط فیلم قرار داده اند تا «معنا شود».
با این حال این را هم می توان گفت که فیلمنامه نمی تواند مانند دیگر شخصیت ها به شخصیت اصلی داستان (حجت) بپردازد. غیر از ممد (با بازی ایمان صفا)، داماد خانواده که حضورش گاهی مفرح و البته تکرارهایش فضای تلخ و گاهی متشنج داستان را بیشتر می کند، مصیب (با بازی مهدی حسینی نیا)، برادرزاده باورپذیرتر هاشم. ; هاشم گند لات که تماشاگران تا دقایق پایانی فیلم او را با تمام شیطنت دوست داشتند، شکوهی بیش نیست که در پشت گریم پر از «پشم» پنهان شده است.
نقد فیلم شنای پروانه ؛ سیمای زنی در میان استخر!
پروانه که همان طناز طباطبایی فیلم هیس، دخترها فریاد نمیزنند است. چشمانش پر از اشک است و دلش قوی است، هنوز شوهرش را نمی شناسد و نمی داند کی او را ترک می کند! و از آنجایی که زنان نگران جان خود هستند، همسر حجت (و همسر واقعی جواد عزتی) افسانه (با بازی مهلقا باقری) زائد و بیش از حد شده است و به همین دلیل محله باقری نیست. در نقش خود موفق بود
فیلمساز با نمایش رابطه زناشویی که در سینمای ایران مرسوم نیست، سعی می کند به شخصیت افسانا بُعدی ببخشد، اما متأسفانه به نظر می رسد از این نکته زیاده روی کرده است.
به عنوان مثال، بوسیدن سر شوهر عصبی خود که خود را مقصر مرگ پروانه میداند، یا تراشیدن سر شوهرش در حمام در حالی که غمگین هستید (از حولهای که روی سرتان قرار داشت، ممکن است متوجه شده باشید که قبلاً یک پروانه مصرف کردهاید! شاید بهترین استفاده از این رابطه در صحنه ای باشد که این زوج خوابیده اند و حجت در حال پاسخگویی به سوالات افسانه است. در این صحنه کلوزآپ حجت در حال دراز کشیدن با موهای پری در گوشه تصویر کنار او دیده می شود.
پدر و مادر حجت اصلا ما را قانع نمی کنند. نه فریادهای مصنوعی مادر و نه بی احتیاطی ظاهری پدر. باید گفت رابطه پدر و مادر حجت خوب نیست. مجادلات و گریه هایشان نشان از تصنعی بودن آنها دارد. برای درک بهتر این نکته، رابطه این دو را با والدین نوید محمدزاده در مغزهای کوچک زنگ زده هومن سیدی مقایسه کنید.
من قصد ندارم آن را با آن فیلم مقایسه کنم، اما به طور کلی، فیلم از بسیاری جهات شبیه به مغزهای زنگ زده کوچک و فیلم برزیلی شهر خدا ساخته فرناندو میرلس است. از موقعیت اجتماعی و شرایط زندگی گرفته تا روابط دو برادر. یکی در زندان و دیگری به دستور او. زنی که کشته شد من. حالا «مغز…» دنیای گانگستری تکراری مواد فروش را نشان میدهد و شنای پروانهها دنیای جداگانهای از چیزهای بزرگ است.
اما جدای از سخت نویسی فیلم شنای پروانه ، در مورد موسیقی و فیلمبرداری زیبای آن نیز باید گفت که نامزد دریافت دو سیمرغ شد.
موسیقی گوستاوو سانتائولالا از مسعود ساخاوت دوست که در برخی مواقع فیلم را بسیار به فیلم معروف «عشق سگی» ساخته الخاندرو گونزالس ایناریتو نزدیک می کند. مخصوصاً در صحنه هایی که حجت تنها با سیگار بر لب راه می رود یا سگ نگهبان در میان سگ ها مردم را شکنجه می دهد.
