نام انگلیسی: فیلم She Rides Shotgun
نام فارسی: فیلم او صندلی جلو مینشینه
محصول: ۲۰۲۵ – کشور آمریکا
ژانر: درام جادهای، هیجانانگیز، جنایی
ردهی سنی: ۱۶+
امتیاز: ۲ از ۴
مصطفی ملکی
احتمالاً قبل از این اثر فیلم «آرامش با اسبها» را از آقای «نیک رولند» تماشا کرده باشید. در آن اثر نیز با پدری سر و کار داشتیم که بین دو راهی فرزند و خانواده و گروه تبهکاری که با آنها همکاری دارد مانده بود. آقای رولند در فیلم او صندلی جلو مینشینه نیز سعی دارد آن پلات را بهگونهای دیگر در برابر چشم مخاطب قرار دهد. اینبار او از طریق کاراکتر «نیتن» و دختر کودکش، «پالی»، وارد این مسیر شده است.
فیلم او صندلی جلو مینشینه آقای رولند را از هر زاویهای که بنگریم گویی نمونهی پدر و دختری فیلم «لئون» آقای «لوک بسون» است. او در این اثر تا جایی که میتواند همانند ساختار نوآرها پیش میرود و سعی دارد در دنیای پیش روی مخاطب همهچیز را خاکستری جلوه دهد. باید گفت که آقای رولند در این زمینه کاملاً موفق عمل کرده و باعث شده مخاطب از دام خیر و شر مطلق روایتهای معمول داستانی رها شود.
فیلم او صندلی جلو مینشینه از همان ابتدا با تکانههای دوربین مخاطب را درگیر فضای وسیع پیرامون کاراکترها میکند و نشان میدهد که شهرها و مردمان آنها نقش مهمی در پیشبرد روایت دارند. همین اتفاق هم رخ میدهد و فضای شهری در کنار رخدادهای روایت مخاطب را درگیر میکنند.
کارگردان فیلم او صندلی جلو مینشینه تا جایی که میتواند پیچشهای روایی را در ناگفتههای داستانی قرار میدهد؛ آنجا که در ابتدای روایت پدر بهدنبال دختری میرود که چشمانتظار مادر است و در ادامه دختر متوجه قتل مادر و ناپدری میشود. در پردهی اول این چرخشهای داستانی کاملاً تصادفی رخ میدهند و آنچه در فیلم میبینیم تأثیر آنها روی عملکرد کاراکترها در برابر یکدیگر است.
بههمین سبب است که در دقیقهی ۴۱ فیلم او صندلی جلو مینشینه قاب زیبای «خندهی شیطانی پالی» روی صفحه نقش میبندد. اینکه کارگردان چند برداشت برای رسیدن به این خندهی ماندگار سینمایی صرف کرده مهم نیست، مهم آن است که توانسته در بهترین زمان ممکن آن را فریز کند.
اما اهمیت لبخند در این است که پس از آن با نوعی همدلی بین دختر و پدر مواجه میشویم که گویی طی آن پالی همهی نیتن را بهعنوان پدری که تازه از زندان رها شده میپذیرد و سعی دارد همچون بادیگاردهای دلیجانها در غرب وحشی روی صندلی شاگرد ماشینهای سرقتی پدر بنشیند و تا انتهای مسیر حرکت کند. پس از این سکانس که سکانس درخشان پمپ بنزین رخ میدهد و تصویر آقای رولند و ترانهی گروه «آندرورلد» در درستترین زمان ممکن روی هم سوار میشوند و روایت را وارد فاز جدید خود میکنند.
همانطور که در ابتدای این متن اشاره کردیم آقای رولند در ساختار کلی روایت خود سعی دارد لئونی جدید را به مخاطب ارائه دهد و اینبار پالی را بهجای ماتیلدا ( ناتالی پورتمن ) قرار دهد و لئون را از آن قاتل افسانهای تبدیل به نیتی تازه از زندان گریخته کند.
بهنوعی او سعی کرده روایت را برای مخاطب سال ۲۰۲۵ بیشتر و بیشتر رئالیستی جلوه دهد. اما مشکل آنجاست که او در پردهی سوم و بهخصوص سکانسهای درگیری و پایانی با سموئل هاورز عنان کار را از دست میدهد و اثرش را تبدیل به اکشنی بیبخار میکند که حتی طراح اکشن خوبی هم ندارد.
شاید مشکل آنجاست که لوک بسون در فیلم لئون آن قدرت ملودرام پایانی را از شخصیتپردازی خوب و موقعیتشناسی ژانری فیلمش دارد و آقای رولند همهی این ابزار را در اختیار دارد اما زیادهخواه ژانری-مستقل است. بهنوعی میتوان اینگونه بیان کرد که آقای رولند قابهای مستندوار خود را فدای گیرایی روایت در پردهی پایانی نمیکند و همین سبب میشود که اثر او در پردهی سوم تبدیل به لئونی رنگورو رفته و خائن به پردهی اول و دومش لقب بگیرد.