صفحه اصلی > آثار رضا حقی و ادبیات جهان : آدام فیلیپس و 5 راه بهتر زندگی کردن | به قلم رضا حقی

آدام فیلیپس و 5 راه بهتر زندگی کردن | به قلم رضا حقی

آدام فیلیپس

تا حالا به این فکر کرده‌اید که اگر مسیری دیگر را در زندگی انتخاب می‌کردید، امروز کجا بودید؟ یا چرا گاهی بزرگترین لذت‌های ما در چیزهایی پنهان شده‌اند که ظاهراً “نباید” از آن‌ها لذت ببریم؟ این سوالات، دغدغه‌های مرکزی یکی از جسورترین و ظریف‌ترین متفکران معاصر در حوزه روانکاوی و فلسفه است: آدام فیلیپس.

فیلیپس، روانکاو، جستارنویس و منتقد فرهنگی برجسته بریتانیایی، با سبک نوشتاری منحصربه‌فرد خود — که گاهی بازیگوش، گاهی شاعرانه و همیشه تأمل‌برانگیز است — نگاه ما را به مفاهیم بنیادین زندگی به چالش می‌کشد. در این مقاله، به قلب اندیشه‌های او سفر می‌کنیم و به چند ایده کلیدی‌اش می‌پردازیم: نگاه متفاوت او به ناکامی، مفهوم جذاب “زندگی‌های نازیسته”، درک عمیقش از مهربانی و نقد هوشمندانه‌اش بر فرهنگ خودیاری.

بخش اول: “هنر ناکامی” – بازاندیشی در باب محدودیت‌ها و امیال

بیایید با یکی از ایده‌های مرکزی آدام فیلیپس شروع کنیم که در نگاه اول شاید کمی متناقض به نظر برسد: «هنر ناکامی». ما معمولاً ناکامی را چه می‌بینیم؟ یک حس بد، یک مانع، چیزی که باید به هر قیمتی از آن دوری کرد. فرهنگ مدرن نیز ما را در یک مسابقه دائمی برای رسیدن به رضایت فوری و فرار از هر نوع سختی و محدودیت قرار داده است.

اما آدام فیلیپس این معادله را برهم می‌زند و می‌گوید: صبر کنید! شاید ناکامی آن‌قدرها هم بد نباشد. او معتقد است ناکامی نه تنها بخشی اجتناب‌ناپذیر از زندگی، بلکه عنصری ضروری و سازنده برای رشد روانی و داشتن یک زندگی اصیل است.

آدام فیلیپس این نگاه رایج که ما باید همیشه به دنبال ارضای فوری امیالمان باشیم را به چالش می‌کشد. از دید او، وقتی یاد می‌گیریم ناکامی را تحمل کنیم، در واقع فضایی برای رشد خودمان باز می‌کنیم. این تحمل به ما کمک می‌کند تا با واقعیت‌های زندگی، با محدودیت‌هایمان و با این حقیقت که نمی‌توانیم همیشه به همه‌چیز برسیم، کنار بیایم. این پذیرش محدودیت‌هاست که می‌تواند سرچشمه خلاقیت و درک عمیق‌تر از خودمان شود. وقتی نمی‌توانیم راه ساده و مستقیم را برویم، مجبور می‌شویم راه‌های جدیدی پیدا کنیم، فکر کنیم و در نهایت، شاید به چیزی فراتر از آنچه در ابتدا تصور می‌کردیم، دست یابیم.

هانا آرنت و کتاب توتالیتاریسم
بیشتر بخوانید

این ایده ریشه‌های عمیقی در روانکاوی، به‌ویژه در نگاه به دوران کودکی دارد. فیلیپس، با الهام از متفکرانی چون دونالد وینیکات، در کتابی مانند «درباره بوسیدن، قلقلک دادن و حوصله سر رفتن» به این نکته اشاره می‌کند که تجربیات اولیه ناکامی در کودکی، نقشی کلیدی در شکل‌گیری شخصیت ما دارند. کودکی که یاد می‌گیرد برای رسیدن به خواسته‌اش کمی صبر کند، در واقع در حال توسعه ظرفیت روانی خود برای مواجهه با دنیای واقعی است. این ناکامی‌های کوچک و قابل مدیریت، به کودک کمک می‌کنند تا بفهمد دنیا همیشه طبق میل او نمی‌چرخد و این، به جای آنکه مخرب باشد، به او قدرت می‌بخشد.