اما فیلمبرداری را باید گفت، زیرا بیشتر اکشن های فیلم در شب اتفاق می افتد که اشاره ای آشکار توسط نویسنده به تاریکی و اندوهی است که قهرمانان فیلم در آن قرار دارند. ارزش این گونه پلان ها در این است که نه تنها مخاطب را خسته می کند، بلکه گاهی حس کنجکاوی برای ادامه فیلم را افزایش می دهد. یک سکانس خوب، که باز هم مدیون مستندهای قبلی کارت، مخصوصاً آوانتاژ است، با سکانسی به هم وصل می شود که حجت و در و گروه بدبخت از محله گاری بازدید می کنند و شب ها خواب می بینند. قرار گرفتن مخاطب در موقعیت های کارتونی عالی و موثر است.
از سوی دیگر، استفاده کارت از دوربین های دستی و نماهای مدیوم و کلوزآپ در بسیاری از لحظات فیلم، توجه مخاطب و موانعی را برای تمرکز بر قضاوت او برمی انگیزد. در واقع داستان خود فیلم به قدری متورم است که نیازی نیست هنرمند با یک چیدمان سینمایی سعی کند مخاطب را به داستان وادار کند. البته در برخی سکانس های فیلم، هنرمند این را می داند و با استفاده از تجربیاتش در مستندسازی، سعی می کند کمی خارج از قوانین گیشه حرکت کند و افراد را در صحنه فیلم ببیند.
جدا از موضوعاتی مانند کچلی غیرضروری پانته آ بهرام در نقش شاپور، بازی بیش از حد امیرآقای و ناراحتی افسانه، گروه نویسندگی فیلم شنای پروانه (محمد کارت، حسین دوماری و پدرام پورامیری) موفق به ساخت فیلمنامه می شوند. عناصر و برای جذب مخاطب طراحی شده اند.
اما مشکل اصلی فیلم اضطراب عمومی آن است. اگر خودمان داستان را ساده کنیم، چه بلایی سرمان می آید؟ نوچه گنده لاتی، انتقام یا پیچیدگی گنده لات بودن در یک برنامه حساب شده، گنده لات اصلی در اثر حسادت ملتهب می شود، در این میان «دختری» کشته می شود و رازها فاش می شود، اما در نهایت قهرمان فیلم. ، حالا تمام پیچ و خم ها، بعد از داستان، برای اینکه چهره برادر کثیفش را بیشتر کثیف کند، سکوت کرد تا چهره خانوادگی اش را حفظ کند!
موضوع دیگر به تصویر کشیدن زنان در فیلم است. تنها زن فیلم که اصلا جرات حرف زدن را دارد، با پیشرفت فیلم و تغییر نقش حجت، در پستو پنهان می شود و هیچ کاری نمی کند. آنها در فضای سنتی و مذهبی که زنان کوچک هستند نقشی ندارند، اما اگر سینمای اجتماعی مدعی نقد و ریشه کن کردن این معضلات است، نباید در این مورد سکوت کرد. در این فیلم زنی بی گناه کشته می شود و کشتن او بهانه ای می شود تا قهرمان داستان (حجت) در پایان فیلم سکوت کند تا آبروی برادرش (هاشم) و خانواده اش حفظ شود.
آخرین مشکل مهم این است که انواع فیلم های سینمای ایران مورد آزار و اذیت قرار می گیرند. پرداختن به این طیف با دقت و سنجیده نیاز به ویدیوی رایگان و پیشرو دارد که به دلیل ترس از سانسور، خود را محدود نمی کند. گرچه کارت در کتابهایش تا حدودی با این موضوع کار کرده است، اما در سینمای فانتزی که حتی یک نفرین ساده از این دست که همیشه داده میشود، نمیتوان به آن امیدوار بود.
در پایان میتوان گفت دنیای ترسیم شده در فیلم شنای پروانه خوب شروع میشود، درست ادامه مییابد و اما ناامیدکننده تمام میشود. شنای پروانه میتواند قدم آخر و خوبی برای کارت در این نوع سینما باشد.مسیری که با آوانتاژ، بچهخور و خون مردگی آغاز شد میشود با شنای پروانه به پایان برسد. کارت فیلمساز توانایی است که احتمالاً در سالهای پیش رو بیشتر از اینها از او و فیلمهایش در سینمای ایران میشنویم و فقط امیدواریم که به ورطهی تکرار نیافتد.