صفحه اصلی > سینما و نقد فیلم : نقد فیلم آتش درون | The Fire Inside 2024
ads

نقد فیلم آتش درون | The Fire Inside 2024

فیلم آتش درون

نام انگلیسی: The Fire Inside

نام فارسی: فیلم آتش درون

محصول: ۲۰۲۴ – ایالات متحده

ژانر: درام، ورزشی

رده‌ی سنی: ۱۳+

امتیاز: ۲ از ۴

مصطفی ملکی

اولین تجربه‌ی خانم «ریچل موریسون» در قامت کارگردانی قرار است مخاطب را وارد زندگی برنده‌ی متوالی دو مدال طلای المپیک تیم زنان ایالات متحده، «کلارسا شیلدز»، کند.

فیلم آتش درون از کودکی تا دوران پس از کسب اولین مدال طلای این قهرمان ورزشی را در بر می‌گیرد. کارگردان از همان ابتدا سعی دارد مخاطب را درگیر جغرافیای زیست این کاراکتر، خانواده، زن بودن و در نهایت بوکس کند.

فیلم آتش درون

داستان فیلم آتش درون از زمانی آغاز می‌شود که کلارسای ۱۰ ساله که گویی همیشه از همه‌چیز در هراس است به باشگاه مشت‌زنی شهر فلینت وارد می‌شود و تقابل ابتدایی او با جیسون که قرار است مربی آینده‌ی او باشد شکل می‌گیرد.

خانم موریسون از همان ابتدا سعی دارد در فیلم آتش درون نشانه‌هایی بصری از ترس این دختر را به مخاطب ارائه دهد؛ ‌او از لمس شدن توسط مردان هراس دارد. هر چه در روایت آرام خانم موریسون پیش می‌رویم گویی این حسرت است که به‌جا می‌ماند.

کارگردان در داستان خود به‌خوبی توانسته از زیر فشار سنگین کلیشه‌ی درام‌های ورزشی بیرون بزند، اما نخ روایت گویی از دستان کارگردان سر می‌خورد. در نتیجه‌ی این گم شدن کارگردان است که داستان همچون کلاف سردرگم انبوهی از خرده‌روایت‌ها را دور خود پیله می‌کند و در نهایت توانایی خارج شدن از آن را ندارد.

به‌طور مثال کارگردان همه‌ی سعی خود را می‌کند تا شهر کوچک فلینت همچون یک کاراکتر در این داستان نفس بکشد و حلقه‌ی وصل همه‌ی کاراکترها باشد.

این را هم فراموش نکنیم که خانم موریسون پیش از کارگردانی یک فیلمبردار حرفه‌ای در دنیای هالیوود است و اتفاقاً اولین زنی است که نامزد دریافت اسکار در رشته‌ی فیلمبرداری لقب گرفته است.

در نتیجه از او انتظار می‌رفت قاب‌های وسیع‌تری از فلینت و مردمان‌اش و حتی برون‌برش‌های قابل اعتنایی از زیست مردمان این شهر را به مخاطب ارا‌ئه دهد. اما این اتفاق رخ نمی‌دهد و فلینت تبدیل به اسمی روی زبان کاراکترها می‌شود.

از خرده‌روایت‌های گم‌شده در روایت گفتیم و چه خرده‌روایتی مهم‌تر از خانواده‌ی کلارسا که کارگردان عملاً آن‌ها را تبدیل به پل‌های نحیف ارتباطی در میان روایت کرده است. مخاطب در این فرم روایی عملاً خانواده‌ی این دختر نوجوان را گم می‌کند. خانم موریسون گویی توانایی تمرکز روی زندگی شخصی این کاراکتر را ندارد و عملاً او را میان لوکیشن‌های مختلف رها می‌کند.

فیلم لیدی برد
بیشتر بخوانید

به بخش دوم روایت که پس از مدال طلای المپیک ۲۰۱۳ لندن است دقت کنید. در این بخش کارگردان قرار است روایت خود را تبدیل به درامی اعتراضی در باب ورزش حرفه‌ای زنان و پاداش‌های ناچیز آن کند.

فیلم آتش درون

در پاره‌ای از این بخش شاهد پژمردگی آن امیدی که جیسون و کلارسا داشتند هستیم، اما این پژمردگی سینمایی نمی‌شود. اینکه خانم موریسون تلاش بی‌وقفه‌ی ورزشکاران حرفه‌ای زن را برای دریافت پاداشی برابر با قهرمان‌های مرد از طریق یک مکالمه‌ی تلفنی کوتاه تصویر کند، به‌نظر می‌رسد جز خیالی بیهوده برای انتقال این درون‌مایه به ذهن مخاطب نیست.

اما هر قدر که روایت در محتوا و فرم خود توانایی شکوفا شدن ندارد این موسیقی متن فیلم است که همچون ارکستری موزون در او هیجان مخاطب را وادار به لذتی دو چندان می‌کند. به همین سبب است که مخاطب تا انتهای تیتراژ گوش خود را در اختیار این موسیقی متن قرار می‌دهد و دائم حسرت می‌خورد که ای کاش روایت هم قادر بود لذت بصری بیشتری به او بدهد.

دیدگاهتان را بنویسید

دو × سه =