مدرنیسم در ادبیات آمریکا : مدرنیسم موجی فرهنگی بود که از اروپا آغاز شد و ایالات متحده را در اوایل قرن بیستم فرا گرفت. مدرنیسم با خنثی سازی بنیادی اشکال سنتی ، بیان احساس زندگی مدرن به عنوان گسست از گذشته و قراردادهای سخت و سخت آن ، بر موسیقی ، هنر و ادبیات تأثیر گذاشت. در ادبیات ، عناصر مدرنیسم موضوعی ، رسمی و سبکی هستند.
با مقاله مدرنیسم در ادبیات آمریکا با بامدادی ها همراه باشید.
مدرنیسم در ادبیات آمریکا
تخریب در سراسر جهان
در طول جنگ جهانی اول ، جهان شاهد هرج و مرج و نابودی انسان مدرن بود. مدرنیسم در ادبیات آمریکا که در طول زمان تولید شده است ، بازتاب چنین مضامین ویرانی و هرج و مرج است. اما هرج و مرج و ویرانی پذیرفته می شود ، زیرا نشانگر فروپاشی سنتهای کلاسیک تمدن غربی است.
مدرنیست های ادبی فروپاشی اشکال متعارف را جشن گرفتند. رمان های مدرنیست با وارونه سازی هنجارهای سنتی ، مانند جنسیت و نقش های نژادی ، که به عنوان مثال در “گتسبی بزرگ” ، اف. اسکات فیتزجرالد قابل توجه است ، قراردادها را از بین می برند.
آنها همچنین با شکستن عمدی قوانین نحو و ساختار ، اشکال مرسوم زبان را از بین می برند. به عنوان مثال رمان “خشم و هیاهو” ویلیام فاکنر ، با جسارت قوانین زبان را رد می کند ، زیرا فاکنر کلمات جدیدی را ابداع می کند و یک روش داستانی اول شخص ، مونولوگ داخلی را در پیش می گیرد.
تکه تکه شدن فرهنگی
مربوط به مضمون تخریب ، مضمون تکه تکه شدن است. تکه تکه شدن در ادبیات مدرنیسم موضوعی و همچنین رسمی است. طرح ، شخصیت ها ، مضمون ، تصاویر و فرم روایی خود شکسته است. به عنوان مثال ، T.S. “سرزمین های زباله” الیوت که یک زمین دفع مدرن از شهرهای متلاشی شده را به تصویر می کشد.
این شعر خود پراکنده است و متشکل از بیت ها و جملاتی شکسته است که شبیه بقایای فرهنگی و آوارگی است که گوینده (انسان امروزی) از طریق آنها موج می زند. رمان های ویلیام فاکنر ، از جمله “صدا و خشم” نیز از نظر شکلی تکه تکه است و شامل روایت های جدا از هم و غیرخطی است. ادبیات مدرنیسم از چند پاره شدن به عنوان شکلی ادبی استقبال می کند ، زیرا تقسیم واقعیت را تقویت می کند و با مفاهیم هگلی درباره کلیت و تمامیت در تضاد است.
چرخه های زندگی
مدرنیسم در ادبیات آمریکا به بازنمایی مدرنیته می پردازد ، که به تعبیر خود ، جای خود را می گیرد. مدرنیته برای ظهور باید گذشته را نابود کند. از نظر مساله ، مدرنیته باید لحظه واقعی شدن خود را نابود کند ، همانطور که در لحظه ظهور ، بخشی از گذشته می شود.
ادبیات مدرنیسم پارادوکس مدرنیته را از طریق مضامین چرخه و جوان سازی نشان می دهد. سخنران الیوت در “The Waste Land” به طور مشهور “این تکه هایی را که من در برابر ویرانه های خود شسته ام” اعلام می کند (سطر 430). گوینده باید با جمع آوری قطعات تاریخ معنا را بازسازی کند. نکته مهم ، تولد دوباره و تجدید قوا در نابودی است ، و ادبیات مدرنیسم چرخه بی پایان تخریب را جشن می گیرد ، زیرا هرگز باعث شکل گیری و خلاقیت های جدید می شود.
ضرر و تبعید
ادبیات مدرنیسم همچنین با مضامین از دست دادن و تبعید مشخص شده است. مدرنیسم حقایق متعارف و شخصیت های اقتدار را رد کرد و مدرنیست ها از دین دور شدند. در ادبیات نوگرایانه ، انسان اطمینان دارد که احساس اخلاقیات او بدل می شود. اما فردگرایی منجر به احساس انزوا و از دست دادن می شود.
مضامین از دست دادن ، انزوا و تبعید از جامعه به ویژه در رمان های ارنست همینگوی به وضوح دیده می شود ، قهرمانان اصلی آن چشم اندازهای نسبتاً نیهیلیستی از جهان را اتخاذ می کنند زیرا از جامعه بشریت بسیار محروم شده اند.
مرجع روایی
عنصر دیگر مدرنیسم در ادبیات آمریکا استفاده رایج از ضمایر شخصی است. اقتدار به موضوعی تبدیل می شود. به گفته مدرنیست ها ، دیگر راوی شخص ثالث ناشناس و دانای سوم وجود ندارد ، زیرا هیچ حقیقت جهانی وجود ندارد.
در حقیقت ، بسیاری از رمان های مدرنیست (به عنوان مثال فاکنر) دارای چندین راوی هستند ، همانطور که در بسیاری از اشعار مدرنیست (به عنوان مثال “سرزمین زباله”) سخنرانان متعددی ارائه می شوند. دیدگاه های متناقض راویان و گویندگان مختلف ، بیانگر تعدد حقیقت و تنوع واقعیت است که مدرنیسم از آنها تجلیل می کند.
مدرنیسم در ادبیات آمریکا
شر های اجتماعی
رمانهای مدرنیست موضوعات کمی راجع به مشکلات اجتماعی ، جنگ و فقر پرداخته نمی کنند. “کتاب خوشه های خشم” از جان اشتاین بک ، صریحاً خانواده هایی را نشان می دهد که درگیر مشکلات اقتصادی و نزاع ها هستند ، و این تصورات ضد و نقیض زندگی آمریکایی است که در جاهای دیگر ادبیات نشان داده شده است.
رمان های مدرنیست همچنین منعکس کننده آگاهی صریح از بیماری های اجتماعی و توانایی انسان برای ظلم است. داستان های جنگ ضد قهرمانانه ارنست همینگوی ، خونریزی در جبهه های جنگ را به تصویر کشید ، زیرا او صریحاً با وحشت جنگ برخورد می کرد. فاکنر ، به ویژه در مشهورترین رمان خود ، “کتاب خشم و هیاهو” ، همچنین نشان می دهد که انسان چقدر غیرقابل درک است ، خصوصاً با توجه به اختلافات نژادی و طبقاتی.
مطالعه ادبیات زبان انگلیسی می تواند زندگی ما را از راه هایی که هرگز تصور نمی کردیم غنی کند. فراتر از سرگرمی ساده یک داستان خوب ، خوانندگان می خواهند برای طیف وسیعی از مردم در فرهنگ ها و دوره های زمانی دلسوزی کنند. بعلاوه ، غوطه وری مداوم در هنرهای ادبی به طور کلی منجر به واژگان غنی تر و سهولت و اطمینان خاصی می شود که خواننده به تمرین آهنگسازی نزدیک شود.
پایان مقاله مدرنیسم در ادبیات آمریکا
منبع سایت مداد