نمایشنامه تسخیرشدگان یکی از طولانی ترین نمایشنامه های آلبر کامو، نویسنده مشهور الجزایری-فرانسوی است که در واقع اقتباسی دراماتیک از رمان قدرتمند و استثنایی فئودور داستایوفسکی، کتاب شیاطین (همچنین تحت عنوان The Possessed) ترجمه شده است.
کامو در این اثر «جریان های زیرین کتاب» شیاطین را دنبال کرد تا از کمدی طنز به درام و سپس به تراژدی حرکت کند.
درباره نمایشنامهی تسخیرشدگان
یکی از مهم ترین شخصیت های رمان «تسخیرشدگان» کامو که بدون شک بسیار تحت تأثیر افکار او بوده، الکسی کریلوف است. شخصیتی که کامو در کتاب افسانه سیزیف نیز از او صحبت می کند.
کیریلوف که به تازگی با کمک استاوروگین از آمریکا بازگشته است، یک سوال در ذهن دارد: “چرا مردم جرات خودکشی را ندارند؟” به گفته کریلوف، کسی که «جرأت میکند و خودکشی میکند خداست». و به همین دلیل است که او می خواهد خدا شود، اما شخصیت جن زده دیگر داستان، پیوتر، از این دیدگاه سوء استفاده می کند و کیریلف را تشویق می کند تا در راستای اهدافش خدایی شود.
همانطور که گفته شد همه در این داستان تحت تاثیر استاوروگین هستند. کسی که یک رهبر واقعی است. او فردی باهوش، منحصر به فرد، مستقل، مرموز و کاریزماتیک است که شبیه مسیح است اما در عین حال بار سنگینی از گناه را به دوش می کشد که سرنوشت او را تعیین می کند.
اعتراف استاوروگین به کشیش نقطه عطف کتاب است که کامو آن را در جای درست نمایشنامه قرار داده است.در مورد هر یک از شخصیت های داستان می توان بسیار نوشت و گفت. برای اطلاعات بیشتر پیشنهاد می کنیم به مقدمه رمان شایطین مراجعه کنید.
در اینجا قصد داریم در مورد نمایشنامه فاتح کامو صحبت کنیم که به خوبی نکات مهم و زمان خواندن آن را انتخاب کرده و به آن اشاره کرده است.بازی نمایشنامه تسخیرشدگان بسیار کوتاه تر و ساده تر از رمان شیاطین است و فقط موضوعات کلی و گفتگوهای مهم را منعکس می کند.
پیشنهاد ما این است که ابتدا رمان شیطین را بخوانید تا با شخصیت ها و داستان بزرگتر آشنا شوید و سپس به نمایشنامه بیایید. یا می توانید این دو کتاب را با هم بخوانید. سادهسازیهای کامو در این نمایشنامه به خواننده این امکان را میدهد که رمان پیچیده و گسترده شیاطین را بهتر درک کند، اما اگر مستقیماً به سمت نمایشنامه بگذرید، درک جنبههای مختلف کتاب بسیار دشوار خواهد بود.
بریدهای از متن نمایشنامهی تسخیرشدگان
خود ویرگینسکی بهم گفت. اون خودش زنش رو به عقیده و آیین ما درآورد. قانعش کرد که آدم یه موجود آزاده، یا باید آزاد باشه. خب، زنش هم خودش رو از قید و بندها آزاد کرد و بعدش به ویرگینسکی گفت که دیگه نمیخواد شوهرش باشه و به جاش میخواد با کاپیتان لبیادکین ازدواج کنه.
میدونی وقتی ویرگینسکی این حرفها رو از زنش شنید به اون چی گفت؟ گفت: «عزیزم، تا به حال عاشقت بودم، از این به بعد بهت احترام میذارم.» (نمایشنامه تسخیرشدگان – صفحه ۲۳)
نه، نه، دوست خوب من، فروغ نبوغِ جاودانه باید بر همهی بشریت بتابه. بذار پای همه برهنه باشه، اما شکسپیر تا ابد زنده بمونه. (نمایشنامه تسخیرشدگان – صفحه ۲۷)
آدمها از مرگ میترسن، چون زندگی رو دوست دارن، چون زندگی خوبه، همین. (نمایشنامه تسخیرشدگان – صفحه ۵۲)
جوش نیار! هوگو یه خشتکدررفتهاس. و اما شکسپیر، موژیکهای ما که توی مزرعه کار میکنن، شکسپیر به چه دردشون میخوره. چیزی که به درد اونا میخوره یه جفت کفشه. و وقتی ما همهچیزو داغون کردیم، اونا به کفشاشون میرسن. (نمایشنامه تسخیرشدگان – صفحه ۹۳)
تو نمیتونی هیچکس رو دوست داشته باشی. تو یه آدم بیریشه و بیایمان هستی. فقط آدمایی که ریشه توی خاک دارن میتونن ایمان داشته باشن و بسازن. بقیه فقط خراب میکنن. (نمایشنامه تسخیرشدگان – صفحه ۱۱۰)
کسی که میکشد، یا نقشه میکشد که بکشد، یا میگذارد دیگران کشته شوند، غالباً خودش هم میخواد بمیرد. چنین کسی یار و همدم مرگ است. (نمایشنامه تسخیرشدگان – صفحه ۱۲۶)
به عقیدهی من، ایمان یا باید کامل باشه یا اینکه دیگه اصلاً ایمان نیست. (نمایشنامه تسخیرشدگان – صفحه ۱۷۰)
تو بدبختی، مگه نه؟ آره، بدبختی، میدونم. ما همهمون بدبختیم، ولی باید همهشون رو ببخشیم. برای اینکه بشه دنیا رو تکون داد و آزاد شد، باید بخشید، بخشید، بخشید. (نمایشنامه تسخیرشدگان – صفحه ۲۰۵)
ترجیح نمیدادی بدبخت باشی تا بزدل؟ (نمایشنامه تسخیرشدگان – صفحه ۲۱۴)
با تشکر از همراهی و توجه شما عزیزان با مجله بامدادیها