فیلم توتِم : آنچه ساختار سینمای کلاسیک و بهنوعی قصهمحور و دارای سه پرده را دچار شکست میکند، رویکرد سینمای نو به روایت است. در سینمای نو گاه فیلمساز یقهی مخاطب را میگیرد و او را وارد چند ساعت از زندگی یک خانواده میکند و طی این مدت بدون اینکه قرار باشد نقاط عطف در دقیقهای خاص ما را به درون بخش دیگری از روایت ببرند، این خود زندگی و مکالمات روزمرهی کاراکترهاست که باعث شکفتن روایت میشود.
نقد فیلم توتِم
خانم «لیلا آویلس» در فیلم جدید خود با نام فیلم توتِم قرار است ما را وارد چنین فضایی کند. آویلس در سال ۲۰۱۸ با فیلم «کلفت هتل» خود را همچون سینماگری که میتوان به آیندهی او امیدوار بود نشان داد. حال پس از ۴ سال در سفری به بلندای زندگی و گذران چند ساعت در خانوادهای مکزیکی قرار است وداع با هستی را در قاب خود بیاورد.
خانم آویلس روایت خود را با «سول» و مادرش در یک فروشگاه آغاز میکند که در حال خرید برخی وسایل برای جشن تولد امشب هستند. دوربین روی دست او از همان ابتدا با سادگی و در تنوعی از زاویههای دوربین سول را مرکز روایت خود قرار میدهد.
بیشتر بخوانید : نقد فیلم نقشهی خانوادگی
پس از اینکه زنگ در خانه به صدا در میآید و سول پیشاپیش مادر وارد میشود، گویی روایت نیز در همین نقطه قرار است بایستد و از درون راهروهای خانه، آشپزخانه، اتاقهای خواب و در نهایت حمام چیزی را جستوجو کند. دوربین کارگردان در این خانه دیگر آرام و قرار ندارد. گاه از طریق نگاهها و سرک کشیدنهای سول خانوادهی پدری را نظاره میکند و گاه کمی ارتفاع خود را بالا میآورد و از دید عمهها و پدربزرگ قرار است آن چیز را برای مخاطب عیان کند.
پدر سول سخت مریض است و در اتاقی بههمراه پرستار شبانهورزیاش درد میکشد. دوربین خانم آویلس گهگاه پشت این در میرود و دردها و نالههای پدر را در قابهایی که سایه بیشتر از نور خود را نشان میدهد تصویر میکند. سول اما برای دیدن این دردها قرار نیست اجازهی دیدن پدر را داشته باشد. به بخشی از دیالوگ ابتدایی فیلم بین سول و مادرش توجه کنید که چگونه این دختر خردسال آرزو کرده پدر هیچگاه نمیرد.
بیشتر بخوانید : نقد فیلم درون پوستهی پیلهی زرد
کارگردان در ادامه آن چیز پنهان را بغض فروخوردهی این خانواده تصویر میکند. بغضی که همه از آن فراری هستند و آماده میشوند آن را تبدیل به خندههای لحظهای در جشن تولد بیستوهفتسالگی برادر، همسر و پدر کنند. اما سول لحظهبهلحظه بیصبر میشود و دائم به اینسو و آنوسو سرک میکشد. گاه به عمهی خود در شستن سر کمک میکند و گاه به انباری میرود و از پشت یک خمره کمی شرابی که رنگ خون دارد مینوشد. سول گویی دیگر توان ندارد که خود را برای بدرقهی همیشگی پدر آماده کند.
خانم اویلس در جایی از فیلم سول را در برابر هوش مصنوعی قرار میدهد و با پیشزمینهای از بیقراری این دختر کوچک که مقابل ما قرار داده باعث میشود سول سوالی را با مضمون «دنیا کی تموم میشه؟» از هوش مصنوعی بپرسد. این سکانس ویرانگر گویی مخاطب را در آتشی گداخته از رنج فقدان، ترس از فقدان و دلتنگی باقی میگذارد و شاید ادامهی فیلم با همهی آن سر و صداها و هیاهوی شادمانهی مملو از بغض اطرافیان این آتش را گداختهتر میکند.
معجزهی فیلم خانم اویلس از جنس زندگیست. او اثر خود را در جملهای که «تونا»، پدر سول، در پاسخ به درخواست یکی از همراهان که از او آرزویاش را در شب تولد میپرسد خلاصه میکند؛ «آرزوم اینه که آرزویی نمونه». این جمله گامهای سنگین مرگ هستند که نزدیک و نزدیکتر میشوند.
خانم آویلس در درستترین جای ممکن نور روز را به درون اتاق خالی تانو در فردایی که شاید چند ماه، شاید روز بعد و شاید هفتهی بعد از تولد توناست میآورد و یکی از غمگینانهترین طلوعها را در سکوتی مرگبار با رقص عقرب در درز دیوار تصویر میکند. فیلم توتِم همانقدر که از زندگی میگوید، بههمان نسبت مخاطب را در طول ۹۰ دقیقه دچار ویرانی مرگ، ترس و گمگشتگی میان هستی و نیستی میکند.
بیشتر بخوانید : نقد فیلم سالتبرن
نام اصلی: فیلم Tótem
نام فارسی: فیلم توتِم (حرز بومیان قبیلهی آنیشینابه. آنها اعتقاد دارند که این ستون چوبی کندهکاریشده آنها را از شر ناملایمات و بدیها حفظ میکند. توتم را اروپاییها از آنها گرفتهاند)
محصول: ۲۰۲۳ – مکزیک، دانمارک، فرانسه
ژانر: درام
امتیاز: ۴ از ۴ – ⬤⬤⬤⬤
مصطفی ملکی