فهرست مطالب
۱. مقدمه: بازگشت ماشینها در هزاره جدید
وقتی صحبت از دنبالههای سینمایی به میان میآید، کمتر مجموعهای توانسته است مانند «ترمیناتور» در تاریخ سینما جاودانه شود. دو فیلم اول این مجموعه، به کارگردانی جیمز کامرون، نه تنها استانداردهای جدیدی را در ژانر علمی-تخیلی و اکشن تعریف کردند، بلکه به پدیدههایی فرهنگی تبدیل شدند.
«ترمیناتور ۲: روز داوری» (1991) با پایانی به ظاهر قطعی، داستان را به نقطهای رساند که به نظر میرسید دیگر نیازی به ادامه ندارد. اسکاینت نابود شده بود و آینده بشریت نجات یافته بود.
اما هالیوود هرگز به پایانهای قطعی اعتقاد ندارد. دوازده سال بعد، در سال ۲۰۰۳، جهان سینما شاهد بازگشتی بود که هم هیجانانگیز بود و هم به شدت نگرانکننده: فیلم ترمیناتور 3: ظهور ماشینها (Terminator 3: Rise of the Machines).
این فیلم در حالی پا به عرصه گذاشت که سنگینی میراث دو فیلم قبلی بر دوشش بود. جیمز کامرون دیگر بر صندلی کارگردانی ننشسته بود و این وظیفه به جاناتان موستو سپرده شد. آرنولد شوارتزنگر، ستاره بیبدیل مجموعه، برای ایفای دوباره نقش نمادین خود بازگشته بود، اما غیبت لیندا همیلتون در نقش سارا کانر، یکی از بزرگترین چالشهای پیش روی فیلم بود.
سوال اصلی که ذهن طرفداران را به خود مشغول کرده بود این بود: آیا «ظهور ماشینها» میتواند به استانداردهای تعیین شده توسط پیشینیان خود نزدیک شود یا صرفاً تلاشی تجاری برای کسب درآمد از یک نام بزرگ است؟
در این مطلب به عنوان یک کارشناس محتوا با پنج سال تجربه، قصد دارم تحلیلی عمیق و تخصصی از تمام زوایای این فیلم ارائه دهم و به این سوال پاسخ دهم که آیا فیلم ترمیناتور 3 یک دنباله شایسته است یا یک لکه ننگ بر پیکره این مجموعه محبوب.
۲. معرفی جامع فیلم ترمیناتور 3: ظهور ماشینها
داستان فیلم ترمیناتور 3 حدود یک دهه پس از وقایع «روز داوری» رخ میدهد. جان کانر (با بازی نیک استال) اکنون یک جوان بیست و چند ساله است که به صورت پنهانی و خارج از شبکه زندگی میکند. او بدون هویت، بدون خانه و بدون هیچ ردپای دیجیتالی، تلاش میکند تا از سرنوشتی که مادرش.
سارا، همیشه از آن میترسید، فرار کند: تبدیل شدن به رهبر مقاومت انسانها علیه ماشینها. او معتقد است که با نابودی سایبرداین سیستمز در فیلم دوم، روز داوری لغو شده است.
اما آینده، آنطور که جان تصور میکند، تغییر نکرده است. اسکاینت، هوش مصنوعی مرگبار، از خاکسترهای سایبرداین دوباره متولد شده و این بار پیچیدهتر و خطرناکتر از همیشه است.
اسکاینت از آینده یک ترمیناتور جدید و پیشرفتهتر به نام T-X (با بازی کریستانا لوکن) را به گذشته میفرستد. T-X که با نام «ترمیناتریکس» نیز شناخته میشود، یک ماشین کشتار بیرحم با ظاهری زنانه است که اسکلت فلزی داخلی آن با فلز مایع (مشابه T-1000) پوشانده شده و مجهز به مجموعهای از سلاحهای پلاسمایی داخلی است.
مأموریت اصلی او، نه تنها کشتن جان کانر، بلکه از بین بردن فرماندهان آینده مقاومت است که یکی از آنها کیت بروستر (با بازی کلر دینز)، دامپزشکی است که به طور تصادفی با جان برخورد میکند.
در مقابل، مقاومت انسانی نیز نسخه بهروزرسانیشدهای از محافظ آشنای خود، یک ترمیناتور مدل T-850 (آرنولد شوارتزنگر) را برای محافظت از جان و کیت به گذشته اعزام میکند.
