بیوگرافی کوتاهی از عرفان امیری
عرفان امیری متولد ۱۹ خرداد ۱۳۸۴، فارغالتحصیل مقطع دیپلم در رشتهی علوم تجربی و دانشجوی کارشناسی مهندسی پزشکی در دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهرانشمال است. در دوران خردسالی علاقه بسیاری به شعر و داستاننویسی در خود یافت.
رفتهرفته با مطالعه مجموعه داستانهای کوتاه و رمان و متمایل شدن به سمت ادبیات جهان علاقهمند به مباحث روانشناسی و فلسفه نیز شد. آثار کافکا، آلبرکامو، داستایوفسکی و بزرگان اهل فن همچون عباس معروفی و اشعار بزرگانی چون حافظ و سعدی را در روند مطالعهی خود قرار داد. همچنین عرفان امیری از هنرجویان دوره داستان نویسی رضا حقی می باشد. در کنار داستان و رمان، به سرودن غزل کلاسیک و نو و شعر نیمایی پرداخت و تصویرهای آثار او از داستان به شعر و از شعر به داستان در تعامل بوده و هست.
عرفان امیری در این مجموعه، برخلاف بسیاری از نویسندگان نسل جدید که در دامِ شعار یا زباننمایی میافتند، به اصالتِ تجربه بازمیگردد. او به جای توصیفِ زخم، زخم را زیسته است. نگاهش نه بیرونی، بلکه درونی است؛ از «خود» آغاز میکند تا به «انسان» برسد. همین صداقتِ بیپیرایه است که به اثرش عمق میبخشد.
در «کتاب آخرین درخت»، عنوان کتاب معنا مییابد: درختی که آخرین است، اما هنوز ایستاده. درخت در اینجا استعارهای از ماندن است؛ از مقاومت در برابر نابودی. اگر در آثار مارکز، طبیعت بخشی از جادو و خاطره است، در جهان امیری، طبیعت به وجدان انسان بدل میشود. درخت، ناظر خاموشِ انسان است؛ همانگونه که در پایانِ جنایت و مکافات، آفتابِ سردِ سیبری، شاهد توبهی راسکولنیکوف است.
در پایان، کتاب آخرین درخت نه کتابی برای سرگرمی، بلکه سفری در درون است. داستانها از بیرون آغاز میشوند، اما درون را نشانه میروند. در هر داستان، پرسشی هست که پاسخش در خودِ پرسیدن نهفته است. انسانِ امیری میپرسد، حتی اگر بداند پاسخی نیست؛ میماند، حتی اگر ریشهاش در خاکِ پوسیده باشد.
و شاید همین ماندن، معنای زیستن باشد.
درختی در باد، که هنوز سرپا ایستاده است.



