نقد فیلم عروس
نقد فیلم عروس : فیلم عروس در شکل ظاهری اس فیلمی درباره ی زمان ماست. مسائلی چون جنگ، قاچاق و غیره بعد روزمرگی فیلم عروس را تقویت می کند؛ غافل از اینکه الگویی که فیلم عروس براساس آن ساخته شده است. هیچ ربطی به ظواهر مبهم و متناقصی ندارد که از شدت انباشتگی، سرمشق اصلی را تحت الشعاع قرار داده و طرح کم رنگی از آن باقی گذارده است.
از آنجا که فیلم عروس از نقطه نظر نشانه های ظاهری و رفتاری، سخت نیازمند رفع ابهام است. ترجیح می دهم با استفاده از همین عامل به عنوان یکی از وجوه بارز شخصیت پردازی، راهی از جنس خود فیلم به درون آن پیدا کنم. در شخصیت محوری فیلم عروس ، دو تحول عمده صورت می گیرد که طی سه مرحلهی قابل تفکیک کلیت فیلم را شکل می دهد:
بیشتر بخوانید : فیلم سواران عدالت
الف. بازیگر | کارگردان تئاتر. خوب و بدش معلوم نیست. فقط در بازگشت به گذشته حضور دارد. شغلش در روند کلی فیلم بی تأثیر است و وقتی از پدر دختر مورد علاقه اش جواب رد می شنود، خل بازی در می آورد
ب. تروتمند خوشبخت بد است. خانه و ماشین و همسر را از راه قاچاق دارو به دست آورده است. همچنان – البته این بار از فرط خوشحالی – خل بازی در می آورد. پس از تصادف، ناگهان به یک جنگجوی تمام عیار تبدیل می شود. به انحاء مختلف و با درجات متفاوت، همسر و پدر زنش و یک موتور سوار سمج را مضروب می کند و در نهایت، با مردم کوچه و خیابان گلاویز می شود تا در اوج تحول، کتک مفصلی هم نوش جان کند
ج، تروانمند بدبخت. خوب است. همسرش او را ترک کرده و ظاهرش به کل عوض شده است؛ اما خل بازی اش هنوز به جاست (پسر عمویش موقع خواب، از ترس او چوبی زیر تشکش پنهان می کند). بهای تصادف، ویرانگری عشق و اعمال خلاف را با خوردن یک فصل کتک و از دست دادن یک میلیون تومان می پردازد و می رود تا در یک هی انده نادیدنی به همسرش محلق شود. نتيجه: وضع ظاهری در دو مورد اول، ثروت و مکنت در دو مورد دوم و سوم، و درآوردن ادای دیوانه ها در هر سه مورد، مشترک است.
بیشتر بخوانید : فیلم بابادوک
حال به جستجوی علت استفاده از نشانه های ظاهری برای نمایش منطق حاکم بر تحول و واکنش شخصیت ها می پردازم. اگر بخواهیم پا را از حیطه ی ضمائم صوری فراتر بگذاریم و بحث را به «منطق روایی» و «بافت دراماتیک، بکشانیم، وضعیت بغرنج تری را پیش رو خواهیم داشت.
پس زمینه ی نامشخص شخصیت حمید خوش مرام، لمس دگردیسی اولیه ی او را دشوار می سازد. در نتیجه، برقراری ارتباط با موقعیت نهایی اش را غیر ممکن جلوه می دها، پدر دختر نیز – که به آسانی قاچاقچی تربیت می کند – خودش آن قدر مفلوک است که با کوچک ترین تلنگری در مقابل حمید به زانو در می آید و هیچ کنترلی بر شخصیت او ندارد، از همه مهم تر، دختر تا زمان ازدواج، کمترین اطلاعی از وضعیت شغلی حمید – و پدرش – ندارد و انگار اصلاً برایش مطرح نیست که او از کجا به چنین موقعیتی دست یافته است. طبیعی است که ترکیب این عوامل نامتجانس، نتیجه ای جز ضعف و تشتت در پرداخت شخصیت ها به دنبال نداشته باشد.
می شود وارد جزئیات شد و مثلا خاطر نشان کرد که ساخت محکم و حرفهای صحنه ی تصادف خوب است، برخورد مهین و پسر عموی حمید در بیمارستان – با آن گفت و گوی نچسب و تصنعی و دعوای حمید و خواهرش به خاطر ناهمخوانی دوبله با عکس العمل بازیگران بد است یا…
بیشتر بخوانید : هنر ما قبل تاریخ
فیلم عروس فیلمی درباره ی زمان ما نیست. نشانی های گمراه کننده، بیهوده سبب می شود تا این باور نادرست در ما به وجود آید که در فیلم باید به دنبال ثبت طرحی از مناسبات اجتماعی روزگارمان بگردیم. توقع بی جایی هم هست. آن هم از فیلمی ساخته شده بر اساس یکی از کلیشه های موفق و مشهور سینمای حادثه که با چنین پرداختی، به سینمای متفکر پیوند خورده است.
تا این ابهام زاییده ی دوگانگی برطرف نشود، موجودیت هیچ یک از دو موقعیتی که فیلم بدان می پردازد، قابل توجیه نیست. گو اینکه نشانه هایی چون کتاب وضعیت آخر» در دست دختر یا کورس گذاشتن آهنگ خارجی و مارش نظامی، نه تنها ریطی به سینمای حادثه ندارد، بلکه فقط نشانههایی غلط و آزار دهنده از زمان ماست. البته ندانستن نشانی درست، آنقدرها هم خوب نیست؛ اما از دادن نشانی غلط بهتر است.
بیشتر بخوانید: بهترین کتاب های ادبیات ترکیه
پایان مقاله نقد فیلم عروس