نام انگلیسی: To Leslie
نام فارسی: فیلم تقدیم به لزلی
محصول: ۲۰۲۲ – ایالات متحده
ژانر: درام
امتیاز: ۳ از ۴ – 〇⬤⬤⬤
مصطفی ملکی
برخی روایتها، هرچند تلخ، بوی زندگی میدهند. در این روایتها دیگر خبری از پرشهای آنچنانی در زندگی کاراکتر و زیر و رو شدن بهیکبارهی زندگی نیست. این دسته از روایتها زندگی کاراکتر را پی میگیرند و او را در مقطعی از زندگیاش دنبال میکنند. مخاطب در این بین چنان با کاراکتر همذاتپنداری میکند که گویی بخشی از آن تجربهشدههای زندگی روزمرهاش را درون او میبیند. اولین فیلم بلند داستانی آقای «مایکل موریس» در باب زنی با نام «لزلی» است.
موریس فیلم تقدیم به لزلی را از تیتراژ آغاز میکند. خاصیت تیتراژ باید همینگونه باشد؛ یا بخشی از افتتاحیهی اثر را در خود داشته باشد یا بهعنوان گرمکنندهی چشم مخاطب برای ورود به روایت اصلی تصاویری را در اختیار او قرار دهد.
تیتراژ ابتدایی فیلم تقدیم به لزلی نیز به عکسهای خانوادگی لزلی میپردازد و مخاطب بخشی از زندگی پر فرازونشیب این کاراکتر را در طول تیتراژ مشاهده میکند. اولین سکانس پس از تیتراژ به مصاحبهای ویدیویی از لزلی بازمیگردد که او برندهی ۱۹۰هزار دلار در لاتاری شده است. لزلی با خوشحالی از آیندهای میگوید که قرار است برای پسرش، «جیمز»، بسازد.
پس از این سکانس افتتاحیه بهیکباره به شش سال دیگر میرویم و لزلی در پائینترین سطح اجتماعی قرار دارد. لزلی یک دائمالخمر است و در لحظهای به شش سال بعد میرویم که او را از اتاقی که در یک مهمانسرا دارد بیرون میاندازند. اینکه چه بر سر آن همه پول آمده را مخاطب در طی روایت کمکم متوجه میشود. آقای موریس قصد ندارد مخاطب را در برابر ضربآهنگی بالا قرار دهد. در عوض همچون شان بیکر کاراکتر اصلی را در معرض واقعیت عریان زندگی قرار میدهد.
آقای موریس قصد دارد لزلی را در همان شهر زادگاه و همهی اطرافیانی که او را بهخاطر از بین بردن آن همه پول سرزنش میکنند به رستگاری برساند. اما این رستگاری از جنس هالیوود نیست. گاهی یک قدم کوچک و حتی جملات یک فرد که متفاوت از سرزنشهای اطرافیان است باعث دگرگونی کاراکتر میشود.
لزلی در دیالوگی که با آن مرد غریبه در میکده دارد چنین میگوید:«به من بگو که یه آشغال نیستم. بهم بگو زن خوبی هستم.» این جملات از زبان زنی بیرون میآيد که فقط دنبال یک روزنه است تا بتواند روی مسیر عادی زندگی قرار بگیرد.
دوربین مایکل موریس در فیلم تقدیم به لزلی وامدار شان بیکر و دیگر مستقلسازان آمریکایی است؛ انبوهی از کلوزآپها و تراولینگ که باعث آمیختگی بیشتر مخاطب با لزلی و دنیای اطراف او میشود. موریس در فیلم خود دو پرش زمانی بلند را با فیداین و فیداوت بهتصویر میکشد. اما نباید از پرشهای زمانی کوتاه او که بهخوبی مخاطب را به درون سکانسهای بعدی میکشانند گذشت.
بهطور مثال زمانی که لزلی از هماتاقی جیمز دزدی میکند با برشی مستقیم به محل کار جیمز و «درن» روی داربست یک ساختمان میرویم و پس از مکالمهای که نمیشنویم و تعجیل جیمز برای پیدا کردن لزلی، متوجه گذر زمان یکروزه میشویم. این برشهای ساده یعنی همان ایجاز سینمایی که فیلمساز بیآنکه بخواهد با اطناب بیجا و تزریق چند سکانس احساسی بیفایده فیلم تقدیم به لزلی را از تکوتا بینداز، مخاطب را در بطن روایت نگاه میدارد.
داستان فیلم تقدیم به لزلی گویی روایت نگفتهی بسیاری از ما و تجربهی تعداد دیگریست. لزلی همانقدر زنده است که همهی ما. و در نهایت بازی مانند همیشه زیبای خانم «آندرهآ رایزبرو» در نقش لزلی باعث ماندگاری بیشتر این کاراکتر میشود. رایزبرو آنقدر کاراکتر را خوب فهمیده و درک کرده که خمیدگی مفاصلاش نشان از دائمالخمری زنده در یک مستند دارند.
هر اثر ماندگاری با پکیج کاملی از روایت خوب و بازیگردانی کارگردان و نقشآفرینی بازیگران و در نهایت برشهای بهجا در ذهن مخاطب باقی خواهد ماند. شاید فیلم آقای موریس در پردهی سوم خود پایانی خوش دارد، اما اگر روایت را در کلیتاش بنگریم این پایان خوش جز همان گام سادهی کاراکتر برای رسیدن به معمولیترین سطح زندگی نیست.