نام انگلیسی: Weapons
نام فارسی: فیلم اسلحه
ژانر: دلهره، هیجانانگیز
ردهی سنی: ۱۶+
امتیاز: ۴ از ۴
مصطفی ملکی
در مرور فیلم وحشی با دنیای جدید آقای «زک کرگر» آشنا شدیم. او در فیلم اسلحه با درک کاملی از تکنیکهای مرسوم دلهره سعی کرد چند خردهروایت را در یک مسیر قرار دهد و عملاً مخاطب را از چند زاویهدید به درون داستان خود دعوت کند. حال آقای کرگر در فیلم اسلحه نشان میدهد که چگونه آن ساختار متوسط را تبدیل به ساختار قدرتمند در ژانر دلهرهی تلفیقی میکند.
داستان آقای کرگر در همان افتتاحیهی ۵ دقیقهای میخ خود را در ذهن مخاطب میکوبد؛ افتتاحیهای که از راوی تا شرح موقعیت مخاطب را آچمز میکند. در بسیاری از افتتاحیههای سینمای دلهره شاهد تقابل یک زوج، خانواده یا فردی نگونبخت با شرور یا موجود ماورایی هستیم.
در این داستان ابتدا خود راوی تبدیل به معمای همیشگی روایت میشود؛ دختربچهای که تا انتهای روایت هیچ نشانی از او نمیبینیم و صرفاً داستانی را نقل میکند که ممکن است همهی ابعاد آن در واقعیت رنگ دیگری داشته باشند.
سپس در این افتتاحیه دو عدد ۲ و ۱۷ بارها در کنار یکدیگر تکرار میشوند؛ ۱۷ دانشآموز ابتدایی یک مدرسه در ساعت ۲:۱۷ بامداد از خانه بیرون میزنند و دیگر بازنمیگردند. بازی زیبای آقای کرگر از همین افتتاحیه آغاز میشود و مخاطب دچار شوک گویی سکانسبهسکانس برای درک آنچه ممکن است ناپیدا باشد تشنهتر میشود.
زک کرگر در فیلم اسلحه نشان میدهد که چگونه روی نقاط قوت خود در اثر قبلی بهخوبی مانور میدهد. در فیلم وحشی شاهد بودیم که او سه خط داستانی متقاطع را پیش میگیرد. حال او همان روایتها را در یک شهر و پس از آن افتتاحیهی رازآلود در برابر چشم مخاطب قرار میدهد.
روایت او طی روزهای مشابه از زاویهدید جاستین، آرچر، پال، جیمز، مارکوس و در نهایت الکس روایت میشود. در هر کدام از این زاویهدیدها بخشی از داستان خود را عیان میکند و در عین حال باز هم مخاطب را به درون مغاکی دیگر میبرد.
به نوعی در هر کدام از این کاراکترها نوعی مواجهه با رنج را شاهد هستیم که باعث شده هر کدام از این شخصیتها دستبهدامان واسطهای برای تحمل رنج شوند؛ از الکل تا مواد مخدر و وسواس فکری و در نهایت سکوت.
اما این روایت صرفاً قرار نیست شما را وارد کدبازیهای مرسوم در سینمای جریان اصلی کند. بهنوعی آقای کرگر در روایت خود با زیرکی مخاطب را ابتدا درگیر بازی اعدادی میکند که در نهایت ادای دینی به «درخشش» کوبریک و رنج فقدان یکی از دوستان صمیمیاش است که از دل آن بیرون میآید و سپس از طریق کاراکترهای جیمز، پال و مارکوس مخاطب را وارد فضایی کمدی-ابزورد با ضربآهنگی بالا میکند.
روایت آقای کرگر بهاندازهی تاریخ سینما وسیع است و همین است که نفس مخاطب را میگیرد. او در فیلم اسلحه بهراحتی از درگیری جامعهی آمریکایی با قوانین مربوط به سلاح و انتزاعیکردن رنج فقدان حاصل از آن تصویرسازی میکند و در عین حال آنقدر خوب مخاطب را سرگرم داستانی وسیع میکند که فیلم تبدیل به هیجانانگیزی پرجنبوجوش میشود.
