نام انگلیسی: Until Dawn
نام فارسی: فیلم تا سپیدهدم
محصول: ۲۰۲۵ – ایالات متحده
ژانر: دلهره
ردهی سنی: ۱۶+
امتیاز: ۱ از ۴
مصطفی ملکی
بهنظر میرسد شرکت سونی طی چند سال اخیر و پس از نیمچهشکستهایاش در ورود به دنیای ابرقهرمانی تصمیم گرفته وارد دنیای اقتباس از بازیهای پلیاستیشنهایاش شود. از سریال «آخرین بازمانده از ما» گرفته تا این اقتباس جدید از بازی پرطرفدار «تا سپیدهدم» گویای این تغییر جهت هستند.
اما اقتباس از بازیهای کامپیوتری زمانی باعث جلب توجه مخاطب سینما خواهد شد که کارگردان بتواند مخاطب سینما را درگیر مؤلفههای سینمایی و نه فاکتورهای روایی بازی کند.
بهنوعی در دنیای بازی با فضایی مواجه هستیم که پیشبرد آن نیاز به بازیکنی دارد که بتواند از دستهی کنسول استفاده کند و نیمی دیگر خطوط نوشتهشدهای هستند که در برشهای میان مراحل بازی همچون یک داستان پیش میروند.
اما زمانی که وارد سینما میشویم مخاطب از همهی احساس خود بهره میبرد تا در برابر یک زندگی قرار بگیرد؛ حال درام یا انتزاعی دهشتناک. آقای «دیوید اف سندبرگ» پس از اینکه بهیکباره مسیر خود را از سینمای دلهره بهسوی آثار ابرقهرمانی تغییر داد، حال دوباره وارد دنیای مخصوص خود شده است.
آقای سندبرگ در اثر خود همهکار کرده جز انتخاب درست بازیگران و در کنار آن شخصیتپردازی از کاراکترها. همهی بازیگران جوان این اثر بدون استثنا گویی حتی بهاندازهی یک پلان هم موقعیتی را که کاراکترها در آن گرفتار شدهاند درک نکردهاند. بههمین سبب است که واکنشهای احساسی آنها، اعم از ترس یا خشم، گویی جلوتر از رخداد در حال وقوع است.
آیا دوست دارید بیشتر درمورد بازی تا سپیدهدم بدانید؟ نقد و بررسی بازی until dawn
زمانی که به فیلم تا سپیدهدم مینگریم با لوپی دردآور و دوزخگونه مواجه هستیم که کاراکترها از نقطهای در شب تا سپیدهدم فردا هر بار بهشیوهای به قتل میرسند و این لوپ تا ۱۳ شب ادامه پیدا میکند تا آنها بهطور کامل تبدیل به وندیگو شوند.
در هر کدام از این لوپها زمانی که به اکت این بازیگران مینگریم گویی بدون اینکه حتی برای لحظهای کاراکترها شرایط آن لحظه را درک کنند دست به اکت میزنند و صرفاً برای کامل شدن یک برداشت این کار را انجام میدهند. بههمین سبب است که مخاطب برای لحظهای حتی با هیچکدام از این کاراکترها ارتباطی سینمایی برقرار نمیکند.
اما آقای سندبرگ آنقدری در سینمای دلهره تجربه دارد که جلوههای ویژه و چهرهپردازیهای اثرش در کنار تکنیکهای ژانر دلهره مخاطب را مشتاق به تماشای اثر کند. با اینحال پالت رنگی این اثر گویی جلوهای از دنیای بازی است و همین باعث آزار است. آقای سندبرگ بهراحتی میتوانست از پلات رنگیای که به این دنیا مربوط است و بسیار سینماییتر از پالتهای رنگورو رفتهی کنسولهای بازی بهحساب میآید بهره ببرد.
او با این کار قصد داشته دنیای فیلم تا سپیدهدم به دنیای بازی وابسته بماند، اما این حقیقت را فراموش کرده این دو دنیا جز طرح داستانی قرار نیست هیچ ارتباطی با یکدیگر داشته باشند. در نهایت باید گفت مسیر پیش روی شرکت سونی، اگر حدسیات ما حقیقت داشته باشند، روی دیگر رقابت با دنیای ابرقهرمانیهایی است که این شرکت طی سالهایی که وارد حوزهی سینما شده کم از آنها ضربه نخورده است. باید دید این اقتباسها به کدامین سو خواهند رفت و آیا ادامه خواهند داشت یا خیر.