نام انگلیسی: The Running Man
نام فارسی: فیلم مرد فراری
محصول: ۲۰۲۵ – کشور ایالات متحده
ژانر: علمی-تخیلی، هیجانانگیز
ردهی سنی: ۱۵+
امتیاز: ۱.۵ از ۴
گاهی هالیوود در دنیای سینمای هیجانانگیز و دلهره چنان خود را وابستهی اقتباس از آثار «استیون کینگ» نشان میدهد که گویی دیگر روایتی در این ژانر وجود ندارد. حدود دو ماه پیش به مرور اقتباسی دیگر از دنیای استیون کینگ با نام «فیلم پیادهروی طولانی» پرداختیم و حال نوبت به دومین اقتباس بلند سینمایی در جریان اصلی هالیوود با نام «مرد فراری» رسیده است؛ دو اثری در دنیایی ظاهراً مشابه اما با زمانهای متفاوت روایی.
دو اثری که سعی دارند ایالات متحدهی تحت حاکمیت یک دولت تمامیتخواه و پلیسی را به مخاطب نشان دهند. کارگردانی فیلم مرد فراری بر عهدهی «ادگار رایت» است که در کانال او را از طریق مرور فیلم شب گذشته در سوهو میشناسیم. اما ادگار رایت از همان نیمهی دوم دههی ۱۹۹۰ نشان داده بود که در تلفیق ژانری سینمای بریتانیا تبحر دارد.
داستان حول کاراکتری با نام «بن ریچاردز» در آیندهای دور میگذرد که در ایالات متحدهی توتالیتر، در آنسوی مرزهای رفاه و آسایش و میان زاغهنشینها زندگی میکند. او با کودکی در آغوش شاهد اخراج چندینبارهاش پس از التماسهای مکرر است؛ آن هم به همان علت همیشگی حول چنین کاراکترهایی.
بن ریچاردز انسانی یاغی است که از این نابرابری اجتماعی به ستوه آمده است و همچون یک کمونیست متعهد سعی دارد پروپاگاندای نظام حاکم را در هم بشکند. البته آقای رایت در فیلم مرد فراری بارها بهصورت علنی نشان میدهد که کاراکتر او هیچ سنخیتی با کمونیستها ندارد و حتی حاضر نیست با تصویر چگوارا عکس بیندازد.
در هر حال، همانند «پیادهروی طولانی» شاهد این هستیم که کاراکتر اصلی برای رهایی از کشمکشهای اقتصادی و بهخاطر فرزندش مجبور به شرکت در مسابقهای با نام «مرد فراری» میشود.
آنچه آقای رایت ارائه میدهد نمایش ناقصی از یک پادآرمانشهر است. او در ایجاد محرکها خوب عمل نمیکند. بهطور مثال در پردهی اول، بهجای ارائهی تصویری وسیعتر از زندگی بن ریچاردز و خانوادهاش، با ضربآهنگی بالا این کاراکتر را به درون صف مسابقه میفرستد.
مخاطب با چند پلان کوتاه و چند دیالوگ پینگپنگی بین ریچاردز و همسرش باید قبول کند که این مرد چارهی دیگری ندارد؛ بهخصوص با اکتهای بازیگری چون «گلن پاول» که بیش از دیگر بازیگران نیاز به فضا دارد تا بتواند کاراکتر را بپذیرد. بهنوعی پاول بازیگری ایجازمحور نیست و باید در آثاری از او بازی گرفت که پلانهای بیشتری دارند.
در هر حال با این کمیت لنگ وارد فضای مسابقهای میشویم که قرار است تکثر موجود در ذهن کارگردان را ارائه دهد. این تکثر در انتهای پردهی اول و ابتدای پردهی دوم بهخوبی ذهن مخاطب را درگیر طرفی کارگردان میکند.
آقای رایت بهخوبی توانسته مخاطب را در دنیایی قرار دهد که نحلههای فکری از هر سو به ذهن کاراکتر اصلی حمله میکنند. اما در طول این هجومها ضربآهنگ به حدی بالا میرود که گویی فرصتی برای ارائهی دلیل گرفتن برخی تصمیمها باقی نمیماند. آقای رایت آنچنان غرق در تکثر و ماجراجویی فیلم مرد فراری شده که بدون منطق اجازه میدهد کاراکترهایش هر تصمیمی بگیرند.
او محدودیتهای اعمالشده از طریق خودش را نیز فراموش میکند و در پردهی سوم عملاً دیگر حتی حذف به قرینه نداریم و با هر برشی میتوان انتظار داشت که وارد فضایی دیگر شدهایم. بن ریچاردزِ پردهی سوم در دقیقهی ۹۴ ناگهان میان بلبشو تصمیمی میگیرد که کل رخدادهای قبلی فیلم مرد فراری را زیر سؤال میبرد.
کارگردان نهتنها سعی در به منطق درآوردن این تصمیم ندارد، بلکه به آن بالوپرهای اضافی مضحکی میدهد که در انتهای روایت فیلم مرد فراری شاهد آنها هستیم. آقای رایت در فیلم مرد فراری حتی جذابیتهای ماجراجویانهی فیلم سال ۱۹۸۷ را نیز با توجه به سال انتشار ندارد.