آقای کرگر در فیلم «وحشی» هم نشان داد که تا چه حد روی نورپردازی، برشها و استفاده از موسیقی متن وسواس دارد. در فیلم اسلحه نیز شاهد هستیم که او چگونه از این فاکتورها برای عمقبخشیدن به روایت خود بهره میبرد. بهطور مثال به کابوسهای جاستین دقت کنید.
در دقیقهی ۲۵ ابتدا به پنبازی دوربین و برشهای روی این پنهای درگیر نور گرم خانهی جاستین و راهروهای نیمهتاریک آن میشویم و سپس با قابی که نورپردازی آن به سردی برزخ است به دنیای کابوس گام برمیداریم. در طول روایت بارها و بارها از این تکنیکها برای ورود به دنیایی انتزاعی استفاده میشود.
در کنار این تکنیکها نباید سکون پس از سکون آقای کرگر قبل از جامپاسکرها را از نظر دور داشت. بهنوعی مخاطب در هر کدام از این سکانسها شاید ایمان دارد که یک جامپاسکر در حال وقوع است.
اما در سکونهای قبل با تعدد برشی مواجه میشود که برای لحظاتی بهاندازهی چند پلان دچار غافلگیری محض از سوی کارگردان میشود. علت این غافلگیری را دائم باید در همان افتتاحیه جستوجو کرد که گویی همهچیز درون تاریکیهای شبانگاه حل میشود.
یکی دیگر از نقاط قوت فیلم اسلحه که شاید آن را خیلی زودتر از آثار دیگر کالت میکند مکگافینهای روایی کارگردان است. بهنوعی در فیلم اسلحه مخاطب و کاراکترها میدانند که همهچیز در خانهی الکس پنهان است.
اما تلاشهای بیهودهی آرچر و جاستین و مقاومتهای ابزورد پال و مارکوس خردهروایتهایی را حول آنتن مخابرات و نقشهبرداریهای شهری میسازد که هر مخاطبی را برای لحظاتی از روایت دور میکند. از سوی دیگر کارگردان در بطن همهی این خردهروایتها مخاطب را با مقولاتی اجتماعی از جمله قلدریها در مدرسه.
خیانت، تقابل با رنج فقدان، مراحل مختلف سوگ، واپاشی روانی فرد در فیلم اسلحه سوءمصرف الکل و مواد مخدر و در نهایت ترس و سوگ جامعه پس از یک قتلعام مواجه میکند. بهنوعی در فیلم اسلحه با پکیج کاملی از تکنیکهای سینمایی و درونمایههای اجتماعی مواجه هستیم که کارگردان آنها را در روایت خود ارائه میدهد.
اما دوربین آقای کرگر در فیلم اسلحه نشان از فیلمسازی دارد که میتواند داستان را از سکون دلهره به درون هیجان یک کمدی-ابزورد ببرد. بهطور مثال به دقیقهی ۲۴ توجه کنید که دوربین مقابل جاستین قرار دارد و در میان شلفها این جاستین است که به دوربین نزدیک میشود.
در این مارپیچ فروشگاهی بهیکباره کاراکتر «دونا» در آن پن ظاهر میشود و تعقیبوگریز بدون دویدن این دو تپش قلب مخاطب و ضربآهنگ روایت را بالا میبرد. با دو برش درگیری این دو زن را شاهد هستیم که عملاً از آن سکون دلهرهآور به تقابلی کمدی از جنس خیانت و مصرف الکل ختم میشود.
در طول روایت بارها و بارها این تغییر ژانر را شاهد هستیم. بهنوعی داستان آقای کرگر روی همین تلفیقها و گذرهای ژانریست که خود را وارد ذهن دستههای مختلف مخاطبان میکند.