فیلم Inglourious Basterds یک فیلم اکشن و جنگی به کارگردانی کارگردان مشهور کوئنتین تارانتینو است که در سال 2009 منتشر شد.
فیلم Inglourious Basterds روایتی تخیلی از جنگ جهانی دوم و چگونگی پایان واقعی آن است. روایتی که در آن جنگ به روشی متفاوت از تاریخی که خوانده ایم به پایان می رسد، تارانتینو خالق این داستان تخیلی در قلب تاریخ است.
با مدت زمان دو ساعت و نیم، فیلم Inglourious Basterds تقریباً مانند یک فیلم طولانی به نظر می رسد. این فیلم به طور دقیق در پنج فصل یا بخش روایت میشود که هر کدام را میتوان بهعنوان داستانهای کوتاه و روایتهای مکمل یکدیگر در نظر گرفت.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم ایرانی عصر یخبندان
انتخاب این روش زهر طول فیلم را از بین می برد و مخاطب را مشغول می کند تا متوجه گذر دو ساعت و نیم نشود.
من اخیراً دوباره به تماشای فیلم Inglourious Basterds نشستم و اکنون به جرات می توانم بگویم که این فیلم با وجود پایان صخره ای، در ردیف بهترین آثار کونتین تارانتینو قرار می گیرد. در ادامه به دلایل این ادعا و البته برخی از نقاط ضعف فیلم اشاره می کنم.
فیلم Inglourious Basterds
مهم این است که در این متن سعی می کنیم فیلم را فقط از منظر سینمایی ببینیم و نقد سیاسی به فیلم نخواهیم داشت و تمام گفته های متن دیگر مبنای سینمایی دارد و موافقیم؟ یا مخالف سیاست، دیدگاه تارانتینو، نگرش ما هیچ یهودی یا نازی در صنعت فیلم وجود نخواهد داشت. اینجا بحث مفصل دیگری است.
همانطور که گفته شد، فیلم در پنج فصل می گذرد که در نهایت به هم پیوند خورده اند. در واقع، تارانتینو سعی می کند ابتدا پیرنگ های فرعی خود را به ترتیب مرتب کند و سپس آنها را با هم ترکیب کند تا به نتیجه برسد و به این ترتیب از شلوغی فیلمش جلوگیری کند.
اما در این پنج فصل چه اتفاقی می افتد؟ همانند فیلم، این اثر را در پنج فصل بررسی خواهیم کرد.
فصل اول
نماي افتتاحيه فيلم نماي توسعه يافته از کشاورز و روستا است. شاید مهم ترین اتفاق در خط داستانی فیلم، خانه ویلا باشد.
فیلم Inglourious Basterds دو داستان مرتبط دارد. یکی در مورد تمایل شوشانا برای انتقام، و دیگری در مورد تلاش کوچک راین برای از بین بردن نازی ها یکی یکی. اتفاقات فصل اول در داستان شوشانا بسیار مهم است.
در این فصل با یکی از شخصیت های مهم فیلم آشنا می شویم. سرهنگ لاندا که به ماشین کشتار نیز معروف است، اولین شخصیت برجسته فیلم تارانتینو است.
اولین برخورد مخاطب با لاندا بسیار خوب است. ما به سرعت با او آشنا می شویم، جدیت و ابهت او را می شناسیم و مهمتر از همه در گفتگوهایش با کشاورز توانایی او را در کارش می شناسیم.
علاوه بر این، مهارت، اراده و مهارت او در میزانسن نیز نمایان است. نحوه باز کردن یک دفترچه، پر کردن خودکار با جوهر و یادداشت، یا علامت گذاری چیزی در یک دفترچه با توجه خاص، کاملاً حس دقت و مهارت را منتقل می کند که کار خوبی برای تارانتینو و بازیگر است.
علاوه بر این شروع به خوردن شیر می کند که قبلاً چندین بار در آثار مختلف آن را دیده ایم. جایی که شخصیت بدی شیر می نوشد در حالی که شیر به نوعی نماد کودکی و معصومیت است.همه موارد ذکر شده جز با بازی خوب کریستوف والتز و استفاده صحیح کارگردان از عنصر موسیقایی میسر نشد.
در واقع در این فصل شخصیت پردازی خوبی داریم که ما را با کلنل لاندا آشنا می کند. البته در پایان فیلم تارانتینو به شخصیت پردازی خوبش می زند که در ادامه به آن می پردازیم.