آدام فیلیپس معتقد است اگر دائماً از ناکامی فرار کنیم، در واقع داریم از زندگی کردن فرار می‌کنیم. او با این جمله تکان‌دهنده ما را به فکر وامی‌دارد:

“چیزی که ما را ارضا نمی‌کند، به همان اندازه مهم است که چیزی که ارضا می‌کند.”

این جمله به این معناست که ناکامی‌ها به ما نشان می‌دهند چه چیزی برایمان مهم است، امیالمان کجا قرار دارند و چقدر ظرفیت برای تحمل و رشد داریم. پس شاید دفعه بعدی که با یک ناکامی مواجه شدید، به جای جستجوی راه فرار، کمی مکث کنید و از خود بپرسید: این ناکامی چه چیزی را به من می‌آموزد؟ اینجاست که “هنر ناکامی” معنا پیدا می‌کند: تبدیل یک تجربه بالقوه منفی، به فرصتی برای شناخت عمیق‌تر خود و جهان.

بخش دوم: “زندگی‌های نازیسته” – مواجهه با امکان‌های از دست رفته

یکی دیگر از مفاهیم بسیار جذاب و تأمل‌برانگیز در اندیشه آدام فیلیپس، «زندگی‌های نازیسته» (The Unlived Life) است. فیلیپس در کتاب تحسین‌شده خود، «جاماندن: در ستایش زندگی نازیسته»، به این ایده می‌پردازد که همه ما در کنار زندگی‌ای که واقعاً داریم، زندگی‌های دیگری را نیز در ذهن و خیال خود حمل می‌کنیم؛ آن مسیرهایی که نرفتیم، آن انتخاب‌هایی که نکردیم و آن نسخه‌هایی از خودمان که هرگز نشدیم.

شاید فکر کنید این “زندگی‌های نازیسته” فقط منبع حسرت و پشیمانی هستند: “اگر فلان رشته را خوانده بودم…”، “اگر با آن شخص ازدواج کرده بودم…”، “اگر آن پیشنهاد کاری را قبول کرده بودم…”. فیلیپس اما نگاهی متفاوت دارد. او حسرت را انکار نمی‌کند، اما پیشنهاد می‌کند به جای غرق شدن در دریای “ای کاش”ها، این زندگی‌ها را به عنوان بخشی جدایی‌ناپذیر از هویت و امکانات بالقوه خودمان بشناسیم.

ادبیات مکزیک: سفری به قلب فرهنگ و کلمات
بیشتر بخوانید

از دید آدام فیلیپس، این زندگی‌های دیگر، خیال‌بافی‌های بی‌اهمیت نیستند. آن‌ها اغلب بازتاب‌دهنده امیال عمیق، ترس‌ها و بخش‌های سرکوب‌شده وجود ما هستند. وقتی به زندگی‌ای فکر می‌کنیم که می‌توانستیم یک هنرمند باشیم اما نشدیم، این فقط یک حسرت ساده نیست؛ این ممکن است نشان‌دهنده یک میل سرکوب‌شده به خلاقیت، یا ترسی عمیق از شکست در مسیر هنری باشد. شناخت این زندگی‌های نازیسته مانند یک آینه عمل می‌کند و به ما کمک می‌کند تا خودمان را بهتر بفهمیم.

نکته کلیدی اینجاست که فکر کردن به این زندگی‌ها، می‌تواند به ما در درک بهتر انتخاب‌های فعلی‌مان کمک کند. وقتی می‌پذیریم که هر انتخابی به معنای از دست دادن امکان‌های دیگر است، شاید با اضطراب کمتری انتخاب کنیم و بیشتر قدردان مسیری باشیم که در آن هستیم. به قول خود فیلیپس:

“زندگی‌هایی که زندگی نمی‌کنیم، زندگی‌هایی را که زندگی می‌کنیم، شکل می‌دهند.”

این “زندگی‌های نازیسته” به جای اینکه منبع دائمی ناامیدی باشند، می‌توانند به زندگی فعلی ما غنا و معنا ببخشند. فیلیپس ما را تشویق می‌کند که با این بخش از وجودمان گفتگو کنیم، نه اینکه آن را انکار یا سرکوب کنیم. آن‌ها بخشی از داستان ما هستند و پذیرش این گستره از امکانات، خودِ زندگی را پربارتر می‌کند.

