نام اصلی: Miroirs No. 3
نام فارسی: فیلم آینهها شمارهی ۳
محصول: ۲۰۲۵ – آلمان
ژانر: درام
ردهی سنی: ۱۴+
امتیاز: ۴ از ۴
از «کریستین پتزولد» و سینمای او طی مرور دو فیلم اوندین و فیلم شعلهور بهطور مفصل نوشتیم؛ از حضور او و دیگران در مکتب برلین و درامهای سیاسی-اجتماعیمحور تا جدایی پتزولد و خلق روایتهایی در باب انسان، مرگ و زندگی. آقای پتزولد در اثر جدید خود نیز قرار نیست تغییر مسیر دهد. سینمای او فرم خود را گرفته و همچون روایتهای «هونگ سانگسو» فقط نیاز به مسیر روایی جدیدی دارد.
فیلم آینهها شمارهی ۳ مانند هر اثر دیگری از دنیای سینمایی این کارگردان، بهیکباره وارد زندگی یکی از کاراکترهای فیلم میشویم. شاتهای ابتدایی هم امضای ورود فیلمساز را در خود دارند و هم موتیف روان و سبک آب، مخاطب را در برابر کاراکتری سرگردان قرار میدهد که گویی قرار است درون این آب نیستی را جایگزین هستی کند.
این نگاههای مردد، پریشان و مملو از رنج هستیِ «لائورا» ادامه دارد و از این طریق دوستپسر او و سفری اجباری با دوستان دوستپسرش در برابر مخاطب قرار میگیرد. اما جان روایت زمانیست که لائورا در ماشین با نگاه خیرهی «بتی» مواجه میشود و گویی درون این خیرگی، جادویی از جنس مرگ و زندگی وجود دارد.
جز پتزولد، چه کسی میتواند با چند برش ساده و ضربآهنگی یکنواخت و حضور بازیگرانی نابازیگر در کنار یکی از کاراکترهای اصلی فیلم، چنین منطقی را درون روایت جای دهد و آن تصادف را در آن نقطه از داستان دکوپاژ کند؟
مخاطب در فیلم آینهها شمارهی ۳ مرگ را برای لحظهای به عریانترین شکل ممکن میبیند و از آنسو معاوضهی رنج فقدان با زندگی دوبارهی دختری سرگردان تبدیل به خط اصلی روایت میشود.
آقای پتزولد در روایت خود حتی برای ثانیهای مخاطب را مجبور به گوشدادن یا تماشا نمیکند. داستان ۸۰ دقیقهای او چیزی ورای داستانهای سینماست و گویی الگویی جامع برای روایتهایی است که خط باریکی میان واقعیت و فراواقعیت وجود دارد.
در دنیای آقای پتزولد، کاراکترها قرار است در مسیری اوزویی قرار گیرند. بتی، ریچارد و مکس از طریق لائورا قرار است رنج فقدان و جنون حاصل از سوگ دختر و خواهر را فراموش کنند و زندگی را بار دیگر در آغوش بگیرند.
در سوی مقابل نیز لائورا بار دیگر قرار است همچون قایقی روی آب روان اقیانوس، انگشتان خود را با کلاویههای پیانو همآغوش کند. آنچه در فیلم آینهها شمارهی ۳ مشاهده میکنیم این همزیستی کاملاً از روی اتفاق است.
شاید فقط در دنیای آقای پتزولد است که سادگی روابط انسانی بدون هیچ اغراقی در برابر مخاطب سینما قرار میگیرد. به زبان ساده باید گفت دنیای پتزولد، دنیای الگوی سینمایی است.
در فیلم آینهها شمارهی ۳، مانند چندین اثر گذشتهی آقای پتزولد، شاهد حضور خانم «پائولا بِیر» هستیم. اما در کنار این، توجه شما را به انتخاب خانم «باربارا اوئر» جلب میکنم؛ بازیگری ۶۶ ساله که آثار سینمایی شاخص بینالمللیای بازی نکرده است و انبوهی از آثار آلمانی را در مدیوم سینما و تلویزیون در کارنامه دارد. او انتخاب آقای پتزولد در نقش بتی است.
گویی تلاش چهار دههای این بازیگر با این نقش ماندگار به ثمر نشسته است و او در طول ۸۰ دقیقه تبدیل به مادری میشود که هم زندگی را دوست دارد و هم سوگ دخترش را در قلب تازه نگاه داشته است.
او در قلب فراخ خود جای بزرگی برای عشق ریچارد و مکس هم دارد. در کنار همهی اینها، بتی هنگام تماشای مادرانهی لائورا هم هیچ نوع اجباری از سر ترحمِ مادری داغدار را متوجه نگاه این دختر جوان نمیکند. گویی او مجنونیست که با تمام وجود حاضر است از طریق لائورا به زندگی عادی بازگردد.
همهی تلاش آقای پتزولد در فیلم آینهها شمارهی ۳ متوجه همین بازگشت دوباره و ساده به مسیر زندگی است. بههمین سبب است که مخاطب در فیلم آینهها شمارهی ۳ دائم در تلاش است جایی نزدیکی خانهی بتی سکنی گزیند تا هر صبح با طلوع آفتاب شاهد زندگی این زن شود. زمان در روایت جدید و نجیب فیلم آینهها شمارهی ۳ آقای پتزولد برای مخاطب بیمعنا میشود.
آقای پتزولد در اثر خود حتی نور طبیعی را نیز دستکاری یا تنظیم نمیکند. ابرها گویی تنظیمکنندههای ناگهانی شدت نور و کنتراست رنگها هستند؛ ابرهایی که بر پهنهی آسمان آبی در پشت سر کاراکترها حضور دارند و کارشان بازی با نور خورشیدیست که حتی تلاشی برای شعلهور کردن احساسات هم نمیکنند.
این احساسات حتی با آن واکنش پرخاشگرایانهی لائورا نیز غلیان نمیکند و بتی، ریچارد، مکس و همهی مخاطبان با آغوش باز و لبخند به آزمون نوازندگی او میروند؛ همینقدر ساده و سرشار از زندگی! گویی کلمات این مرور هم به پاس تصاویر آقای پتزولد قرار نیست دست از سر نگارنده بردارند…