این ترمیناتور که ظاهری مشابه مدل قبلی دارد، باید با T-X که از هر نظر برتر به نظر میرسد، مقابله کند و همزمان جان و کیت را متقاعد سازد که روز داوری اجتنابناپذیر است و تنها میتوان آن را به تعویق انداخت، نه اینکه از آن جلوگیری کرد. این نقطه آغازی برای یک تعقیب و گریز نفسگیر است که سرنوشت بشریت را رقم خواهد زد و جان کانر را مجبور میکند با سرنوشت خود روبرو شود.
بخش اول: داستان و شخصیتپردازی؛ تکرار یا تکامل؟
یکی از بزرگترین چالشهای فیلم ترمیناتور 3، روایت داستانی بود که هم به ریشههای مجموعه وفادار بماند و هم حرفی جدید برای گفتن داشته باشد. ساختار کلی داستان، یعنی فرستادن یک محافظ و یک قاتل از آینده به گذشته.
به وضوح از فرمول موفق دو فیلم اول پیروی میکند. این رویکرد را میتوان هم نقطه قوت و هم نقطه ضعف فیلم دانست. از یک سو، این فرمول آشنا برای طرفداران حس نوستالژی را به همراه دارد، اما از سوی دیگر، خطر تکراری بودن و عدم نوآوری را افزایش میدهد.
شخصیتپردازی جان کانر در این فیلم دستخوش تغییرات بنیادین شده است. او دیگر آن نوجوان جسور و امیدوار فیلم دوم نیست. نیک استال، تصویری از یک جوان سرخورده، مضطرب و در حال فرار را به نمایش میگذارد که از بار سنگین سرنوشتش شانه خالی میکند.
این تصویر، اگرچه با منطق داستانی (زندگی در سایه پیشگوییهای مادرش) همخوانی دارد، اما نتوانست آن همذاتپنداری عمیقی که مخاطب با ادوارد فرلانگ در نقش جان جوان برقرار کرده بود را ایجاد کند. بسیاری از منتقدان، این نسخه از جان کانر را ضعیف و فاقد کاریزمای لازم برای یک رهبر آینده میدانستند.
در مقابل، شخصیت کیت بروستر با بازی کلر دینز، یک افزودنی هوشمندانه به داستان است. او در ابتدا یک شهروند عادی و کمی کنترلگر به نظر میرسد، اما با پیشرفت داستان، متوجه میشویم که پدرش، یک ژنرال نیروی هوایی، مسئول پروژه اسکاینت است.
این ارتباط، کیت را به شخصیتی کلیدی در داستان تبدیل میکند و رابطه او با جان، از یک برخورد تصادفی به یک اتحاد برای بقا تکامل مییابد. دینز موفق میشود استحکام و آسیبپذیری را به طور همزمان در شخصیت خود به نمایش بگذارد و تا حد زیادی جای خالی سارا کانر را به عنوان شخصیت زن قدرتمند داستان پر کند.
اما ستاره بیچون و چرای بخش شخصیتپردازی، ترمیناتور جدید یعنی T-X است. کریستانا لوکن با فیزیک بدنی مناسب و نگاه سرد و بیروح خود، یک آنتاگونیست به یادماندنی خلق میکند. T-X ترکیبی از بهترین ویژگیهای T-800 (اسکلت فلزی سرسخت) و T-1000 (توانایی تغییر شکل فلز مایع) است و با افزودن سلاحهای داخلی، به یک تهدید به مراتب بزرگتر تبدیل میشود.
او نمادی از تکامل بیرحمانه تکنولوژی است. با این حال، فیلمنامه زمان کافی برای پرداختن به عمق وحشت ناشی از چنین موجودی را صرف نمیکند و بیشتر بر جنبههای اکشن او تمرکز دارد. در نهایت، داستان فیلم ترمیناتور 3 با پایانی جسورانه و بسیار تاریک، خود را از کلیشهها متمایز میکند؛ پایانی که شاید بهترین و به یادماندنیترین بخش فیلم باشد و به تنهایی ارزش آن را بالا میبرد.
بخش دوم: کارگردانی و جلوههای ویژه؛ اکشنی برای قرن بیست و یکم
جاناتان موستو با علم به اینکه قدم در جای پای غولی به نام جیمز کامرون میگذارد، رویکردی متفاوت را در پیش گرفت. او به جای تلاش برای تقلید کامل از سبک کامرون که ترکیبی از وحشت.
