اگر به داستان های عاشقانه علاقه دارید، به صفحه درستی آمدهاید. رمان غرور و تعصب اثری عاشقانه و معروف از نویسنده ای است که مرزهای رمان نویسی را درنوردیده است.
جین آستین داستان خود را با ظرافت تمام ساخته است و تماشاگران با تجربه ای منحصر به فرد روبرو می شوند. پس اگر می خواهید یک رمان عاشقانه خوب بشناسید، مقدمه جین آستین بر غرور و تعصب را از دست ندهید و تا انتها با ما همراه باشید.
معرفی کتاب غرور و تعصب
کتاب غرور و تعصب نوشته جین آستین یکی از معروف ترین و محبوبترین رمان های تاریخ ادبیات است که شخصیت اصلی داستان، الیزابت، یکی از جذاب ترین شخصیت های ادبیات جهان را دارد. این رمان در میان 100 اثر برتر جهان قرار دارد و داستان دختری از طبقه متوسط را روایت می کند که عاشق مردی مغرور و ثروتمند می شود.
با خواندن کتاب غرور و تعصب، نمونه ای عالی از یک رمان کلاسیک، فرهنگ انگلستان در قرن نوزدهم را درک خواهید کرد و از یک داستان عاشقانه صمیمانه لذت خواهید برد. صرف نظر از زبان، ملیت و فرهنگ، اگر به کتاب های عاشقانه علاقه دارید، این کتاب را از دست ندهید.
این کتاب یکی از پرمخاطب ترین آثار ادبی جهان است و تا به امروز بیش از 20 میلیون نسخه به زبان انگلیسی در سراسر جهان فروخته شده است که البته هر روز بر تعداد آن افزوده می شود. اقتباسی سینمایی از این کتاب نیز در سال 2005 ساخته شد و جذابیت آن را برای مخاطبان امروزی به نمایش گذاشت.
کتاب را تا آخر بخوانید و خود را به جای شخصیت های آن قرار دهید. ببینید آیا می توانید بدون تعصب دیگران را قضاوت کنید. ببینید چقدر می توانید در چالشی که جین آستین برای همه مردم جهان ایجاد کرده است، برنده شوید.
داستان اینگونه شروع شد: آقای. بینگلی، مردی بسیار ثروتمند، به خانواده بنت می آید. زن بنت در مورد یافتن مردان مناسب برای دخترانش جدی است. آنها پنج دختر دارند و شخصیت اصلی داستان دختر دوم به نام الیزابت است.
آقای بینگلی بهترین انتخاب برای دخترانش است و مدام سعی می کند توجه آنها را به او جلب کند. بینگلی مردی بسیار جذاب، صمیمی و خوش صحبت است که با دختر بزرگ خانواده بنت وارد رابطه عاشقانه می شود و الیزابت نیز با دارسی دوست آقای بینگلی آشنا می شود.
الیزابت و دارسی اغلب با هم دعوا و اختلاف می کنند تا اینکه در نهایت عاشق هم می شوند. جین آستین در این کتاب می خواهد مانند یک روانشناس کار کند و از روابط خانوادگی و اجتماعی برای بررسی شخصیت ها و مقابله با مشکلات روابط استفاده کند. این کتاب مورد توجه خوانندگان قرار گرفته و همیشه در فهرست بهترین رمان های جهان قرار دارد. این داستان یکی از محبوب ترین رمان های ادبیات انگلیسی است.
درمورد جین آستین
در سال 1775، جین آستین نویسنده انگلیسی در استیونتون متولد شد. او شش رمان معروف در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم نوشت که امتیازات طبقات اشراف و ثروتمند انگلستان را نقد کرد، طعنه آمیز، کوبنده، غم انگیز، گاهی خنده دار، رسا و به ویژه روانشناسانه.
بیشتر داستان های آستین حول وابستگی زنان به ازدواج و جستجوی آنها برای امنیت اقتصادی و اجتماعی دائمی می چرخد، اما خود آستین هرگز ازدواج نکرد.
جین آستن پس از انتشار کتابهای عقل و احساس، غرور و تعصب، منسفیلد پارک و اما به شهرت بی سابقه ای دست یافت. از نوجوانی شروع به نوشتن کرد. او بارها و بارها آثار خود را قبل از انتشار اصلاح کرد. او قبل از مرگش رمان ساندیتون را نوشت که بخش هایی از آن به صورت پراکنده در دسترس است.
زندگی جین آستن تقریباً به تنهایی سپری شد و بیشتر اوقات او به نوشتن مشغول بود. به گفته منتقدان، نبوغ او دو جنبه دارد: حس شوخ طبعی قدرتمند و درک خوب از اخلاق و روحیات انسانی.
تکهای از کتاب غرور و تعصب
الیزابت از دیدن اینکه جِین به سلامت و زیبایی همیشه بود، خوشحال شد؛ اما در آن ملاقات کوتاهِ یکشبه فرصت کمی برای صحبت داشتند. الیزابت بقیهی سفر تا هانسفورد را قبراق و سرحال سپری کرد. سرانجام نگاهش به خانهی کشیش بخش افتاد. باغ در سراشیبی جاده بود و خانه به شکل دلانگیزی داخل آن قرار داشت.
شارلوت با خوشحالی از الیزابت استقبال کرد. آقای کالینز با خوشامدگویی دورودرازش مدتی آنها را کنار دروازه نگه داشت. الیزابت در شگفت بود که چطور دوستش میتوانست با چنین شریکی، برای تمام عمر اینقدر بشاش باشد. مشخص بود که شارلوت از خانهی کوچکش لذت میبرد و چیزهای کوچکی یافته بود که بیشتر روز آقای کالینز را بیرون خانه نگه میداشت.
به همان اندازه واضح بود که همسایهشان آنها را سرگرم نگه میداشت. آقای کالینز گفت: «ما هفتهای دو بار توی رُزینگز شام میخوریم. مطمئنم بانو کاترین نام شما رو نیز توی هر دعوتنامه میاره.»
روز بعد کالسکهی بانو کاترین جلوی خانه نگه داشت. خانم و آقای کالینز باعجله برای خوشامدگویی رفتند. دختر بانو کاترین خشک و رسمی روی صندلی نشسته بود و داخل نمیآمد.
الیزابت وقتی از پنجره بیرون را نگاه کرد، لبخند زد. «کجخلق به نظر میرسه. همسر کاملی برای دارسی میشه.»
خانم و آقای کالینز کنار دروازه ایستادند تا با دوشیزه دو بورگ صحبت کنند. سِر ویلیام درست در درگاه خانه ایستاد و هر وقت دوشیزه دو بورگ آن طرف را نگاه میکرد، برایش تعظیم مینمود. ماریا از یک پنجره به پنجرهای دیگر میدوید تا دید بهتری داشته باشد. بالاخره کالسکه راه افتاد.
شارلوت گفت که روز بعد همگی در رُزینگر شام خواهند خورد. آقای کالینز از اینکه چطور رفتار کنن، برایشان سخنرانی دورودرازی کرد. وقتی آنها رسیدند، سِر ویلیام از شدت بهت، زبانش بند آمد. ماریا مثل خرگوشی زیر سایهی یک شاهین به نظر میرسید.
ضمن تشکر از همراهی شما عزیزان با مجله بامدادیها امیدواریم این شاهکار عاشقانه بزرگ از جین آستین را به خوبی به شما معرفی کرده باشیم.