نام انگلیسی: Christy
نام فارسی: فیلم کریستی
محصول: ۲۰۲۵ – ایالات متحده
ژانر: درام
ردهی سنی: ۱۴+
امتیاز: ۲.۵ از ۴
«دیوید میشو» از سال ۲۰۱۰ آثار سینمایی بلند خود را روی پرده برده و تاکنون دستکم برای چشم مخاطب سینما ارزش قائل بوده است؛ از فیلم «پادشاهی حیوانات» تا «پادشاه» و «ماشین جنگ».
او یکی از فیلمسازانی است که کار با ستارهها و هدایت آنها در قاب را بهخوبی میداند: از «گای پیرس» و «جوئل ادگرتون» تا «برد پیت» و «رابرت پتینسون». حال این کارگردان استرالیایی قرار است مخاطب را به درون زندگی یک بوکسور زن آمریکایی با نام «کریستی مارتین» ببرد.
آقای میشو در فیلم کریستی بههیچوجه قصد ورود به درام-بیوگرافیهای ورزشی کلیشهای را که در بطن مسابقات میگذرند ندارد. فیلم کریستی او از آن دست روایتهاست که بخشی از زندگی شخصی کاراکتر اصلی را پررنگ میکند و روی همان مانور میدهد. در اینجا مخاطب با دختری ساده و دگرباش از ویرجینیای غربی مواجه میشود که از سال ۱۹۸۹ تا ۲۰۱۰ زندگی او را مقابل خود مشاهده میکنیم.
در برشهای ابتدایی و ضربآهنگ تقریباً بالای داستان، کریستی همچون دختری پرشور دیده میشود که رشتهی اصلیاش بسکتبال است، اما برای پول گاهی وارد رینگ بوکس هم میشود؛ درست در زمانهای که بوکس زنان چندان اهمیتی در دنیای ورزش ندارد.
یکی از مشکلات روایت آقای میشو همین انتخاب ورود به زندگی کاراکتر و خانوادهاش است؛ خانوادهای که تا انتهای روایت فیلم کریستی در بزنگاههای مختلف حضور دارند. اما او تصمیم گرفته با کاهش ضرب حضور این خانواده ـ شامل پدر، مادر و برادر ـ بخش دیگری از روایت فیلم کریستی را پوشش دهد.
در این میان هر سه کاراکتر نیاز به پرداخت و حتی زاویهدیدی قابل اعتنا داشتند؛ مادری که دائم کریستی را بهسبب آنچه نیست تحقیر میکند، پدری که آقای میشو هیچگاه در قابهای خود نمیتواند علت سکوت و حمایت خاموشش از کریستی را ارائه دهد.
و در نهایت برادری که گویی منافع شخصی مشخصی دارد و چندان قصد جدایی از خانواده را ندارد. هیچکدام از این کاراکترها در فیلم آقای میشو از درون بستهبندی شخصیتی ابتدایی بیرون کشیده نمیشوند. اما مگر میشود فیلم کریستی را دید و از بازی زیبا و کوتاه خانم «مریت ویور» چیزی ننوشت؟
تقریباً وضع دیگر بازیگران نیز شبیه خانم ویور است. به همین سبب رابطهی سمی بین «جیمز» و «کریستی» تا انتها آزاردهنده باقی میماند. «سیدنی سویینی» در نقش کریستی گویی همان دختر معدنچی زغالسنگی است که هیچگاه خود را همچون کاراکتری مستقل درک نکرده است.
دلیل انتخاب این بازیگر توسط آقای میشو شاید به سبب توانایی او در بازی گرفتن از رهایی چشمها و ماهیچههای صورت در برخورد با فرمانی قاطع از سوی اطرافیان باشد؛ فرمانی که گویی راهی جز اطاعت از آن ندارد.
در آنسو «بن فاستر» بدون هیچ اغراقی مرد آزارگری را در برابر چشم مخاطب قرار میدهد که برای همیشه یکی از شخصیتهای کالت سینمایی باقی خواهد ماند. آقای میشو در روایت خود موفق به بازنمایی این رابطهی سمی و رنجآور شده است؛ رابطهای که از همان ابتدا بسیاری از زنان و دخترانی را تصویر میکند که همچون کریستی حتی توانایی گفتن یک «نه» ساده را ندارند.
این «نه» گفتنهایی که برای لحظهای از پس ذهن این زنان میگذرد، کمکم همچون عادتی روزانه زندگی آنها را در بر میگیرد؛ زنانی که بهراحتی از بسیاری تصمیمها بهسبب امر خانواده یا همسر کنترلگر میگذرند. روایت فیلم کریستی بهدرستی چنین زندگیهایی را در کالبد زنی جوان و ماجراجو، اما ناتوان در تصمیمگیری، به تصویر میکشد.
شاید آقای میشو با کمی وسعت در روایت خود میتوانست این فضا را تبدیل به نمونهای شگرف از بازنمایی زنان رنجدیده زیر فشار آزار و خشونت روانی و فیزیکی کند؛ هرچند همین اکنون هم فیلم کریستی او در هدفی که داشته مخاطب را بهخوبی درگیر داستان کرده است.
وسعت فضای روایی روحیات کنترلشدهی کریستی در باب ورزش، ازهمگسیختن او در بین سالها، پرشهای زمانی و درگیریهای بیشتر ذهن او و در نهایت تأثیراتی را که در بزنگاه پرشهای زمانی هیچگاه مشاهده نکردیم شامل میشود.



