مقدمه: چرا فیلم گمشده مرا به فکر واداشت
تصور کنید در دل شب، با صدای باس موسیقی الکترونیک که از دور میآید، وارد بیابانی میشوید که نه تنها جسمتان را میبلعد، بلکه روحتان را هم به چالش میکشد. این دقیقاً حسی است که فیلم گمشده Sirât 2025 به من داد, فیلمی که مثل یک رویای پرتلاطم، از جشنواره کن ۲۰۲۵ بیرون آمد و حالا ذهنم را تسخیر کرده.
ساخته اولیور لاکس، این اثر اسپانیایی-فرانسوی نه فقط یک درام جادهای است، بلکه سفری وجودی به عمق غمهای پنهان خانوادهها و بحرانهای جهان مدرن. وقتی تماشایش کردم، ساعتها بعد هنوز صدای باد بیابان و ضربان قلب شخصیتها در گوشم بود. اگر به فیلمهایی مثل مکس دیوانه یا آثار تارکوفسکی علاقه دارید، این یکی رو از دست ندید؛ چون مرزهای ژانر رو جابهجا میکنه و شما رو با سوالهایی روبرو میکنه که جوابشون رو خودتون باید پیدا کنید.
در این نقد، میخوام مثل یک گفتگوی دوستانه، از دل داستانش بگم، از اینکه چطور لاکس با بودجهای متوسط، جهانی ساخت که احساس واقعی داره. بیایید قدم به قدم پیش بریم و ببینیم چرا فیلم گمشده Sirât یکی از بهترینهای سال ۲۰۲۵ شده.
داستان: جستجویی که از امید به تاریکی میرسد
داستان از جایی شروع میشه که لوئیس، یک پدر میانسال اسپانیایی با گذشتهای پر از پشیمانی، با پسر نوجوانش استبان راهی جنوب کشور مراکش میشه. هدفشون؟ پیدا کردن مار، دختر گمشده لوئیس که ماهها پیش در یکی از اون مهمانیهای وحشی راو ناپدید شده. اولش همه چیز مثل یک ماجراجویی خانوادگی به نظر میرسه: عکس مار رو به همه نشون میدن، با ماشین قدیمیشون تو جادههای خاکی میچرخن، و حتی به گروهی از جوونهای راور برمیخورن که شبهاشون رو با موسیقی و رقص میگذرونن.
اما لاکس عجلهای نداره؛ آهسته آهسته، لایههای تاریکتر رو باز میکنه. یک تصادف ناگهانی، مثل سیلی به صورت تماشاگر، همه چیز رو عوض میکنه. از اونجا به بعد، سفرشون به کابوسی تبدیل میشه پر از کوههای خطرناک، میدانهای مین قدیمی، و سایههای جنون که لوئیس رو میبلعه. مار کجاست؟ آیا زندهست؟ یا این جستجو فقط بهانهای برای روبرو شدن با زخمهای خودشه؟ بدون اینکه اسپویل کنم، بگم که فیلم گمشده Sirât داستانی نیست که راحت تموم بشه؛ مثل بیابون خودش، بیرحم و زیباست، و شما رو با حس گمشدگی رها میکنه.
این روایت، الهامگرفته از اسطوره صراط اون پل باریک بین بهشت و جهنم حس میکنه بخشی از وجودته، نه فقط یک فیلم. هر صحنه، مثل قدم زدن در شنهای داغ، آزاردهنده اما فراموشنشدنیه.
اولیور لاکس و جادوی ساخت
اولیور لاکس، کارگردان مراکشی-اسپانیایی که قبلاً با مکانهای ناشناخته توجهها رو جلب کرده بود، اینجا بالاخره به رقابت اصلی کن راه پیدا کرد. لاکس عاشق بیابانهاست؛ فیلمبرداری رو عمدتاً در صحرای مراکش و غربی انجام داد، با لوکیشنهایی در تروئل و زاراگوزای اسپانیا. بودجه متوسطش محصول مشترک کشور فرانسه و کشور اسپانیا مانع نشد تا جهانی بسازه که احساس واقعی داره، نه هالیوودی مصنوعی.
فیلمنامه رو با سانتیاگو فیلول نوشت، و تمرکز اصلیش روی تغییر لحن بود: از طنز سیاه اول فیلم به تراژدی عمیق نیمه دوم. لاکس میگه الهامش از مکس دیوانه و جادوگر ویلیام فریدکینه، اما با چاشنی فلسفی اروپایی. تولیدش سختیهای خودش رو داشت بادهای شدید بیابان، بازیگران غیرحرفهای محلی اما نتیجه؟ یک فیلم که مثل نفس کشیدن تو طوفان، نفسگیره. لاکس با این کار، نشون داد چطور میشه با ابزارهای ساده، احساسات پیچیده رو بیدار کرد.
بازیگران: چهرههایی که درد را لمس میکنند
سرگی لوپز، که لوپز همیشه با نقشهای پیچیدهش منو مجذوب میکنه، اینجا به عنوان لوئیس میدرخشه. مردی خسته، با چشمانی که پر از پشیمانیه، اما مصمم به ادامه. حرکاتش، سکوتهاش، همه چیز نشوندهنده یک پدر شکستهست که داره با خودش میجنگه. کنارش، برونو نونی آرجونا به عنوان استبان، پسر معصوم و گیج، مثل یک آینه عمل میکنه معصومیتی که تو بیابان له میشه.
