نام انگلیسی: Saint-Ex
نام فاسی: فیلم سنت اگز
ژانر: درام، تاریخی
ردهی سنی: ۱۳+
امتیاز: ۱.۵ از ۴
سارا
«آنتوان سنت اگزوپری» و «هنری گیومه» دوستان بسیار صمیمیای هستند که در سال ۱۹۳۰ در رشتهکوههای آند در آرژانتین به طور خاص با هواپیماهای خود پرواز میکنند. آنها که برای شرکت پست کار میکنند، باید نامهها را در اسرع وقت از مبدا به مقصد برسانند.
پروازهای آنها اما همیشه با چالشهای طبیعی و غیرطبیعی زیادی روبهروست که آنها سعی میکنند با پشتیبانی و کمک به هم از آنها عبور کنند. اما زمانی که آنتوان باعث غرق شدن هواپیمای خود در دریا میشود.
شرکت دچار بحرانی بزرگ شده و در معرض تعطیلی قرار میگیرد. حال آنتوان و گیومه تلاش میکنند از این تعطیلی جلوگیری کنند. اتفاقی که منجر به گم شدن گیومه در آسمان و میان کوههای آند میشود.
«پابلو آگئرو»ی آرژانتینیای که در سال ۲۰۰۶ با فیلم کوتاه خود توانست نگاههای منتقدان بسیاری را متوجه خود کند، در سال ۲۰۲۴ تصمیم به ساخت روایتی با محوریت قهرمان ملی فرانسه و نویسندهی محبوب و مشهور فرانسوی «آنتوان سنت اگزوپری» کرد.
او برای این کار سه بازیگر مشهور فرانسوی «ونسان کسل»، «لویی گرل» و «دایان کروگر» را انتخاب کرد تا بیشترین سهم را در پیشبرد روایتاش داشته باشند.
در این میان اما کسل و کروگر زمان کمی در قابها مشاهده میشوند و بیشتر لویی گرل در نقش آنتوان در مرکز قابها است. البته که او هم به بهترین وجه توانسته نقش همان آنتوانی را بازی کند که تمام مخاطباناش در کتابهایاش خوانده بودند.
مردی پر از خیال و داستان که با خلاقیتهای فراوان و ذهن پر از داستاناش همه را مجذوب خود میکرد. گرل هم با خیرهشدنهای ناگهانی، نگاه دقیق و هیجان و التهابی که در رفتارهایاش نشان میدهد میتواند شخصیت آنتوان را به خوبی در برابر مخاطب قرار دهد.
درواقع بازیگران از این بهتر نمیشدند. اما مشکل فیلم سنت اگز آقای آگئرو آن داستانی بود که مخاطب نمیتوانست در مسیرش دچار خستگی و حتی بیهودگی نشود.
فیلم سنت اگز آقای آگئرو پر از اشارات داستانی به شازده کوچولو بود. از صحرایی که آنتوان بر بالای سر آن پرواز میکند تا پسرکی که گیومه قرار بود او را دور دنیا بگرداند و شالگردنی که دور گردن آنتوان و همین پسرک بود.
از برهای که در دستان آن دختر چوپان مرده بود تا مار و روباهی که از جلوی آنتوان در آن صحرا عبور میکردند. این کارگردان خوش ذوق تمام این اشارات را هم در مسیر فیلم سنت اگز خود قرار داده اما باز هم داستاناش آن انسجام روایی و شخصیتپردازیهای نیازمند در یک داستان را ندارد.
او زمان زیادی را به عبور گیومه و آنتوان در آسمان و پروازهای آنها اختصاص میدهد، اما هرگز وارد پرداخت به درونیات و احساسات آنها نمیشود. مخاطب عملا هیچ شناختی از شخصیتهای داستان فیلم سنت اگز پیدا نمیکند. نمیداند گیومه چگونه فردی است و عشق او و نوئل از کجا آمده و در چه مسیری قرار دارد.
ارتباط عمیق گیومه و آنتوان از کجا آغاز شده و ورا اینچنین صمیمی و عمیق است. آقای آگئرو تصاویر زیبا و البته موسیقیهای گوشنوازی را هم برای روایتاش برگزیده است، اما اینها هم نمیتوانند از کسالت داستان فیلم سنت اگز و نداشتن هویت فردی کاراکترهایاش کم کنند.