نام انگلیسی: Highest 2 Lowest
نام فارسی: فیلم از عرش به فرش
محصول: ۲۰۲۵ – ایالات متحده
ژانر: هیجانانگیز
ردهی سنی: ۱۳+
امتیاز: ۰ از ۴
از هر زاویهای که به این موضوع بنگریم، در نهایت به این نتیجه میرسیم که بازسازی «فیلم بهشت و جهنم» کوروساوا در سال ۲۰۲۵، توسط یک کارگردان آمریکایی، تلاشی ناموفق و سطحیست. «اسپایک لی» در این سال، چنین بازسازیای را ارائه داده است.
سینمای او در دهههای ۱۹۸۰، ۱۹۹۰ و ابتدای دههی ۲۰۰۰، پرشور، نجیب و گاه با کمدیهای امضادار همراه بود؛ آثاری که نشان میدادند لی دغدغهی روایتگری دارد. اما در این بازسازی، او گویی همچنان درگیر توهم جنگ نژادیست؛ توهمی که در فضای ووکیسم، باورهای او را به شکلی تحمیلی به جامعهی آمریکایی منتقل کرده است.
اسپایک لی فیلمسازی قصهپرداز است و در آثار متنوعی چون «فیلم نفوذی»، «بهترین بلوز» و «ساعت بیستوپنجم» نشان داده که توانایی روایت در ژانرهای مختلف را دارد. اما بازسازی جدید او چیزی جز اثری آشفته و فاقد انسجام نیست.
او روایت را از پنتهاوس مردی ثروتمند و قدرتمند در صنعت موسیقی با نام «دیوید» آغاز میکند. شروع فیلم از عرش به فرش آنقدر ضعیف و بیرمق است که مخاطب پس از مکثی کوتاه، در ادامهی تماشای آن دچار تردید میشود.
در هیچ نقطهای از روایت، شخصیتپردازی قابل توجهی دیده نمیشود؛ موسیقی متن، موقعیتپردازی و حتی تدوین نیز فاقد دقت و ظرافتاند. مشکل اصلی فیلم از عرش به فرش، گنجاندن تمام شعارهای ذهنی کارگردان درون آن است؛ شعاریگراییای که در تمام صحنهها و پلانها ادامه مییابد.
در بخش بازیگری، در بازسازی لی با «دنزل واشنگتن» مواجه هستیم؛ بازیگری که در این نقش، حتی از ارائهی یک لبخند ساده نیز ناتوان است. شاید هر بازیگر دیگری نیز در چنین شرایطی عملکردی مشابه داشت. مشکل نه از واشنگتن است و نه صرفاً از لی؛ بلکه از تفکری نشأت میگیرد که در پس این روایت شکل گرفته و همچنان در سایهی آشوب زیست میکند.
در این میان، بازیگرانی چون «جفری رایت» نشان میدهند که با هدایت درست، میتوانند کنشهایی دقیق و تأثیرگذار مقابل دوربین داشته باشند. اما اگر کارگردانی چون لی آنها را بدون هدایت رها کند، حتی یک پلان بداهه نیز قدرت لازم را نخواهد داشت.
در فیلم از عرش به فرش، سیاهپوستان در پنتهاوس نیز علیه افسر پلیس سفیدپوست موضع میگیرند. پلیس سفیدپوست، احمقترین کاراکتر فیلم از عرش به فرش است و فضای شهری نیویورک، از بالا تا پایین، تحت سلطهی سیاهپوستان تصویر میشود.
این پرسش مطرح میشود که داستان لی دقیقاً کجاست؟ گویی اجتماع سیاهپوستانی که او تصویر میکند، همچنان در شعارهای مالکم ایکسی باقی ماندهاند؛ در حالی که تجربهی ریاستجمهوری را نیز پشت سر گذاشتهاند. در چنین شرایطی، دیگر پلات قابل اعتنایی جز حمله به شاهکارهای سینمایی باقی نمیماند.
در پایان باید گفت: اسپایک لی، نساز! در قیاس با شاهکارهای سینمایی، اثر تو چیزی جز یک شکست تاریخی نخواهد بود. برای درک بهتر این ناکامی، شاید بهتر باشد نگاهی بیندازیم به آثاری خلاقانه چون «فیلم گناهکاران» یا «فیلم ماتحت سیاه مارینی»؛ آثاری که نشان میدهند چگونه میتوان روایت نژادی را با ظرافت، خلاقیت و عمق انسانی به تصویر کشید.

 
								


 
                             
                             
                             
                 
                 
                 
                