صفحه اصلی > نقد فیلم : نقد و بررسی فیلم Fair Game ( نقد فیلم بازی منصفانه )
ads

نقد و بررسی فیلم Fair Game ( نقد فیلم بازی منصفانه )

فیلم بازی منصفانه

نقد فیلم بازی منصفانه

فیلم بازی منصفانه : برای دریافت درون‌مایه‌‌ی برخی آثار سینمایی باید از زاویه‌دید کاراکتر اصلی، جنسیتی که به آن تعلق دارد، جامعه‌ای که در آن زیست می‌کند و در نهایت رخدادهایی که کاراکتر درون آن‌ها قرار گرفته به فیلم نگاه کرد. خانم «کلویی دومونت» در فیلم بازی منصفانه سعی دارد از نگاه یک زن به درون مناسبات دنیای مدرن در دل شهر نیویورک برود.

بیشتر بخوانید : زندگینامه فریدریش نیچه | نیچه که بود؟

فیلم بازی منصفانه

کاراکتر اصلی فیلم بازی منصفانه زنی با نام «امیلی» است که به‌همراه دوست‌پسر خود، «لوک»، در یک شرکت سرمایه‌گذاری و بورس در وال‌استریت مشغول به کار هستند. کارگردان از ابتدا این تعاریف را به ما ارائه نمی‌دهد و در عوض به‌سبک یکی از آثار سینمای کره با نام «سفر شبانه»، امیلی را دارای دو زندگی حرفه‌ای و شخصی تصویر می‌کند.

امیلی و لوک در ابتدای فیلم و درون یک جشن خانوادگی مشغول لذت بردن هستند و لوک در انتهای جشن از امیلی خواستگاری می‌کند، امیلی با ذوق‌زدگی می‌پذیرد و مادرش را خبر می‌کند و در نهایت آن‌ها به آپارتمان خود می‌روند. روایت زمانی که در سپیده‌ی فجر ساعت زنگ می‌خورد و این زوج از خواب برمی‌خیزند وارد دنیای خود می‌شود.

امیلی و لوک هر دو در یک شرکت به‌عنوان تحلیلگر فعالیت می‌کنند و طبق قوانین آنجا هیچ‌کس حق ندارد با همکار خود رابطه‌ی عاطفی داشته باشد و همین امر باعث شده تا آن‌ها زندگی شخصی‌اشان را جدا از محل کار ادامه دهند و در آنجا صرفاً دو همکار باشند. خانم دومونت در پرده‌ی اول اولین شوک و مهم‌ترین آن‌ها را به مخاطب وارد می‌کند.

بیشتر بخوانید: نقد انیمیشن قرار کارل (Carls Date 2023)

یکی از مدیران سرمایه‌گذاری اخراج می‌شود و شایعات مبنی بر این است که لوک جانشین او خواهد بود. امیلی با نهایت ذوق‌زدگی این خبر را به لوک می‌رساند. آن‌ها آماده‌ی شنیدن خبر از سوی رئیس هستند که در نیمه‌شب و با تماس رئیس شرکت همه‌چیز به‌ناگهان تغییر می‌کند. هنر خانم دومونت از اینجا به دل می‌نشیند. او پس از این نقطه‌ی عطف اتفاقات را از دو زاویه‌دید به تصویر می‌کشد.

فیلم بازی منصفانه

مخاطب هم در دنیای امیلی حضور دارد و هم در دنیای لوک. در اینجاست که جامعه‌‌ی مردسالار و توقعاتی که در ذهن یک مرد شکل می‌دهد با شرایطی که در زندگی لوک ایجاد شده دچار عدم تطبیق می‌شوند. لوک در این شرایط دچار نوعی فروپاشی می‌شود و به‌نوعی دیگر قادر نیست آن سلطه‌ی قدیم را در زندگی امیلی داشته باشد. از آن‌سو امیلی همان فرد سابق است و حتی گاهی سعی دارد با افراط در ابراز علاقه به لوک و انجام کارهای مورد علاقه‌ی او باعث صمیمیت بیشتر شود.

نقد فیلم چشمان بدون چهره | Eyes Without a Face
بیشتر بخوانید

خانم دومونت این دو دنیا را در پرده‌ی دوم به‌صورت کاملاً موازی در برابر مخاطب خود قرار می‌دهد و مخاطب نیز کاملاً با کاراکترها هم‌ذات‌پنداری می‌کند. مخاطب مرد در تک‌تک پلان‌ها همه‌ی آنچه در ذهن لوک می‌گذرد و واکنش‌های هیجانی او را گاه پیش‌بینی هم می‌کند.

خانم دومونت دست روی نقطه‌ی حساسی در روابط بین دو جنس مرد و زن گذاشته و سعی دارد روایت خود را حول این نقطه بسط دهد. از آن‌سو امیلی را نیز همچون کاراکتر مرکزی روایت شکوفا می‌کند و در تک‌تک پلان‌ها همراه او و واکنش‌های‌اش نسبت به اتفاقاتی‌ست که در این جامعه‌ی مردسالار برای او اتفاق می‌افتد.

بیشتر بخوانید: بیوگرافی دیوید بکهام

دوربین خانم دومونت در سرتاسر این اثر ملتهب است. به‌همین سبب است قاب‌ها خیلی نزدیک روی امیلی و لوک بسته می‌شوند و در نتیجه التهاب درونی هر کدام از این کاراکترها به‌راحتی به مخاطب منتقل می‌شود. خانم دومونت شهر نیویورک را از طریق موتیف ریل‌های دوگانه‌ی مترو تصویر می‌کند و بیش از این پیش نمی‌رود و سعی ندارد کاراکترها را در این شلوغی گم کند و حتی به مخاطب نیز اجازه نمی‌دهد چیزی بیش از خود کاراکترها را ببیند.

این یعنی هدف‌گذاری فیلم‌ساز روی کاراکترها و هدفی که دارند. فیلم بازی منصفانه یکی از آن معدود مثال‌هایی است که به‌راحتی می‌توان آن را نقطه‌ی مقابل خیل آثار پوچ جنسیتی هالیوود دانست.

نویسنده و منتقد سینما شاعر و رمان نویس حدود 15 سال تجربه نوشتن داستان کوتاه , کارگردانی و دستیار کارگردانی. و مدیر مجموعه بامدادی ها.

دیدگاهتان را بنویسید

سه + هشت =