استفانیا گادا در فلشبکهای مار، لحظههای کوتاهش رو جوری بازی میکنه که دلت براش میسوزه. بقیه بازیگران، مثل جاشوا لیام هندرسون در نقشهای راورها، حس واقعی جوونهای حاشیهای رو میدن غیرحرفهای بودنشون، برعکس، عمق میبخشه. شیمی بین لوپز و نونی، مثل رابطه واقعی پدر و پسر، پر از تنشهای کوچک اما واقعی. لاکس از بازیگران محلی استفاده کرد تا مراکش رو نه به عنوان پسزمینه، بلکه به عنوان شخصیت اصلی نشون بده.
“لوئیس نه قهرمانه، نه قربانی؛ فقط یک مرد معمولیه که بیابان داره روحش رو میشکافه.” از نقدی در واریتی
تصاویر و صدا: بیابان زنده میشود
یکی از چیزایی که گمشده Sirât رو خاص میکنه، نحوهایه که بیابان رو زنده میکنه. مائورو هرسه، فیلمبردار، با شاتهای وسیع و نور طبیعی خشن، صحرا رو مثل یک هیولای زنده نشون میده شنهایی که مثل موج دریا حرکت میکنن، سایههای بلند غروب که ترس رو بیشتر میکنه. فیلم روی سوپر ۱۶ میلیمتری گرفته شده، که بافت خام و واقعی بهش میده، انگار داری از تو ماشین لوئیس نگاه میکنی.
اما صدا… آه، صدا! طراحی لایا کاسانوا، با لایههای باد، شن و غرش موتور، حس فراگیری ایجاد میکنه. موسیقی کانگدینگ ری که برنده اسکار موسیقی کن شد با باس الکترونیک قوی، مثل ضربان قلب فیلم میزنه. صحنههای راو، جایی که موسیقی با بیابان ترکیب میشه، اوج شاهکاره؛ حس میکنی داری تو مهمانی هستی، اما با سایهای از فاجعه. ویرایش هم ریتم آهسته اول رو به شتاب نیمه دوم تبدیل میکنه، بدون اینکه خستهکننده بشه. این عناصر فنی، فیلم رو به یک تجربه حسی تبدیل کردن، نه فقط تماشا.
لایههای عمیق: از صراط تا آخرالزمان
اسم فیلم گمشده، Sirât، از پل باریک صراط میآد اون پلی که در اسطوره اسلامی، بین بهشت و جهنم کشیده شده. لاکس از این استعاره استادانه استفاده میکنه: سفر لوئیس و استبان، مثل عبور از این پل، پر از آزمونهای امید و ناامیدی، عقل و جنون. بیابان نماد آخرالزمان مدرنه؛ جایی که مهاجرت، فروپاشی اجتماعی و فرهنگ راو با هم برخورد میکنن.
تم غم و سوگواری، هسته فیلمه لوئیس نه فقط دخترش رو گم کرده، بلکه خودش رو هم. رابطه پدر و پسر، پر از لحظههای خاموش اما عمیق، نشون میده چطور زخمهای نسلها منتقل میشن. لاکس به جمعگرایی راورها هم میپردازه؛ اونا مثل یک قبیله پساآخرالزمانی، در برابر هرج و مرج جهان ایستادن میکنن. فیلم سوال میپرسه: تو دنیای در حال سقوط، چطور معنا پیدا کنیم؟ این لایهها، فیلم گمشده Sirât رو از یک ماجراجویی ساده به یک تأمل فلسفی تبدیل میکنن، که بعد از تموم شدن، ساعتها باهات میمونه.
نظرات: ستایشها و گلایهها
منتقدان عاشق شدن؛ واریتی نوشت “سفری عجیب و دیوانهوار به برزخ” و هالیوود ریپورتر ازش به عنوان “تأملی پرقدرت بر غم در لبه فروپاشی” یاد کرد. راتن تومیتوز ۹۶ درصد امتیاز داد، با ستایش از اتمسفر هیپنوتیزمکننده و موسیقی پالسدار. کاربران IMDb هم میگن “تروماتیک اما زیبا”، و یکی نوشت: “هرگز اینقدر از خشونت شوکه نشدم، اما تصاویر و موسیقی جبران میکنه.”
البته گلایهها هم هست؛ بعضیها از تغییر ناگهانی ژانر از جادهای به وحشت شاکیان، میگن خشونت نیمه دوم خستهکننده میشه و شخصیتها عمق کافی ندارن. پایان مبهم هم برای عدهای ناراحتکنندهست، انگار لاکس عمداً شما رو در ابهام رها میکنه.
افتخارات: درخشش در کن
کن ۲۰۲۵، جایی که فیلم گمشده Sirât مثل یک ستاره درخشید: جایزه هیئت داوران رو برد و کانگدینگ ری برای موسیقی متن، بهترین شد. بعدش، فستیوالهای سان سباستین و نیویورک رو فتح کرد، و فروشش در کشور اسپانیا به ۲.۷ میلیون یورو رسید. این جوایز، نشوندهنده اینه که لاکس از حاشیه به مرکز اومده فیلمی که با بودجه کم، حرفهای بزرگ میزنه.
پایان: فیلمی که ماندگار میماند
در نهایت، فیلم گمشده Sirât 2025 فیلمیه که مثل بیابون خودش، بیرحم است. از جستجوی یک پدر تا تأمل بر آخرالزمان، همه چیز در خدمت اینه که بگه: زندگی، مثل صراط، باریکه و پرخطر. اگر آمادهاید برای یک تجربه که بعدش نتونید بخوابید، برید ببینیدش. لاکس با این کار، ثابت کرد سینمای هنری هنوز زندهست و میتونه قلبها رو بلرزونه. امتیاز من؟ ۸.۵ از ۱۰ چون گاهی بیش از حد تاریکه، اما اون تاریکی، دقیقاً چیزیه که نیاز داریم.