درام و اکشن بود، تمرکز اصلی خود را بر روی خلق صحنههای اکشن عظیم و پر زد و خورد گذاشت. موستو در این زمینه کاملاً موفق عمل میکند. صحنههای اکشن فیلم ترمیناتور 3 از بهترینهای ژانر خود در اوایل دهه ۲۰۰۰ هستند.
«من میخواستم فیلمی بسازم که مثل یک ترن هوایی بیوقفه باشد. تماشاگر نباید فرصت نفس کشیدن داشته باشد.» – جاناتان موستو
نمونه بارز این رویکرد، سکانس تعقیب و گریز با جرثقیل است. این سکانس که بخش بزرگی از آن با جلوههای عملی و بدلکاریهای واقعی فیلمبرداری شده، یکی از نفسگیرترین و خلاقانهترین سکانسهای تعقیب و گریز در تاریخ سینمای اکشن است. ویرانی گستردهای که T-X با جرثقیل به بار میآورد، مقیاس تهدید او را به خوبی به تصویر میکشد و تعهد موستو به اکشن واقعی و ملموس را نشان میدهد.
جلوههای ویژه فیلم که ترکیبی از CGI و جلوههای عملی (Practical Effects) است، حتی با استانداردهای امروزی نیز قابل قبول به نظر میرسد. طراحی اسکلت داخلی T-X و نحوه نمایش سلاحهای او بسیار چشمنواز است. مبارزه تن به تن میان T-850 و T-X در دستشویی، نمونه درخشانی از ترکیب هنر بدلکاری و جلوههای کامپیوتری است که خشونت و قدرت مافوق بشری این دو ماشین را به خوبی منتقل میکند. با این حال، فیلم در برخی لحظات.
بیش از حد به کمدی ناخواسته نزدیک میشود. شوخیهایی مانند دیالوگ “Talk to the hand” یا صحنه باد کردن عینک آفتابی توسط ترمیناتور، اگرچه تلاشی برای ادای دین به طنز فیلم دوم است.
اما در اینجا کمی نابجا و اغراقشده به نظر میرسد و از لحن تاریک و جدی داستان میکاهد. این عدم تعادل در لحن، یکی از انتقادات اصلی وارد بر کارگردانی موستو است. در مجموع، فیلم ترمیناتور 3 از نظر فنی و بصری یک اثر قدرتمند است که توانست سطح جدیدی از اکشن را به این مجموعه اضافه کند.
بخش سوم: موسیقی متن و صداگذاری؛ پژواک فلزی آینده
یکی از عناصر نمادین دو فیلم اول ترمیناتور، موسیقی متن فراموشنشدنی برد فیدل بود. تم اصلی ترمیناتور با آن ریتم فلزی و کوبندهاش، به امضای صوتی این مجموعه تبدیل شده بود.
برای فیلم ترمیناتور 3، این وظیفه خطیر به مارکو بلترامی، آهنگساز جوان و بااستعداد آن دوران، سپرده شد. بلترامی به جای تقلید صرف، تلاش کرد تا ضمن ادای احترام به تم اصلی، هویت صوتی جدیدی برای فیلم خلق کند.
موسیقی بلترامی، حماسیتر، ارکسترالتر و پرحجمتر از کارهای فیدل است. او از یک ارکستر کامل به همراه عناصر الکترونیک و کوبهای سنگین استفاده میکند تا حس مقیاس بزرگتر و اکشن بیامان فیلم را تقویت کند.
تمهای مرتبط با T-X، مرموز، تهدیدآمیز و زنانه طراحی شدهاند و حس یک شکارچی بیرحم و هوشمند را القا میکنند. با این حال، بزرگترین موفقیت بلترامی، استفاده هوشمندانه از تم کلاسیک ترمیناتور است.
او این تم را به طور کامل تا تیتراژ پایانی فیلم نگه میدارد و در طول فیلم، تنها به نتها و پژواکهای کوتاهی از آن اشاره میکند. این تصمیم، باعث میشود که وقتی در انتها تم اصلی با تمام شکوهش پخش میشود، تأثیر عاطفی و نوستالژیک آن دوچندان شود و به نوعی نمادی از پذیرش سرنوشت توسط جان کانر باشد.
