نام انگلیسی: Wake Up Dead Man: A Knives Out Mystery
نام فارسی: فیلم برخیز ای مرده:معمای جدید چاقوهای بیغلاف
محصول: ۲۰۲۵ –کشور ایالات متحده
ژانر: جنایی، رازآلود
ردهی سنی: ۱۴+
امتیاز: ۳.۵ از ۴
«چاقوهای بیغلاف» خیلی راحت به ایستگاه سوم خود رسیده است. این ادامه نه از طریق ستارهبارانهای بازیگری در دو فیلم قبلی، بلکه از ذکاوت فیلمسازی چون «ریان جانسن» به ثمر نشسته است. در مرور فیلم دوم از این سری فیلمها به دنیای سینمایی آقای جانسن طی این سه دهه اشاره کردیم.
در آن مرور از این هم گفتیم که کاراکتر «بنوا بلانک» تبدیل به ترکیبی از کاراگاهان خصوصی رمانهای جنایی ابتدای قرن بیستم شده که از میان این شلوغی موفق شده است به ساختار شخصیتی خود برسد.
آقای جانسن حول این کاراکتر همان کاراکترچینیهای کلاسیک آگاتا کریستیوار را ارائه میدهد. در فیلم جدید نیز با ساختار مشابه، اما در عین حال متفاوت مواجه میشویم.
فیلم سوم در اولین نگاه برتری قابل توجهی نسبت به دو اثر قبلی دارد؛ ستارههی کمتر اما تأثیرگذارتر. در اثر اول و دوم گویی تا میانهی داستان دائم باید سکانس ورودی یک ستاره را از سر میگذراندیم و همین باعث عدم توجه به پروندهی قتل و فرم روایی داستان میشد.
اما در فیلم برخیز ای مرده بهجای یک عمارت یا جزیرهای آفتابی با کلیسایی در حومهی نیویورک مواجه میشویم که هم به لحاظ معماری و هم پیروان کشیش فرقهگرای آن در انزوا به سر میبرد.
آقای جانسن ۳۶ دقیقه از اثر خود را به مرور گذشتهای ارائه میدهد که توسط کاراکتر «جاد» نوشته شده است: همین نوشته خود بخشی از پردهی دوم داستان است که به درخواست بلانک روی کاغذ آورده شده است.
طی این ۳۶ دقیقه اول فیلم برخیز ای مرده کارگردان مخاطب را با کاراکترهای درگیر در ماجرا و سوءظنهایی که باید به آنها برسد مواجه میکند. بهنوعی در فیلم برخیز ای مرده مخاطب در کنار بنوآ بلانک در حال پسوپیش کردن ماجراست تا بتواند به رابطهای منطقی در اثر برسد.
آقای جانسن در فیلم برخیز ای مرده بار کمدی را تا جایی که میتواند کم کرده است و حتی شاید با نورهای تصنعی و موضعی و بازی با نور طبیعیاش مخاطب را در برابر اثری خالص در سینمای جنایی مواجه میکند. بازی او با غیرممکنها همچون شعبدهبازی ماهر با مخاطب بازی میکند.
آقای جانسن در طول پردهی سوم چندین بار داستان را حل میکند، اما بهناگاه تکهای از این پازل حلشده را در جایی دیگر قرار میدهد. همین باعث میشود اینبار از طریق کاراکتری دیگر وارد ماجرا شویم.
بهطور مثال مخاطب از طریق بازیهای تکنیکی کارگردان و اکت بازیگر میداند که «مارتا» شخصیت تأثیرگذاری در این جنایت است، اما شیوهی این روایت را بارها دستخوش تغییر میکند تا به اخلاقیترین مسیر ممکن برسد.
آقای جانسن در فیلم برخیز ای مرده بهجای شلوغیهای گذشته در دو فیلم قبلی، مخاطب را به زیبایی درگیر مردابی میکند که یک کارآگاه در طول حل پرونده اسیرش میشود. بهنوعی در پردهی دوم و از طریق نرمی برشها با این سکون و درجا زدن بهخوبی مواجه میشویم.
از سویی دیگر در فیلم برخیز ای مرده سادهترین و احمقانهترین راهحلها بهعنوان اولین نقطهی ورود به حل یک پروندهی پیچیده بسیار عادی و قابل اعتنا از طریق کاراکتر بلانک فریاد زده میشوند.
اما این روایت روی سومی هم در فرم روایی و شخصیتپردازی خود دارد و آن داستان زندگی مادر «جفرسون ویکز» است؛ زنی جوان و درمانده که طی دههها زندگیاش همچون مریم مجدلیهی توبهنکرده تحریف شده بود.
آقای جانسن در طول روایت خود بارها و بارها و در درستترین نقاط ممکن مخاطب را اسیر بازبینی این گذشته میکند؛ آن هم از طریق کاراکترهای مختلف تا لحظهی اعتراف.
نور در فیلم برخیز ای مرده گویی خود کاراکتری مجزاست؛ از نور طبیعی با فیلتر پنجرههای بزرگ و مرتفع کلیسا گرفته تا نورهای تصنعی در شبهای بارانی، میکدهی این شهر کوچک و در نهایت خانههای مختلف و سردابی که کلید ماجراست.
آقای جانسن قابهای خود را بهجای ترکیببندی با پالت رنگی، از طریق طراحی درست لباس کاراکترها و بازی با نور تبدیل به قابهایی قدرتمند و تأثیرگذار کرده است.
بههمین سبب است که در این ترکیببندی زیبا مخاطب اسیر اکت بازیگران و پسزمینهی آنها در قابهای وسیع میشود؛ اتفاقی که در دو اثر قبلی خیلی کم افتاد و آقای جانسن تا میتوانست از پالت رنگی بهعنوان ارجحیت خود بهره میبرد. در نتیجهی همهی این جسارتها در گام سوم است که آقای جانسن روایت را با ترانهای از «تام ویتس» به انتها میرساند.



