نام انگلیسی: The Shadow’s Edge
نام فارسی: فیلم لبهی سایه
محصول: ۲۰۲۵ – چین، هنگکنگ
ژانر: اکشن، هیجانانگیز
ردهی سنی: ۱۳+
امتیاز: ۲ از ۴
در مرور فیلم سوار شو از دنیای فیلمسازی «لری یانگ» نوشتیم. او در فیلم «سوار شو» مخاطب را در برابر دنیایی قرار میدهد که در آن یک بدلکار قدیمی باید با تغییرات دنیای جدید سازگار شود.
لری یانگ در آن اثر بهخوبی از لایههای کمدی میان هیجان بهره برده بود و توانسته بود تا جایی که میتواند ساختار اَکت «جکیچان» را زیر سلطهی خود داشته باشد. حال او و چان در جدیدترین همکاری خود به سراغ یکی از همان اکشنهای جنایی و هیجانانگیز شهری رفتهاند.
آقای یانگ فیلم لبهی سایه خود را در پردهی اول سه قسمت میکند؛ مأموریت ابتدایی که موفقیتآمیز پیش نمیرود و سارقان رمزارز دیجیتال از یک مرکز بزرگ طی یک تعقیبوگریز در نهایت فرار میکنند. دومین قسمت به رویارویی مأموران ادارهی پلیس و کاراکتر «تاکچونگ» منجر میشود.
در طی این دو قسمت، کارگردان تعلیقی را میان ضربآهنگ بالا ایجاد میکند که مخاطب درون آن دچار نوعی آشفتگی میشود. مخاطب طی این مدت نمیداند باید خود را در زمین سارقان بگذارد یا این پلیسها هستند که در پردهی دوم آغوش خود را به روی او باز میکنند.
یکی از نقاط قوت روایی فیلم لبهی سایه در سینمای بلاکباستری چین همین تعلیق زیباست. در بخش سوم از پردهی اول اما دیگر این تاکچونگ و «چیوگو» هستند که قرار است داستان را وارد کلیشهی مأمور سابق و دخترِ بهجاماندهی همکاری که این مأمور هنگام کشتهشدنش در صحنه حضور داشته، کنند. داستان آقای یانگ از این لحظه کمکم دچار تزلزل میشود.
بلاکباسترهای ۱۰ سال اخیر چین در سینمای جریان اصلی این کشور قریببهاتفاق دارای فقر روایی و فقر ویرانکنندهی فرم بصری بودهاند. غبار خاکستری و بیرنگ جلوههای ویژهی کامپیوتری در این آثار باعث جدایی بسیاری از مخاطبان نسبت به این فیلمها شده است.
سینمای چین همچنان در حال تولید آثاری است که مملو از این قابها هستند. اما فیلم آقای یانگ یکی از آن فیلمهایی محسوب میشود که گویی در پردهی دوم همهچیز را بهاندازه در ظرف فرم بصری و روایی میریزد. در نتیجه، مخاطب وارد فاز بعدی نزدیکی به اثر میشود.
ارتباط با کاراکترها و درک زندگی آنها. اگر در یک اثر چینی چنین اتفاقی رخ دهد، این بدان معناست که آن فیلم باید تماشا شود. آقای یانگ در پردهی دوم روایت ۱۴۰ دقیقهای خود به مخاطب و کاراکترها فرصت میدهد تا روایت فیلم لبهی سایه را در کنار یکدیگر پیش ببرند. البته نباید از بازی خوب جکی چان و «تونی لئونگ کا-فای» گذشت که دو روی سفید و سیاه این داستان را تصویر میکنند.
اما فیلم لبهی سایه آقای یانگ مانند خیل عظیمی از داستانهای چینی آنقدر فستموشن و دارای برشهای متعدد روی این فستموشنهاست که باعث دافعه میشود. او در پردهی سوم پا را حتی فراتر میگذارد و فیلم لبهی سایه را از ضربآهنگ دارای ریتم و ضرب مناسبش جدا میکند.
این جدایی بهقدری ناگهانی است که ممکن است مخاطب را نیز شوکه کند. در کنار این فرم بصری شلخته، با فرم روایی باسمهای و باریبههرجهتی مواجه میشویم که گویی فقط میل به پایان دارد.
متأسفانه روایتهای جریان اصلی سینمای چین هم دوست دارند از طریق بازیگرانی چون جکی چان به اخلاقیات رزمیهای هنگکنگی وفادار بمانند که در آن کاراکتر اصلی تا جایی که میتواند کسی را نمیکشد، و از سوی دیگر هم دوست دارند روایتی سیاه و خشن همچون جناییهای کرهای ارائه دهند.
تلفیق این دو رویکرد در پردهی سوم باعث میشود تنشی که در پردهی دوم ایجاد شده بهراحتی فروکش کند. باید دید آقای یانگ ادامهی فیلم لبهی سایه را خودش کارگردانی خواهد کرد یا فیلمساز دیگری پشت دوربین فیلم لبهی سایه نیمهجذاب خواهد رفت.