صداگذاری فیلم نیز در سطح جهانی قرار دارد. صدای قدمهای سنگین T-850، صدای تغییر شکل فلز مایع T-X، غرش موتورها در سکانسهای تعقیب و گریز و انفجارهای مهیب، همگی با دقت و جزئیات فوقالعادهای طراحی شدهاند.
صدای فعال شدن سلاحهای پلاسمایی T-X به تنهایی کافی است تا حس خطر را در مخاطب بیدار کند. تیم صداگذاری موفق شده است دنیایی صوتی خلق کند که هم یادآور فیلمهای قبلی است و هم به اندازه کافی مدرن و پرقدرت به نظر میرسد تا مخاطب قرن بیست و یکم را تحت تأثیر قرار دهد. صدا و موسیقی در فیلم ترمیناتور 3 نقشی حیاتی در ساختن اتمسفر پرتنش و هیجانانگیز آن ایفا میکنند.
بخش چهارم: میراث ترمیناتور 3 و جایگاه آن در مجموعه
فیلم ترمیناتور 3: ظهور ماشینها همیشه در سایه دو شاهکار قبلی خود قرار داشته و خواهد داشت. مقایسه آن با «نابودگر» و «روز داوری» اجتنابناپذیر است و در این مقایسه، فیلم از نظر عمق داستانی، پیچیدگی شخصیتها و نوآوری تماتیک، بازنده است. این فیلم فاقد آن حس وحشت اگزیستانسیال فیلم اول و آن درام احساسی قدرتمند فیلم دوم است. اما آیا این به معنای یک فیلم بد است؟ قطعاً نه.
بزرگترین میراث فیلم ترمیناتور 3، پایانبندی آن است. در دورانی که بلاکباسترهای هالیوودی معمولاً با پیروزی کامل قهرمانان به پایان میرسیدند، «ظهور ماشینها» یک پایان تلخ، تاریک و کاملاً بدبینانه را به مخاطب عرضه کرد. صحنهای که جان و کیت در پناهگاه متوجه میشوند که مأموریت ترمیناتور نه جلوگیری از روز داوری، بلکه تنها زنده نگه داشتن آنها برای رهبری بازماندگان بوده است.
یک پیچش داستانی تکاندهنده و شجاعانه است. این پایان، پیام اصلی فیلم را به کرسی مینشاند: آینده محتوم است و نمیتوان از آن گریخت، تنها میتوان برای آن آماده شد. این پایانبندی، به تنهایی فیلم را از یک اکشن صرف به یک تراژدی علمی-تخیلی تبدیل میکند و زمینه را برای ادامه داستان در «ترمیناتور: رستگاری» فراهم میسازد.
جایگاه این فیلم در میان طرفداران همیشه محل بحث بوده است. عدهای آن را یک دنباله سرگرمکننده، پر از اکشنهای دیدنی و با پایانی بهیادماندنی میدانند که توانست مجموعه را به شکلی قابل قبول ادامه دهد. عدهای دیگر آن را به خاطر لحن نامتعادل، طنز نابجا و شخصیتپردازی ضعیفتر جان کانر، یک افت محسوس نسبت به دو فیلم اول و شروعی بر روند نزولی این فرنچایز تلقی میکنند.
حقیقت جایی در میان این دو دیدگاه قرار دارد. فیلم ترمیناتور 3 یک شاهکار نیست، اما یک بلاکباستر خوشساخت و بسیار سرگرمکننده است که به میراث مجموعه احترام میگذارد و در عین حال، مسیر جدید و تاریکی را برای آن ترسیم میکند.
۴. نقد کوتاه و بیپرده فیلم ترمیناتور 3
اگر بخواهیم به طور خلاصه فیلم ترمیناتور 3 را قضاوت کنیم، باید بگوییم این فیلم یک اکشن علمی-تخیلی بسیار سرگرمکننده است که متاسفانه زیر سایه سنگین دو فیلم افسانهای قبل از خود قرار گرفته است. نقاط قوت فیلم کاملاً واضح هستند: صحنههای اکشن خلاقانه و عظیم که حتی امروز هم هیجانانگیزند (سکانس جرثقیل یک کلاس درس فیلمسازی اکشن است).
