نام انگلیسی: The Wait
نام فارسی: فیلم صبر
محصول: ۲۰۲۳ – اسپانیا
ژانر: رازآلود، دلهره
ردهی سنی: ۱۵+
امتیاز: ۱.۵ از ۴
در برخی ترکیبهای ژانری، بهنظر میرسد کارگردانها توان حذف یا برجستهسازی مؤلفههای خاص را ندارند. آنها بهجای انتخاب، سعی میکنند از هر عنصر ژانری سهمی در روایت خود داشته باشند. نتیجه، افت روایت است؛ چرا که مخاطب با لحافی چهلتکه مواجه میشود که برخی درزهایش هنوز دوخته نشدهاند.
فیلم صبر آقای «فرانسیسکو خاویر گوتیرز» نیز چنین وضعیتی دارد. او را طی یک دههی اخیر بهعنوان دلهرهسازی در سینمای اسپانیا میشناسیم، اما در اثر جدیدش فیلم صبر گویی میکوشد دنیاهای مختلف را در هم بیامیزد تا موجودی تازه خلق کند.
داستان دربارهی مردی به نام «الادیو» است که همراه همسر و تنها پسرش به مزرعهای دورافتاده نقل مکان میکند؛ با این امید که پس از پسانداز حقوق حاصل از نگهبانی در فصل شکار، بتواند دوباره با خانوادهاش به شهر بازگردد.
این خواسته را از خلال سکوتها و طعنههای همسر الادیو درمییابیم. اما گوتیرز در کنار دنیای درامی که بوی خاک و زیست روزمره میدهد، بهتدریج مخاطب را درگیر کابوسها و سکونهایی میکند که زندگی الادیو را احاطه کردهاند. او در دقایق ۲۵ و ۳۵ روایت، ناگهان ژانر را تغییر میدهد و الادیو را به مردی بدل میسازد که از آن لحظه به بعد، هر کاری از او برمیآید.
با این حال، گوتیرز دوباره افساری به شخصیت خود میزند و او را در میان طلسمهایی اسیر میکند که هدفشان برجستهسازی انفعال شخصیت است. اما این طلسمها نه بهدرستی معرفی میشوند و نه انسجامی در روایت فیلم صبر دارند.
بلکه بهصورت تکهتکه و منفعل به مخاطب عرضه میشوند. گویی گوتیرز میخواهد هم از عناصر وسترن برای نظمبخشی به دلهره بهره ببرد و هم روایتش را همچون یک درام خانوادگی پیش ببرد. این تودرتویی ژانری از یکسو باعث میشود مخاطب در برخی نقاط داستان گم شود.
و از سوی دیگر، راهی برای ورود به یک روایت منسجم باقی نمیماند. در نتیجه، فیلم صبر در پایان با شتاب به سراغ تمام مؤلفههای یک دلهرهی ماورایی میرود تا پایانبندیای بهیادماندنی خلق کند. اما این پرسش باقی میماند که چرا در پردههای اول و دوم، بازی با وسوسه، انتقام، طمع و تاوان، از طریق روایتی رازآلود و موازی شکل نگرفت؟
میوهی ترکیبی گوتیرز در فیلم صبر به ثمر ننشسته است. فیلم صبر مرا بهیاد اثری از سینمای آرژانتین با نام «فیلم وقتی شیطان در کمین است» میاندازد. گوتیرز میتوانست همچون «دمین روگنا» مخاطب را به درون تاریکترین غرایز انسانی ببرد. او تمام ابزارهای لازم برای ورود به این سیاهی را در اختیار داشت.
حتی بهنظر میرسد در پردهی اول، تصویری درخورتوجه از انفعال شخصیت اصلی و میل او به تأثیرگذاری در نگاه همسر و فرزند ارائه میدهد؛ تصویری که میتوانست با پیامدهای خونین یک تصمیم اشتباه در دل جبر ناشی از طلسمها، به اوج برسد. اما این اتفاق رخ نمیدهد، و در نهایت، گوتیرز نه خرما را بهدست میآورد و نه خدا را.