نام انگلیسی: Jockey
نام فارسی: فیلم چابکسوار
محصول: ۲۰۲۱
امتیاز: ۳ از ۴ – 〇⬤⬤⬤
چند روز پیش بود که با یکی از دوستان در باب روح سینما طی دو دههی اخیر صحبت میکردم. او از این میگفت که سینما نیز مانند دیگر هنرها به ایستایی رسیده و نمیتوان آن سرزندگی گذشته را در آن پیدا کرد. آنهایی که چنین بدبینانه به سینما مینگرند معمولاً یکی از مثالهایشان هجمهی سینمای مارول و تسخیر گیشهها توسط این فیلمهاست.
اما سینمای ایالات متحده هیچگاه محدود به هالیوود نبوده و نیست. سینمای مستقل این کشور در مسیری جدا از هالیوود و غولهای فیلمسازی آن راه خود را ادامه میدهد. در این سینما دیگر خبری از برشهای پیدرپی و استانداردهای روایتی هالیوود نیست.
سینماگران مستقل آمریکایی واقعیت شهری و حومهها را از طریق کاراکتر یا کاراکترهای مرکزی خود بهتصویر میکشند. «کلینت بنتلی» در اولین فیلم خود بهعنوان کارگردان سعی دارد وفادار به سینمای مستقل مسیرش را آغاز کند.
«جکسون» سوارکار مسابقات سرعت اسبدوانی در فینیکس است. کارگردان از همان ابتدا با قابهایی ضد نور و ترکیب لانگشات و کلوزآپ تصویری از کاراکتر سرگشته در یک نئونوآر را به ما میدهد.
بنتلی راه را برای ورود به یک درام ورزشی ساده و هیجانانگیز میبندد. او از پیست به درون کاراوان جکسون میرود و ما را همنشین تنهایی این قهرمان تنها میکند. او بهدور از ساختار سه پردهای در همان ۳۰ دقیقهی ابتدایی ۲ نقطهعطف را برای روایت خود در نظر میگیرد؛ مصدومیت جکسون و حضور «گابریل» که ادعا میکند فرزند اوست. پس از این ۲ نقطهعطف است که ماهیت فیلم چابکسوار برای ما روشن میشود.
جکسون از یک سو با ناامیدی و ترس مواجه است و از سویی دیگر با امیدی که حضور گابریل در زندگی او ایجاد کرده است. کارگردان در میانهی فیلم چابکسوار سعی دارد این بحران را شعلهورتر کند. جکسون در ابتدای مواجهه با گابریل او را از خود میراند.
اما کمکم به این نتیجه میرسد که این جوان میتواند همان جکسون باشد؛ همانطور که خودش ادامهدهندهی مسیر پدر و پدربزرگ بود. او با مرور این خاطرات و بیان آنها در برابر گابریل به نوعی در حال روشن کردن امیدیست که دیگر چیزی از آن باقی نمانده است.
در فیلم چابکسوار با هارمونی زیبای موسیقی و تصویر مواجه هستیم. کارگردان در استفاده از موسیقی کاملاً اقتصادی عمل میکند. او با این کار سعی دارد مخاطب را بیپرده در برابر زندگی جکسون و خلوتی که در حومهی شهر و درون کاراوان خود دارد قرار دهد.
از آن سو روایت فیلم چابکسوار نیز بی آنکه مکثی داشته باشد همچون رودخانهای جاری پیش میرود. گویی مخاطب همچون عابریست که برای لحظهای کنار این رودخانه اتراق کرده است و شاهد بخشی از زندگی جکسون است.
جکسون مردی تنها و غمزده و سرگردان نیست. او از مدتها پیش در زندگیاش چنین تصمیمی را گرفته است. بهنوعی او درست در جایی از زندگی خود قرار دارد که پیش از این فکرش را میکرد.
اما این مصدومیت و ضعف جسمانی او را از این مسیر دور میکند. جکسون بدون اسب، بدون مسابقه و بدون استشمام هوای پیست اسبدوانی چیزی دیگر ندارد. این فیلم نه قرار است مخاطب را با هیجان کاذب درامهای ورزشی مواجه کند و نه قرار است پیرنگی فرعی از عاشقانهای بین جکسون و «روث» پرده بردارد. در عوض رئالیسمی عریان از زندگی فردیست که تمام زندگی خود را برای علاقهاش قمار کرده است و از این قمار رضایت کامل دارد.