فصل دوم
فصل دوم حالا ما را با گروهی غیر از لاندا آشنا می کند. گروه کوچک رن با بازی برد پیت در این فصل به مخاطبان معرفی خواهد شد.
تارانتینو در این فصل توانست برد پیت را از زاویه پایین شلیک کند تا اندازه و قدرت خود را به مخاطب منتقل کند. این فیلم در نشان دادن قدرت این گروه کوچک و تبدیل آنها به تهدیدی بزرگ برای نازی ها بسیار موفق است.
فیلم Inglourious Basterds پر از شخصیت است و فیلم تا لحظات پایانی خود ادامه دارد، اتفاقی که در این فصل ها می افتد.
این تعداد زیاد شخصیت به این معنی است که تارانتینو نمی تواند به شخصیت هایش عمق مورد نیاز را بدهد.
ملاقات با هیتلر یکی از بدترین لحظات فیلم است. در مجموع، هیتلر فیلم Inglourious Basterds هیچ شباهتی به هیتلر ندارد و به نظر بدترین شخصیت فیلم است که کاملاً باور نمیکند که هیتلر است.
فیلم Inglourious Basterds
خط داستانی فیلم Inglourious Basterds تا الان می توانست قابل پیش بینی و یکنواخت شود، اما این اتفاق نمی افتد و فیلم باید به عمق و شخصیت بیشتر داستان ادامه دهد.
فیلم Inglourious Basterds نمونه موفقی از فیلمنامه ای است که با پیشروی داستان در وسعت پیشرفت می کند و در پایان همه آنها با هم جمع می شوند.
فصل سوم
فصل سوم فیلم Inglourious Basterds احتمالا شلوغ ترین فصل تا کنون است. همچنین، اولین چرخش داستانی در این فصل اتفاق می افتد که شوشانا و لاندا دوباره با هم ملاقات می کنند.
شخصیتی به نام فردریک در این فصل به داستان اضافه شده است. او نماینده سرباز آلمانی است که شاید بدون جنگ و لباس، مرد خوبی است. فردریک ممکن است یک قهرمان جنگ باشد، اما او فقط کار خود را انجام می دهد و بارها می خوانیم که او چندان خوشحال نیست.
بنابراین، او است که باید ثابت کند که همه آلمانی ها هیولا نیستند و مخاطب را به برخی رویدادها شک کند.
این یک مقطع واقعی در فیلمنامه است که در آن مخاطب این سوال را مطرح می کند که آیا سوزاندن خیس و خشک با هم کار درستی است یا خیر.
فیلم Inglourious Basterds
از طرفی بین فردریک و شوشانا علاقه ای شکل می گیرد که قطعا یک طرفه و از طرف فردریک است. در واقع شوشانا در لحظات پایانی فیلم لحظه ای برای فردریک احساس ترحم می کند.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم جنگ جهانی سوم
همه این اتفاقات همان چیزی است که در بالا به آن اشاره کردیم. داستان طبق فیلمنامه به درستی و بدون حوصله روایت می شود. فیلم توانسته تعادل خوبی بین طول و عرض برقرار کند. و این یکی از بهترین جنبه های فیلم Inglourious Basterds است.
اما نکته قابل توجه فصل سوم حضور شوشانا در دوره نازی است. جایی که چهار سال بعد دوباره با لاندا متحد می شود.
این سریال از نظر توانایی در ایجاد تعلیق و هیجان خوب عمل می کند. دوربین تارانتینو در لحظه ای که لاندا وارد اتاق می شود به خوبی کار می کند. دوربین تکان نمی خورد و در سطح شوشانا باقی می ماند و فقط قفسه سینه لاندا در قاب پایین است. این اقدام باعث می شود مخاطب احساس شوشانا را در آن زمان درک کند. چون لاندا را هم همینطور می بیند.
در این قسمت، مشخص می شود که شوشانا نقشه ای برای پس دادن نازی ها دارد. او در طول فیلم بسیار لاغر و لاغر است و هرگز بال و پر نمی دهد تا تماشاگر او را حس نکند.
فصل چهارم
در فصل چهارم فیلم Inglourious Basterds با نام عملیات کینو، با یک سرباز انگلیسی آشنا می شویم که باید به همراه دو آلمانی از گروه راین و یک بازیگر مشهور آلمانی برای عمل یک جاسوس بروند.
بسیاری از اقتباس های سینمایی تارانتینو در این دوره اتفاق می افتد. صحنه معروف فروشگاه پر از اجساد و خون.
