نام انگلیسی: Tin Soldier
نام فارسی: فیلم سرباز حلبی
محصول: ۲۰۲۵ – ایالات متحده
ژانر: هیجانانگیز، اکشن
ردهی سنی: ۱۳+
امتیاز: ۰ از ۴
مصطفی ملکی
«رابرت فورمان» را با آثاری چون «تعقیب»، «رانر رانر»، «وکیل لینکلن»، «فیلم نفوذی» و «شهر دروغها» میشناسیم. در همهی آثار شاهد همکاری او با ستارههای روز و مطرح هالیوودی بودهایم.
اما فیلمی که او را بیش از پیش بر سر زبانها انداخت «نفوذی» بود. هالیوود عملاً در آن سال چهرهی این کارگردان را در اسکار خود برق انداخت و در رشتههای مختلف اثرش را نامزد تندیس اسکار کرد. این مقدمه برای آن بود که بدانیم با چه فیلمسازی مواجه هستیم.
در هر حال فیلم سرباز حلبی این کارگردان در کنار مربع بازیگری «رابرت دنیرو»، «جیمی فاکس»، «جان لگوئیزامو» و «اسکات ایستوود» تبدیل به روایتی پامنقلی شده که چند دوست وافوربهدست تصمیم به ساخت آن گرفتهاند.
داستان قرار بوده تبدیل به اثری در باب اختلال اضطراب پس از حادثه یا همان پیتیاسدی شود و از دل این اختلال به درون فرقهای نظامی متشکل از کهنهسربازان ایالات متحده در جنگهای مختلف برود. روایت هم با سرکردهی این فرقه که نام «بوکوشی» را برای خود انتخاب کرده آغاز میشود.
سپس وارد زندگی کنونی یکی از فراریهای این کمپ با نام «نش» میشود. آقای فورمان اما قرار نیست داستان منسجمی از تقابل انتزاع و واقعیت را در ذهن یک کهنهسرباز به ما ارائه دهد. او اصلاً داستانی ندارد.
در چهار گوشهی روایت چهار بازیگر ستاره قرار داده شدهاند که اتفاقاً هر کدام یکی از تهیهکنندگان اثر لقب گرفتهاند و در نهایت دیالوگهایی شعاری از دهانشان بیرون میآید و مخاطب نیز بدون هیچ درگیری احساسی و ذهنی با کاراکترها و بازیگران به انتهای ۸۰ دقیقه فیلم سرباز حلبی میرسد.
تنها تصوری که از فیلم سرباز حلبی میتوان داشت این است که دنیرو، فاکسی، فورمان، ایستوود و لگوییزامو در یک دورهمی در حال بازگویی خاطرات بازیگری خود بودهاند که در اوج نشئگی بحث به فیلم «شکارچی گوزن» رسیده است.
بهیکباره همهاشان تصمیم گرفتهاند اثری اکشن و هیجانانگیز را با همکاری یکدیگر روی پرده ببرند. نتیجهی این تصمیم شبانه تبدیل به این فاجعه شده است. هر چه در فیلم سرباز حلبی کندوکاو میکنیم گویی صرفاً فقط ستارهها هستند که در گوشهکنار آن در حال ادابازی هستند.
آقای فورمان در فیلم سرباز حلبی چنان با سر به ته دره سقوط کرده است که باید حداقل تا چند سال به یک سناریو بپردازد و سپس بار دیگر وارد سینما شود؛ البته اگر سازندگان ابرقهرمانیهای چند سال اخیر الگوی او قرار نگیرند. داستان او نیاز به لایههای مختلف روایی و در نتیجه خردهروایتهایی حول کاراکترها نیاز داشت.
آقای فورمان در عوض سعی دارد وارد مسیری شود که از آن سینمای او نیست. این کارگردان در این مسیر قصد دارد مخاطب را درگیر سینمایی از جنس ابل فرارا و دیگر مستقلسازان آمریکایی کند، اما این اتفاق حتی در یک فریم هم رخ نمیدهد.
آنچه شاهد هستیم نمونهی پرستارهتر و مالیخولیاییتری از «بیمصرفها»ی آقای استالون است. در هر حال هر دو اثر اکشن هستند و همین کافیست که حداقل فیلم استالون را قدر بیشتری نهیم؛ چرا که او میداند قرار است مخاطب را صرفاً با یک اکشن گروه ب مواجه کند و ادعایی مبنی بر سرک کشیدن در سینمای تجربی و مستقل ندارد.