جلوههای ویژه پیشرفته برای زمان خود، و یک آنتاگونیست جدید و جذاب به نام T-X. مهمتر از همه، پایانبندی فیلم است؛ یک پایان شجاعانه، تاریک و غیرمنتظره که به کل فیلم معنا و وزن میبخشد و آن را از یک تکرار صرف نجات میدهد. اما نقاط ضعف فیلم نیز قابل چشمپوشی نیستند. فیلمنامه در مقایسه با آثار کامرون، عمق کمتری دارد.
شخصیت جان کانر با بازی نیک استال، فاقد کاریزما و قدرت لازم است و نمیتواند به خوبی بار رهبری آینده بشریت را به دوش بکشد. تلاش برای تزریق طنز به فیلم نیز گاهی نتیجه عکس داده و لحن جدی و تاریک داستان را خدشهدار کرده است. در نهایت، «ظهور ماشینها» فیلمی است که بیشتر با عضلاتش کار میکند تا با مغزش. یک اثر دیدنی و پرهیجان که ارزش تماشا کردن را دارد، اما هرگز به جایگاه کالت و کلاسیک دو فیلم اول دست پیدا نمیکند.
۵. جمعبندی: آیا ظهور ماشینها اجتنابناپذیر بود؟
فیلم ترمیناتور 3: ظهور ماشینها یک اثر سینمایی است که در میانه تحسین و انتقاد قرار گرفته است. این فیلم با هوشمندی، فرمول آشنای مجموعه را با اکشن مدرن و مقیاسی بزرگتر ترکیب کرد و با پایانی جسورانه، خود را در تاریخ این فرنچایز ماندگار ساخت.
اگرچه هرگز نتوانست به اوج خلاقیت و عمق دراماتیک دو فیلم اول برسد، اما به عنوان یک بلاکباستر اکشن، وظیفه خود را که سرگرم کردن مخاطب است، به خوبی انجام میدهد. این فیلم یادآوری میکند که گاهی اوقات، سرنوشت را نمیتوان تغییر داد و مهمترین نبرد، نبرد برای پذیرش حقیقت و آماده شدن برای آینده است، هر چقدر هم که آن آینده تاریک باشد.
نظر شما درباره فیلم ترمیناتور 3 چیست؟ آیا آن را یک دنباله شایسته میدانید یا یک نقطه ضعف در این مجموعه؟ آیا پایانبندی فیلم شما را شگفتزده کرد؟ نظرات و تحلیلهای خود را در بخش کامنتها با ما و دیگر خوانندگان به اشتراک بگذارید!
۶. فیلمهای مشابه که نباید از دست بدهید
- The Matrix (1999): یک فیلم انقلابی در ژانر علمی-تخیلی با موضوع واقعیت شبیهسازی شده و نبرد انسان و ماشین.
- I, Robot (2004): با بازی ویل اسمیت، این فیلم به بررسی قوانین رباتیک و خطر هوش مصنوعی میپردازد.
- Blade Runner 2049 (2017): دنبالهای تحسینشده بر فیلم کلاسیک که به مفاهیم انسانیت و هویت در دنیایی با انسانهای مصنوعی میپردازد.
- Edge of Tomorrow (2014): یک اکشن علمی-تخیلی هوشمندانه با بازی تام کروز که در آن یک سرباز در یک چرخه زمانی در نبرد با بیگانگان گیر افتاده است.
- Minority Report (2002): فیلمی از استیون اسپیلبرگ که آیندهای را به تصویر میکشد که در آن جرم قبل از وقوع پیشبینی و مجازات میشود.
- Looper (2012): یک فیلم پیچیده و جذاب درباره سفرهای زمانی و قاتلانی که اهداف خود را از آینده دریافت میکنند.
۷. معرفی بازیگران اصلی
- آرنولد شوارتزنگر در نقش ترمیناتور (T-850)
- نیک استال در نقش جان کانر
- کلر دینز در نقش کیت بروستر
- کریستانا لوکن در نقش T-X (ترمیناتریکس)
- دیوید اندروز در نقش ژنرال رابرت بروستر
- ارل بوئن در نقش دکتر پیتر سیلبرمن
۸. ۱۰ سوال متداول درباره فیلم ترمیناتور 3
۱. چرا جیمز کامرون کارگردانی فیلم ترمیناتور 3 را بر عهده نداشت؟
جیمز کامرون معتقد بود که داستان با پایان فیلم دوم به طور کامل به اتمام رسیده است. او علاقهای به ساخت دنباله نداشت و همچنین درگیر پروژههای دیگری مانند «تایتانیک» و بعدها «آواتار» بود. او حقوق این مجموعه را نیز در اختیار نداشت.