سکانس مبارزه در میخانه نیز یکی از بهترین سکانس های فیلم است. در کنار سه جاسوس، مخاطب دائماً ترس از قرار گرفتن در معرض سرهنگ نازی را احساس می کند. پشت تمام خنده ها و بازیگوشی های سرهنگ نازی نوعی تنش و تنش در صحنه وجود دارد که حاصل یک میزانسن مناسب و کار مناسب کارگردان است.
فصل 4 نیز افزودنی خوبی به متن می دهد. محل کشته شدن سه جاسوس قرار بود بخشی از نمایش فیلم نازی ها باشد. حالا مردم باید این کار را بکنند، خطر پیدا شدن خیلی زیاد است.
اما مانند انتقام شوشانا، این یک عملیات خوب اجرا شده و با بودجه عمومی نیست که موفقیت آن دغدغه اصلی مردم است.
اگرچه مخاطب می توانست خیلی بیشتر از نظر احساسی درگیر و تحت تاثیر ناپدید شدن این سه جاسوس باشد، اما این اتفاق نمی افتد.
فصل پنجم
فصل پنجم آخرین فصل فیلم Inglourious Basterds است که با صحنهای از شوشانا آغاز میشود. این فصل همه چیز درباره او و انتقام اوست.
فصل پنجم بدون شک ضعیف ترین فصل فیلم Inglourious Basterdsاست که در نهایت منجر به پایانی ضعیف و دور از منطق روایی می شود.
در فصل 5، راندا و راین برای اولین بار با هم ملاقات می کنند، اما این ملاقات به هیچ وجه آنطور که بینندگان انتظار داشتند تماشایی نیست.
فیلم درباره باران و لاندا در یک ساعت و چهل و پنج دقیقه است. این فیلم نشان می دهد که هر یک از آنها چقدر بی رحم هستند و چقدر شغل خود را جدی می گیرند. حالا وقتی این دو با هم ملاقات می کنند، اتفاقات هیجان انگیز و جذاب تری پیش بینی می شود، اما می توان گفت این دیدار ضایع است.
فیلم Inglourious Basterds
در فصل پنجم ورق به شدت ورق می خورد و هر چقدر هم که فیلم با حوصله در روایت پیش می رود، همه چیز را در این فصل نفی می کند و در نهایت به پایانی به ظاهر ساختگی می رسد.
فیلم Inglourious Basterds منطق روایی خود را در پایان از دست می دهد. شخصیت پردازی کلنل لاندا که در بررسی فصل اول به آن اشاره کردیم، ناگهان بدون هیچ اتفاقی تغییر می کند.
در طول فیلم، او فردی باهوش، باهوش و مدبر، فداکار به کار خود و وفادار به کشورش است.
در پایان فیلم با همان هوشی که می شناسیم متوجه نقشه انفجار و نابودی باران و دوستانش می شود. اما ناگهان تصمیم گرفت با آنها همکاری کند و با مرگ هیتلر جنگ را متوقف کند.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم بی نامی
در طول فیلم، سرهنگ لاندا هرگز به عنوان فردی خودخواه و خودخواه نشان داده نمی شود. در انجام وظایفش لحظه ای تردید نمی کند و اثری از خیانت در او نیست. همچنین او بشردوستی نیست که از پایان جنگ دفاع می کند.
فیلم Inglourious Basterds
اما او ناگهان بدون ویرایش فیلمنامه به همان شخص تبدیل شد. در واقع فیلم Inglourious Basterds منطق داستان را از دست می دهد، تارانتینو شخصیت خوبی را که خلق کرده است نابود می کند. شاید چون داستان اینگونه تمام شد، موفقیت آمریکا و تارانتینو هیچ برنامه ای نداشت.
کلام آخر
فصل آخر و پایان فیلم Inglourious Basterds کاملا کودکانه است و تکالیف زیادی دارد تا ضعیف ترین قسمت فیلم باشد.در پایان باید گفت که فیلم Inglourious Basterds در نهایت نتیجه خوبی ندارد، اما جاده ای که ما را به پایان می رساند جاده خوبی است. این به ما این امکان را می دهد که بگوییم با وجود برخی نقاط ضعف، حرامزاده های Inglourious یکی از آثار خوب تارانتینو است که شاید با شاهکار بودن فاصله زیادی داشته باشد یا تمام لحظات آن در خاطره ها حک نشود، اما می توانید از تماشای آن لذت ببرید.