بخش سوم: “علیه خودیاری” – در ستایش مهربانی و پذیرش پیچیدگی

می‌رسیم به یکی از چالش‌برانگیزترین جنبه‌های اندیشه آدام فیلیپس: نقد او بر فرهنگ خودیاری (Self-Help). امروزه بازار کتاب‌های موفقیت و کارگاه‌های بهبود فردی بسیار داغ است. همه جا صحبت از این است که چطور “بهترین نسخه خودمان” شویم. فیلیپس اما با دیده تردید به این موج نگاه می‌کند.

آدام فیلیپس معتقد نیست که تلاش برای بهتر شدن بد است، اما می‌گوید این فشار دائمی برای “بهبود خود” می‌تواند بسیار مخرب باشد. چرا؟ چون اغلب این پیام را به ما می‌دهد که ما همین الان، همین‌طور که هستیم، “کافی” نیستیم. این نگاه ما را دچار اضطراب و احساس بی‌کفایتی دائمی می‌کند. فیلیپس در آثاری چون «عاقل شدن» و «لذت‌های ممنوع‌نشده» استدلال می‌کند که شاید “عاقل بودن” به معنای رسیدن به یک ایده‌آل بی‌نقص نیست، بلکه به معنای پذیرش پیچیدگی‌ها و تناقضات درونی خودمان است.

در مقابل این فشار برای کمال، فیلیپس مفهوم «مهربانی» (Kindness) را مطرح می‌کند. اما مهربانی از دید او، فقط یک رفتار مؤدبانه نیست؛ یک موضع‌گیری عمیق روانشناختی است. مهربانی فیلیپسی یعنی:

  • پذیرش آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران.
  • درک اینکه همه ما موجوداتی ناقص، گیج و گاهی متناقض هستیم.
  • دست برداشتن از قضاوت‌های سفت و سخت و باز کردن فضا برای شفقت.
تحلیل نمایشنامه مکبث: شاهکاری از شکسپیر که هنوز هم تکان‌دهنده است
بیشتر بخوانید

آدام فیلیپس به ما یادآوری می‌کند که روان انسان و زندگی، ساده نیست. فرهنگ خودیاری اغلب به دنبال راه‌حل‌های سریع و جهانی است: “۵ قدم تا خوشبختی”. اما چنین دستورالعمل‌هایی وجود ندارد. او ما را تشویق می‌کند که به جای جستجوی پاسخ‌های قطعی، سوال‌های بهتری از خودمان بپرسیم و با کنجکاوی و شفقت، به کاوش در دنیای درون خود ادامه دهیم.

بخش چهارم: سبک منحصر به فرد و تأثیرگذاری آدام فیلیپس

چیزی که آدام فیلیپس را از بسیاری دیگر متمایز می‌کند، فقط محتوای اندیشه‌هایش نیست، بلکه سبک بیان آن‌هاست. نوشته‌های فیلیپس اغلب شاعرانه، گزین‌گویانه (Aphoristic) و تحریک‌آمیزند. او استاد بازی با کلمات است و جملاتش خواننده را به فکر وامی‌دارند، نه اینکه پاسخی آماده به او بدهند.

آدام فیلیپس خودش را بیشتر یک “مقاله‌نویس” می‌داند تا یک نظریه‌پرداز سیستماتیک. او ترجیح می‌دهد سوال بپرسد تا جواب بدهد. تأثیر فیلیپس فراتر از اتاق درمان و محافل آکادمیک رفته و الهام‌بخش بسیاری از هنرمندان و نویسندگان بوده است. او به ما یادآوری می‌کند که روانکاوی فقط مجموعه‌ای از تکنیک‌ها نیست، بلکه راهی برای اندیشیدن درباره زندگی است.

نتیجه‌گیری: زندگی بهتر، نه لزوماً خوشحال‌تر

آدام فیلیپس با زیر سوال بردن پیش‌فرض‌های ما درباره موفقیت، ناکامی و خوشبختی، دعوتی رهایی‌بخش را مطرح می‌کند. او از ما می‌خواهد که پیچیدگی‌های خود را در آغوش بگیریم، با زندگی‌های نازیسته خود گفتگو کنیم و مهربانی را جایگزین فشار بی‌پایان برای کمال کنیم. شاید مهم‌ترین پیام او این باشد که به ما می‌آموزد چطور “بهتر زندگی کنیم، نه لزوماً خوشحال‌تر”. و این، در دنیای امروز، خود یک انقلاب است.

گردآورنده رضا حقی

دیدگاهتان را بنویسید

پنج + 1 =