۲. چرا لیندا همیلتون (سارا کانر) در این فیلم حضور نداشت؟
به لیندا همیلتون پیشنهاد بازی در فیلم داده شد، اما او از فیلمنامه راضی نبود. او احساس میکرد که شخصیت سارا کانر پس از وقایع فیلم دوم، دیگر نقش محوری و جدیدی برای ایفا ندارد و حضورش در این داستان، تکراری و بیفایده خواهد بود.
۳. بودجه فیلم ترمیناتور 3 چقدر بود و چقدر فروش کرد؟
بودجه ساخت این فیلم حدود ۲۰۰ میلیون دلار بود که در آن زمان یکی از پرهزینهترین فیلمهای تاریخ محسوب میشد. فیلم در گیشه جهانی به فروشی معادل ۴۳۳ میلیون دلار دست یافت که آن را به یک موفقیت تجاری تبدیل کرد.
۴. T-X از چه چیزی ساخته شده است و چه قابلیتهایی دارد؟
T-X دارای یک اسکلت فلزی پیشرفته (Endoskeleton) است که با فلز مایع چندشکلی (Mimetic Polyalloy) پوشانده شده است. این ترکیب به او هم قدرت و مقاومت فیزیکی بالا و هم قابلیت تغییر شکل و ظاهر را میدهد. مهمترین ویژگی او، توانایی کنترل ماشینهای دیگر و داشتن مجموعهای از سلاحهای پلاسمایی و انرژی در درون خود است.
۵. آیا سکانس تعقیب و گریز با جرثقیل واقعی بود؟
بخش بزرگی از این سکانس با استفاده از جلوههای عملی و بدلکاری واقعی فیلمبرداری شد. تیم تولید یک جرثقیل واقعی را در خیابانهای بسته شده لس آنجلس به حرکت درآورد و بسیاری از تخریبها به صورت واقعی انجام گرفتند، البته با ترکیبی از CGI برای افزایش ایمنی و مقیاس.
۶. چرا مدل ترمیناتور آرنولد شوارتزنگر در این فیلم T-850 است و نه T-800؟
این تغییر جزئی در نام مدل (از T-800 به T-850) برای نشان دادن این است که این یک نسخه کمی بهروزرسانیشدهتر از ترمیناتور فیلم دوم است. در فیلم توضیح داده میشود که این مدل دارای درک بهتری از روانشناسی انسان است و از یک منبع قدرت متفاوت (دو سلول سوختی هیدروژنی) استفاده میکند.
۷. آیا فیلم ترمیناتور 3 در خط زمانی اصلی مجموعه قرار دارد؟
بله، تا قبل از اکران فیلم «ترمیناتور: سرنوشت تاریک» (2019) که تمام دنبالههای بعد از «روز داوری» را نادیده گرفت، «ظهور ماشینها» به عنوان سومین قسمت اصلی و کانن در خط زمانی مجموعه شناخته میشد.
۸. آیا این فیلم نامزد یا برنده جایزهای شد؟
این فیلم عمدتاً در بخشهای فنی نامزد جوایزی شد. به عنوان مثال، نامزد دریافت جایزه ساترن برای بهترین فیلم علمی-تخیلی، بهترین جلوههای ویژه و بهترین بازیگر نقش مکمل زن (کریستانا لوکن) شد.
۹. چرا لحن فیلم نسبت به دو فیلم قبلی کمی کمدیتر است؟
این یک تصمیم آگاهانه از سوی سازندگان بود تا فیلم را برای مخاطبان گستردهتری جذاب کنند و کمی از تاریکی مطلق فیلمهای کامرون فاصله بگیرند. با این حال، این تغییر لحن یکی از موارد بحثبرانگیز در میان طرفداران است.
۱۰. پیام اصلی فیلم چیست؟
پیام اصلی فیلم ترمیناتور 3، مفهوم جبر و سرنوشت محتوم است. برخلاف پیام امیدوارکننده فیلم دوم که “هیچ سرنوشتی جز آنچه خودمان میسازیم وجود ندارد”، این فیلم بیان میکند که برخی رویدادها (مانند روز داوری) اجتنابناپذیر هستند و تنها کاری که میتوان کرد، روبرو شدن با آنها و تلاش برای بقا است.