فیلم اکولایزر ۳ : در مرور بسیاری از آثار سینمای اکشن بارها و بارها به سال ۲۰۱۴ و ظهور دو اثر در سینمای اکشن هالیوود اشاره کردیم؛ جان ویک و اکوآلایزر. این دو اثر از همان ابتدا لاجرم به موازات یکدیگر حرکت میکردند و بهنوعی برادران دوقلوی اکشن جریان اصلی محسوب میشدند که سایهی ضخیم کودکانههای سیزده سالهی هالیوود را نازکتر میکردند.
نقد فیلم اکولایزر ۳
اما مسیری که آنتوآن فوکوآ پیمود با آنچه چد ستاهلسکی از سر گذراند همانند دو دنیای متفاوت بود. ستاهلسکی به اثر خود همچون فرزندی تازهمتولدشده میاندیشید و طی ۷ سال آن را تبدیل به یکی از بزرگترین فرنچایزهای اکشن تاریخ سینما کرد.
اما فوکوآ صرفاً اکشنی در دنیای سرگرمی به مخاطب ارائه میداد و در کنار آن به آثار دیگرش در همین سینما میپرداخت. راز موفقیت یک اثر در ساختار فرنچایز به اهمیتیست که خالق آن اثر متوجه مخلوق خود میکند که اکوآلایزر همچون کودکی متولدشده از تعهدهای متعدد فوکوآ بود و در گوشهای رها شده بود.
«روبرت مککال» در همان ۲۰ دقیقهی ابتدایی فیلم اکولایزر ۳ اول تأثیر خود را روی مخاطب اکشن گذاشت و همین باعث شد تا فوکوآ چشماناش از این موفقیت بدرخشند و وادار به ساختن ادامههایی برای اثر خود شود. اما اکوآلایزر او طی این سالها بهطور کامل زیر سایهی موفقیت جان ویک بود و گویا اهمین امر باعث شده تا فوکوآ در فیلم سوم بهجای قدرت بخشیدن به درام وارد استفاده از حربهها شود.
یکی از این حربهها رابطهی عاطفی مخاطب با فیلم «مردی در آتش» و زوج بازیگری دنزل واشنگتن و داکوتا فنینگ است که از همان شروع پیشتولید باعث عطش بیشتر مخاطب شد. اما زمانی که وارد روایت میشویم بیش از هر چیزی از بیروایتی فوکوآ و باریبههرجهت بودن کاراکترها شگفتزده میشویم. فوکوا بهخیال خود سعی دارد محیط را عوض کند و مککال را به درون شهرستانی کوچک در ناپل بفرستد و از طریق رابطهی او با مردمان محلی مخاطب را در برابر یک نئووسترن قرار دهد.
فوکوآ در سینمای اکشن ید طولایی دارد و حداقل میتوان به شم او در این سینما احترام گذاشت. در فیلم سوم زمانی که به سکانسهای مملو از هیجان و اکشن فیلم توجه میکنیم، شاهد هستیم که کارگردان چقدر خوب موقعیتشناسی کرده و در هر کدام از این صحنهها مخاطب را دچار هیجانی فزاینده میکند.
اما آیا صرفاً همین نقطهشناسی هیجان کافیست؟ این مخاطب طی فیلم اول کاراکتر مککال را پذیرفته و بهنوعی در دنیای سینمای اکشن به توانایی او ایمان دارد. فوکوآ در فیلم سوم و در شخصیتپردازی کاراکترهای مکمل تقریباً هیچ کار مثبتی نکرده است. او گویی در یک شهر کوچک در دنیای وسترن قرار دارد و سعی دارد برخی کاراکترها را در این شهر پررنگکند و از طریق آنها مککال را وادار به واکنش علیه نیروهای شرور کند.
اما این کاراکترها همه کاغذی هستند. مخاطب نیاز دارد تا همچون دختران روسی فیلم اول با کاراکترهایی مواجه شود که رنجی مضاعف را در زندگی خود از سر میگذرانند، ولی آقای فوکوآ این کار را نمیکند. گویی او سرگرم پروژهی دیگری بوده و در خلال تولید آن به این اثر هم سرک میکشیده. به کاراکتر شرور اصلی فیلم توجه کنید که چگونه شبیه یک عروسک بیدستوپا و بدون هیچ روحی درون کالبدش در برابر مککال قرار میگیرد.
آقای فوکوآ باید بداند که مخطب اکشنی که در برابر اثر مینشیند در سال ۲۰۲۳ آثاری بهمراتب قدرتمندتر از چیزی دیده که او مقابلاش قرار داده است. فیلم اکوآلاایزر ۳ همان اکشن میانهای است که همچنان نان فیلم اول خود را میخورد و اگر قرار است این روند نزولی ادامه داشته باشد، بهتر آن است که این فیلم را پایانی بر داستان مککال و کلانتر شهر بیکلانتر بدانیم.